وقتی وندی شرمن گریست ✍️اینکه دکتر نیلی رئیس دانشگاه تهران و پروفسور بابری رئیس دانشگاه کابل در یک روز برکنار و محمد مقیمی و محمد عثمان بعنوان سرپرست معرفی شدند، حتماً یک اتفاق ناخواسته اما شاید قابل تامل بود.
✍️اینکه طارمی در بازی دیروز تیمش توانست از میانه زمین به شکلی عالی توپ را به دروازه ویسنته رسانده پورتو را پیروز میدان کند یا آزمون ، جهانبخش ، محمدی و دیروز قائدی یا بسیاری دیگر در تیمشان سال ها بدرخشند و در تیم ملی ایران هرگز به اندازه خود نرسند دیگر موضوعی عادی است و برای کسی سوالی نیست.
✍️مطالعه یادداشت ارزشمند پروفسور میلادی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا در مورد شرایط درهم پیچیده اقتصاد بین الملل کشورمان مرا به یاد روزی انداخت که در ۷۰ - ۶۹ با اشتیاق در جمع اساتید و دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران مستمع سخنرانی پروفسور پسران رئیس کرسی اقتصاد انرژی دانشگاه کمبریج و مشاور اقتصاد نفت اوپک بودم، اینکه چرا و تا چه زمان بسیاری از علمای کشورمان باید برای امکان اشتغال علمی در جایی غیر از ایران باشند هم قطعاً دیگر سوال کسی نیست.
✍️عراقچی دیپلمات ارشد مذاکره کننده با ۱+۵ و ۱+۴ در یادداشت کوتاه ارسالی برای دروغ پراکنی مرسوم جریان فکری در کیهان ضمن گلایه از استمرار تلاش برای تخریب هیات دیپلماتیک کشورمان مجدداً اشاره می کند
*یکی از مهمترین اسناد تاریخ ایران داشت رقم میخورد. در مذاکرات قطعنامۀ ۲۲۳۱ آمریکا pen holder بود، ابتدا با ما مذاکره می کرد و بعد نزد بقیه مذاکرهکنندگان می رفت و با آنها مذاکره می کرد و تأییدیه آنها را می گرفت.
*این یکی از اتفاقات نادر در تاریخ شورای امنیت بود که برای نوشتن قطعنامه با کشوری که خود موضوع قطعنامه است (ایران) مذاکره کنند.
*بند به بند، سطر به سطر، و کلمه به کلمه با ما مذاکره و توافق می شد و این کار آسانی نبود. تقریبا هر عبارتی، اگر نگوییم هر کلمهای، موضوع یک دعوا بود.
*اعصاب ها متشنج بود و صداها مرتباً بالا و پایین میرفت ... حفظ آرامش در آن لحظات سختترین کار دنیا است.
*آنچه از قطعنامه جدید میخواستیم را گرفته بودیم:
خروج از فصل هفت شورای امنیت
پذیرش غنیسازی توسط ایران
فروپاشی رژیم تحریم بینالمللی علیه ایران
لغو شش قطعنامه گذشته و به خصوص قطعنامه خطرناک۱۹۲۹
غیرالزامی شدن محدودیتهای موشکی
لغو تحریم های تسلیحاتی پس از پنج سال و ...
*پاراگرافهای اصلی توافق شده بود و بنیان قطعنامه جدید طبق خواستههای ما بسته شده بود. چند موضوع جزئی نگارشی مانده بود که در مورد آنها مذاکره می کردیم. در مورد یکی از موضوعات کوچکی که باقی مانده بود،
*شرمن توضیحات زیادی داد و به من گفت قبول دارید؟ من گفتم بله، ولی یک نکته کوچک وجود دارد. این عبارتِ بله، ولی ... که زیاد از طرف ما گفته می شد حسابی طرف های مقابل را کلافه می کرد. بعضی مواقع روی بخش ولی... که قسمت فرعی موضوع بود، روزها و ساعت ها مذاکره می کردیم.
*این بار خانم شرمن دیگر کلافه شد. کارد به استخوانش رسیده و صبری باقی نمانده بود. در طول مذاکرات هر صدایی که کسی بالا برد صدای ما بالاتر رفت اما این نوبت شرمن دیگر طاقت نیاورد. بغض کرد و گریست.
*شرمن گفت ما راه طولانی آمده ایم و شما دارید سر یک مسئله بیارزش نگارشی همه چیز را خراب می کنی. گفتم ولی این یک نکته کوچک است، شرمن گفت: مشکل ما این گیردادنهای مدام شما است. در میان گریه گفت شما همیشه بیشتر می خواهید. راست می گفت. او بیش از آنچه فکر میکرد کوتاه آمده بود و اکنون مستاصل شده بود.
*اگر نهایتا حرف شرمن را باور می کنید چرا از خودتان سوال نمی کنید که دیپلمات جمهوری اسلامی چه بر سر معاون وزیر امور خارجه آمریکا و مذاکره کننده ارشد آن کشور آورد که او را به گریه انداخت؟
اگر فکر می کنید تاکتیک بوده آیا حتی یک مورد در تاریخ سراغ دارید که عالی رتبه ترین دیپلمات آمریکایی برای رسیدن به خواسته اش گریه کرده باشد؟
یک مورد دیگر نمونه بیاورید که یک دیپلمات آمریکایی، چه رسد به مذاکره کننده ارشد آنها و معاون وزارت امور خارجه شان، در مذاکره گریه کرده باشد.
*تعبیر درست آن است که بگویید دیپلمات پرورش یافته مکتب امام و رهبری طرف آمریکایی خود را در یک مذاکره سخت و طولانی چنان در استیصال قرار داد که نهایتا او را به گریه وادار کرد.
✍️اینکه چرا جریان فکری ... تمام تلاش خود را صرف تخریب دستاورد تاریخی کشورمان می کند بسیار طبیعی است اما اینکه چرا مقامات عالی رتبه کشور چون دوران تهاجم ناجوانمردانه به مرحوم هاشمی در مورد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سکوت کردند و پس از سه دهه قطعنامه را اراده امام و عقلانی ترین تصمیم خواندند اکنون نیز سکوت می کنند هم حتماً دیگر برای کسی سوال نیست اما نمی شود برای همیشه جریان فکری در کیهان را برای افتراع زدن ها حمایت کرد. ۳مهر۰۰
|