آوردهاند که وقتی برادر «آلفرد نوبل» مخترع دینامیت فوت کرد، به اشتباه فوت نوبل در یک روزنامه فرانسوی در سال ۱۸۸۸ میلادی منتشرشد؛ آن هم در حالی که او را به خاطر اختراع دینامیت گناهکار خوانده بود. خواندن آن خبر، نوبل را به فکر ایجاد تصویر بهتری از خود نزد آیندگان واداشت. آن نشریه نوشته بود: «فرشته مرگ مردهاست. دکتر آلفرد نوبل، فردی که برای ایجاد راهی برای کشتن افراد بیشتر در زمان کمتر ثروتمند شده بود؛ دیروز فوت کرد.»
۲۷نوامبر ۱۸۹۵در باشگاه نروژیها- سوئدیها در پاریس، آلفرد نوبل آخرین وصیتنامه خود را امضا کرد و بیشتر دارایی خود را به جایزهای اختصاص داد تا همهساله بدون توجه به ملیتی خاص، به افراد شایسته که «برای صلح» در سال کار کردهاند اهدا شود.
او بر اثر سکته قلبی در گذشت و مبلغ ۳۱میلیون کرون سوئد، حدوداً معادل ۲ر۴میلیون دلار آمریکا به جایزه مذکور تعلق یافت (ضمیمه روزنامه اطلاعات ر۱۳خرداد۹۳).
به صراحت میتوان گفت بیش از ارزش اموالی که او برای صلح اهدا کرد، تحول نفسانیای که در وی پدید آمد ارزشمند بود. اقدام حاکی از ندامت وی و اعتراف درپیشگاه بشریت و اتخاذ تدابیر جبرانی، هنگامهای است که وی قولا و عملا به پا کرده است.
۲- یکی از نهادهای بسیار زیبا و از طرفی بسیار مهم در ادبیات ادیان الهی به ویژه ادبیات اسلامی، نهاد «توبه» است. خوشبختانه قانونگذار در قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲در رویکردی تحسینبرانگیز، نهاد«توبه» را از حقوق جزای اسلامی اقتباس کرد و آن را به عنوان یکی از تأسیسات ارفاقی در قواعد حقوق جزای عمومی بهشمار آورد؛ بهگونهای که در مبحث پنجم از فصل یازدهم قانون مزبور، یکی از موجبات «سقوط مجازات» به «توبه مجرم» اختصاص یافت و قواعد آن در مواد ۱۱۴تا ۱۱۹و چند تبصره بیان شد و فیالجمله نهاد توبه از موجبات سقوط یا تخفیف مجازات به حساب آمد. این نهاد اصطلاحی دینی، فقهی، اخلاقی و عرفانی است به معنای بازگشت بنده به سوى خدا به وسیله ندامت و پشیمانى. من میخواهم دراین یادداشت، «توبه سیاسی» را برآن معانی بیفزایم. مرادم از توبه سیاسی بازگشت از روش، راه و طریقه فکری و عملی سیاسی و اجتماعی است که منتهی به ایجاد نگرش منفی در میان گروهی از مردم شده و باور و اعتقاد آنها را به حقیقت و فضایل اخلاقی تضعیف کرده باشد.
۳- برای توبه از گناه، فقیهان و عارفان و عالمان اخلاق و محدثان، اولین مرحله را «ندامت» و سپس «اعتراف» و نیز «جبران مافات» دانستهاند. به نظرمیرسد این مراحل به یقین در توبه سیاسی نیز جریان دارند. درتوبه سیاسی، ندامت که امری است قلبی همانند توبه از گناه وجود دارد. اما در سه مرحله دیگر از جهاتی متفاوت است. درتوبه از گناه، شخص گناهکار در آداب اسلامی فقط به درگاه خدا اعتراف و استغفار یعنی طلب عفو و بخشش میکند. اعتراف به گناه در درگاه الهی میتواند درخلوت تنهایی، نیمهشب یا درمحل کار بهطور خصوصی و به اصطلاح از طریق نجوا و مناجات صورت گیرد و لازم نیست همانند مسیحیت درکلیسا و نزد کشیش انجام شود. اما در توبه سیاسی، اعتراف و استغفار باید درپیشگاه ملت، شفاف و آشکارا باشد.
۴- مهمترین مرحله در تحقق توبه، «جبران مافات» است. این عنصر در نهاد توبه برای جبران و تدارک هر عمل و عبادت از دسترفته پیشبینی شده است و زمانی محقق میشود که اقدام عملی برای جبران مافات و ترمیم خرابیها انجام شود. عنصر جبران در تحقق توبه، انواع مختلفی دارد و چون گناهان دارای طبقهبندی خاص هستند، جبران هر گناه و توبه از آن انواع مختلف خواهد داشت. بهعنوان مثال اگر گناه از نوع ستم به خویشتن باشد «فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ» (فاطرر۳۲)، جبران آن به نحوی انجام میشود؛ اگر گناه از نوع حق الله باشد، جبران آن مستلزم تکمیل و قضای واجبات از دست رفته است و گناه از نوع حقالناس هم جبران متفاوت دارد. زیرا اگر گناه حقالناسی از نوع تجاوز به اموال باشد، باید از طریق باز پس دادن مال نامشروع جبران شود ولی اگر از نوع تجاوز به تمامیت جسمانی افراد باشد، جبران آن از طریق پرداخت خساراتی انجام میشود که در شرع مقدس در قالب دیّات و اروش پیشبینی شدهاند و گناه حقالناسی از طریق لطمه به حیثیت و عرض و آبروی افراد نیز جبران خاص و پیچیدهای دارد که در منابع تفصیلی اسلامی، شرایط آن بیان شده است. اکنون باید پرسید عناصر سازنده توبه در «توبه سیاسی» کدامند؟ و چگونه محقق میشوند؟ و توبه سیاسی با انواع توبههای شناخته شده در منابع اسلامی، چه وجوه تشابهی دارد؟
در منابع اسلامی، یکی از انواع توبه به عنوان «توبه اضلال» شناخته شده است. اضلال جزو بزرگترین گناهان است که منتهی به گمراه کردن افراد از مسیر حق و حقیقت میشود و بر این اساس، توبه از گناه اضلال بهعنوان یکی از انواع توبه در منابع اسلامی شناخته شده است. تا آنجا که امام صادق (ع) در توضیح آیه شریفه « مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا» (مائدهر۳۲) میفرمایند: «من اخرجها من هدی الی ضلال فقد قتلها» (حر عاملی، محمدبن حسن وسایل الشیعه، جلد ۱۶، صفحه ۱۸۶ و ۱۸۷، چاپ آل البیت). بنابراین اگر کسی با گفتار و رفتار یا هر شیوه دیگری، شخص یا افرادی را از راه حقیقت به گمراهی و تباهی فکر یا به جهالت بکشاند، نیازمند توبه اضلال خواهد بود. در پاسخ به اینکه عنصر جبران در توبه اضلال چگونه محقق میشود، صاحب وسایل الشیعه روایتی را از امام صادق (ع) به این مضمون آوردهاست که «در زمان گذشته مردی، دینی تأسیس کرد و مردم را بدان فرا خواند و افراد زیادی را گمراه کرد. اما در نهایت به گناه و لغزش خود پی برد و تصمیم به توبه گرفت. خداوند به پیامبران آن زمان وحی فرستاد که به او اعلام کند «و عزتی لو دعوتنی حتی تنقطع اوصالک، ما استجبت لک، حتی ترد من مات الی ما دعوته الیه فیرجع عنه»؛ یعنی به عزت خودم سوگند اگر آنقدر مرا بخوانی که اعضای بدنت از هم گسیخته شود، دعا و توبه تو را نمیپذیرم تا کسانی که گمراه کردهای و مردهاند را به راه حق و هدایت برگردانی» (حر عاملی، همان، ج ۱۶، ص ۱۵۴). اکنون این سؤال مطرح است که مراحل توبه در گناهان سیاسی چگونه است؟ و چه شرایط و اوصافی دارند؟ به نظر میرسد هر چهار مرحله در توبه سیاسی نیز وجود دارند. اما در توبه سیاسی، اعتراف و استغفار نه پنهان، بلکه باید در پیشگاه ملت و شفاف و آشکارا صورت گیرد. برای تحقق عنصر جبران نیز باید در آگاهیبخشی به مردم تلاش کافی صورت پذیرد و دلیل و آثار خطای سیاسی توضیح داده شود و اقناع عمومی یا حداکثری محقق شود.
۵- فرق دیگری که درتوبه سیاسی وجود دارد، نوع گناه است. درگناهان غیر سیاسی، نقش علم و عمد کاملا روشن است.گناه شخص جاهل نزد خداوند بخشوده است وقابل مجازات نیست. در حقوق عرفی هم عنصرمعنوی یکی از عناصر جرم است. شخص مادام که ازآگاهی و قصد سوء و نیت مجرمانه برخوردار نباشد، مجرم شناخته نمیشود. اما در امور سیاسی و مملکتداری، حتی خطا و اشتباه و سوء مدیریت، آثار اجتماعی خود را دارد و همین ویژگی است که گناهان سیاسی را به گناه «اضلال» شبیه میکند و نیازمند توبهای از جنس «توبه اضلال» است. به اصطلاح فنی، حتی حسن فاعلی یعنی نیت خیر هم کافی نیست.آنچه لازم است حسن فعلی است؛ یعنی عمل شخص متصدی امورسیاسی بایستی در راه مصالح ملی باشد. این نکته حتی با موازین کلامی و فقهی ما نیز منطبق است، زیرا پرواضح است که ابن ملجم مرادی برای خدا و به قصد قربت برفرق مبارک مولای متقیان(ع) شمشیر زد؛ اما میشود صرفا چون قصد خیر داشته او را مقصر ندانیم؟ هرگز! به یقین چون عمل قبیح و زشتی را مرتکب شده، قصد او تأثیری برای توجیه عمل وی ندارد.
اشخاصی که در امور اجتماعی متصدی امری میشوند، چنانچه نتایج اعمالشان خلاف مصالح ملی از آب درآید و نتایج سوء برآن مترتب شود، یقیناً موجب تغییر نگرش و تغییر باورها و افکار مردم شده و گناهی نزدیک به گناه «اضلال» را مرتکب میشوند. لذا مرتکبان گناه سیاسی اولاً باید ثابت کنند که عمداً تقصیری ازآنان سرنزده و ثانیاً درپیشگاه ملت باید طلب بخشش و عفو کنند تا در اصلاح نگرش مردم مؤثر باشد.
۵- این روزها افرادی را میبینیم که قبلا در سیاست جور دیگری فکر و عمل میکردند و امروز کاملا پشیمانند و خود را اشتباهکار میدانند و به نتایج اشتباهشان واقف شدهاند. اما متأسفانه به دلیل عدم «اعتراف» آشکار در پیشگاه ملت، توبه آنان نقش تربیتی چندانی برای توده جامعه ندارد و مهمتر آنکه عنصر جبران مافات هم مشاهده نمیشود. آنان جلوی چشمانشان افرادی را میبینند که در آتش جهل میسوزند ولی مانند سابق هنوز خود را موفق میدانند؛ میان جهنمند ولی خود را در بهشت برین میبینند؛ گرسنهاند، ولی گرسنگی را موهبتی الهی میدانند؛ بیمارند ولی بیماری را سعادت دانسته و بدان افتخار میکنند، درظلمات جهل و فقدان دانش وآگاهی مانند کوران قدم برمیدارند، ولی درجهل مرکبند و خود را دارای بصر و بصیرت میخوانند. برای بازگشت این افراد، اعتراف و استغفار و آگاهی دادن از سوی کسانی که زمانی همانند خودشان بودهاند در تکان خوردن و تحول فکری آنان بسیار مؤثراست. البته میپذیرم که تأثیرپذیری نیز نوعی آمادگی پذیرش میخواهد. گاهی در برخی به دلیل عدم آمادگی پذیرش به هیچوجه اثر نمیکند. جاهلند ولی از معرفت گویی وحشت دارند. معروف است وقتی از «هریت تابمن» سیاهپوستی که برای نجات بردگان تلاش بسیار کرده بود پرسیدند که «سختترین مرحلۀ کار و عملیات شما برای نجات بردگان چه بود؟» عمیقاً به فکر فرو رفت و با اندوه گفت:
« قانع کردن یک برده به اینکه تو برده نیستی و باید آزاد باشی!»
۶- به نظرنگارنده، اصحاب حضرت حسین بن علی(ع) که در حادثه کربلا شهید شدند، همه والامقام و عظیمند؛ سلام خدا برآنان باد. ولی شاید بتوان گفت در میان آنان، اقدام حربن یزید ریاحی بسیاردرخشان، مهم و مؤثراست. حر، یک افسر نظامی بود که اکثر ایام عمرخود را درون پادگان گذرانده بود. هرگز وقت آن را نداشت که روی مسائل الهیاتی و سیاسی بیندیشد. وقتی متحول شد کاری کرد کارستان که مؤثر در دیگران باشد. زیرا عنصر «جبران ما فات» در اقدام حر بن یزید ریاحی به شکل واضح و نمایانی وجود دارد. هرچند دستگاه تبلیغاتی اموی آنقدر قوی بود که نگذارد تأثیر شایسته خود را بگذارد و اگر گذاشته، مورخان و واقعهنگاران را از ضبط و نقل آن منع کرده است. نگارنده مطمئن است هنگامهای که حربن یزید با رفتنش بهسوی سید الشهداء (ع) وخون دادنش در رکاب وی بهپاکرد، نقش روشنگری در افرادزیادی داشته، هرچند اسناد تاریخی دراین باره تاریک است. البته نمیتوانم انکار کنم که گروه حاضر درکربلا، غیر از مزدورانشان همه شستشوی مغزی شده بودند و به دیگر سخن، اشخاص مبتلا به «جهل مقدس» بودند. جهلی که رنگ و لعاب قدسی دارد را نمیتوان به راحتی روشنگری نمود. زیرا نه تنها چنین جاهلی نمیداند که جاهل است، بلکه به نادانی خود رنگ تقدس بخشیده و از ندانستن خود لذت میبرد. دلش میخواهد کسی به جزمیاتش دست نزند وآنها را نلرزاند.
۷- طرز تفکر حربن یزید را با نحوه تفکر شمربن ذی الجوشن مقایسه کنید. برای مقایسه به حدیث زیر توجه داشته باشید:
«ابو عبداللّه محمد بن احمد بن عثمان معروف به ذهبى (م ۷۴۸ ق)، از بزرگان علم حدیث اهل سنت به شمار میرود. وی تألیفات متعددی دارد که در میان آنها کتاب «میزان الاعتدال» از ارزش بالایی برخوردار است. در این کتاب آمده:
روى أبو بکر بن عیاش عن أبی إسحاق قال: کان شمر یصلى معنا، ثم یقول: اللهم إنک تعلم أنى شریف فاغفر لى.قلت: کیف یغفر الله لک و قد أعنت على قتل ابن رسول الله (ص)؟ قال: ویحک! فکیف نصنع؟ إن أمراءنا هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم، ولو خالفناهم کنا شرا من هذه الحمر السقاة.قلت: إن هذا لعذر قبیح، فإنما الطاعة فی المعروف.»(میزان الاعتدال ۲ر۲۸۰).
ابی اسحق میگوید: شمردر نماز [جماعت] با ما نماز میخواند و پس از نماز چنین با خدا دعا میکرد. میگفت: خدایا تو میدانی من شخص شریفی هستم، پس مرا ببخش. به اوگفتم: چگونه خدا تو را ببخشد درحالی که تو برقتل فرزند رسول خدا (ص) اقدام کردی؟ گفت: ساکت باش، پس چه باید میکردیم؟ فرماندهان و امیران ما به این امر ما را فرمان داده بودند و نباید با فرمان آنان مخالفت میکردم. اگر مخالفت میکردم از الاغهای آبکش بدتر بودم! به او گفتم: این عذر زشت و ناپسندی است! دراعمال نیکو اطاعت باید کرد [ نه دراعمال زشت !]
حربن یزیدریاحی در اعمال ارتکابی اولیه خود، دقیقا فکری همانند فکر شمر بروی حاکم بود،لذا دستور ابن زیاد را کورکورانه اطاعت کرد و اندکی تردید درخود راه نداد ولی سرانجام با فکر و تأمل و اندیشهورزی، سرنوشت خویش را بهکلی دگرگون کرد. او نه تنها گروه ابن زیاد را ترک کرد، بلکه به قصد جبران مافات و افزایش اثر بخشی و روشنگری جان برکف نهاد و با شهامت تمام به میدان نبرد آمد و در شعار خود با اشاره به سابقه خویش و نوعی اعتراف به گناه با اعلام نبرد علیه گروه دشمنان حسین(ع)، خواست آنان را روشن سازد. اما درمغزهایی که همچون شمر فکر میکردند اثری نداشت، هرچند مطمئنم که در بسیاری دیگر اثر نهاد ولی سانسورگران اموی از نقل آن توسط گزارشگران ممانعت کردند.
۸- این روزها در رسانههای مجازی مصاحبههایی از فریبخوردگان داعشی دیده میشود، حاوی اعتراف به اشتباه و ارتکاب اعمال قبیح و وحشتناک به نام دین که هرچند به نظر میرسد در روشنگری دیگران مؤثراست ولی ایکاش رهبرانشان از کردههای خویش پشیمان و نادم شوند و با اعتراف و استغفار و جبران مافات برای آگاهیبخشی به فریب خوردگان و پیروان خود، نقش مهمی درروشنگری داشته باشند.
۹- نگارنده مدتها درتفسیر آیه ذیل از قرآن مجید مانده بودم وکلمات مفسران مرا قانع نمیساخت:
«إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا(۷۰فرقانر )»
مگر کسانى که (از آنچه در آن بودند) توبه کنند و ایمان آورند و عمل شایسته نمایند؛ پس خداوند گناهانشان را تبدیل به نیکىها مىکند.
برای اینجانب چنین مطرح میشد که بخشش گناهان کاملا مفهوم روشنی دارد ولی تبدیل گناهان به حسنات با ابهام روبروست. اما با توجه به مطالبی که گفته آمد، به نظر میرسد کاملا قابل توجیه است. اشخاص موفق به توبه از گناه اگر متوجه اشتباهشان بشوند و به درگاه خداوند اظهار ندامت و اعتراف و استغفار کنند، خداوند چنان توفیقی نصیبشان میکند که اعمال صالحه آنان بعد از توبه، ارزش بسیار بالاتری داشته باشد. اعتراف و اظهار ندامت توبهکاران سیاسی و اصلاح نگرشهای آسیبدیده مردمی به نحو شفاف نیز به دلیل تأثیری که برجامعه خطاکاران و اصلاح آنان دارد، نوعی حسنات جاری و مستمر برای آنان منظور میشود.
۱۰- تأکید براین نکته ضروری است دولتمردان و دست اندرکاران امور سیاسی، گاه در روزهای نخستین برای جلب نظر مردم وعدههایی میدهند که حمل به صحت آن این است که میپندارند که میتوانند وفا کنند. خدا نکند العیاذ بالله با علم به ناتوانی یا عدم امکان دستیابی به آنها، چنین اظهاراتی بنمایند که دراین صورت مشمول این کریمه صریحه خواهند شد که فرموده است:
کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ (۳صفر)
نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگویید که عمل نمىکنید! (۳)
مقام معظم رهبری در نخستین ملاقات با دولت سیزدهم فرمودند: «اگر وعدهای دادید و بهواسطه برخی مشکلات، امکان تحقق آن میسر نشد این موضوع را به مردم توضیح دهید و از آنان عذرخواهی کنید تا اعتماد مردم خدشهدار نشود» (خبرگزاری ایسنار ۱۲ شهریور ۱۴۰۰).
دستور معظم له درباره «عذرخواهی از مردم» دقیقا گویای نکته اصلی این یادداشت است. البته ایشان با حسن ظن خیرخواهانه، انگشت بر وعدههایی نهادهاند که عملی بوده ولی به خاطر برخی مشکلات امکان تحقق آنها میسر نشده؛ چه رسد به وعدههایی که با یک محاسبه ساده سرانگشتی، عدم امکان عملی آنها از همان روز اول، اظهر من الشمس است! که به یقین «مقت کبیر» است. مقت به معنای مبغوضیت شدید است.۱ مقت عندالله عبارتست از بغض شدید در مقامی که مربوط به خداوند تبارک و تعالی است. برای این گناه بزرگ، توبه و ندامت و اعتراف و استغفار لازم است و چون گناه سیاسی است، اعتراف و استغفار به صورت عذرخواهی بایدآشکارا درپیشگاه ملت صورت گیرد.
۱۱- دستور مقام معظم رهبری هرچند مخاطبش دولت سیزدهم بوده ولی به یقین از مواردی است که میتوان گفت مورد مخصص نیست؛ زیرا مطلب امری است منطقی و عقلایی و به اصطلاح حقوقی و از قواعد آمره و به تعبیر زیبای شیخ اعظم «آبی از تخصیص» است؛ یعنی نه تخصیصپذیر است و نه استثناءپذیر. بنابراین پیشنهاد میشود ارکان دولتهای قبلی هم به این قاعده آمره عمل فرمایند و درکنار موفقیتهای خود نسبت به عدم تحقق وعدهها از مردم عذر بخواهند. همانگونه که شخص مقام معظم رهبری در مواردی صراحتاً و علناً اشتباه خود را پذیرفته و در پیشگاه مردم و تاریخ از خدای متعال طلب بخشش کرده (رک: سخنرانی ۲۰ مهر ۱۳۹۱). ما از آغاز انقلاب اسلامی تا امروز ۱۳ دولت داشتهایم. هریک از آنان پیروزیها، خرسندیها و درکنار آنها، خطاها، تلخیها و نافرجامیهایی داشتهاند. چه میشد که همراه خاطرات روزمرهنویسی، به صراحت اعتراف به خطاها و نافرجامیها وعدم موفقیت خویش نیز داشتند تا عبرتی و درسی برای آیندگان باشد؟آنها که برای سازندگی ویرانیهای ایران و تحقق جامعه مدنی آمده بودند یا شعار کلی «عدالت» را تکرار میکردند یا کلید حل مشکلات را دردست خویش میدیدند، آیا به این آرمانها رسیدند؟ اگر نرسیدند چرا نرسیدند؟آیا مشکل در اشخاص بود یا ساختاری بود یا درخود اینگونه مفاهیم؟ البته شاید تحقق این عناوین آرزوی آنان بوده، وآرزو نه تنها برجوانان عیب نیست که بر پیران نیز بهویژه درامور سیاسی هرگزعیب نیست! ولی فرد آرزومند نباید محققشدن آرزوهایش را از رهگذر داوری خویش متوهمانه محقق پندارد، زیرا داوری در امور مدیریت سیاسی با شهروندان حکومتشونده است و نه مدیران حکومتکننده.
۱۲- درخاتمه این عریضه لازم است متذکر شوم که حافظه ملی را نباید بیاعتنا و بیتوجه بود و نادیده گرفت. اگر پای درد دل مردم بنشینیم و به سخنان آنان گوش فرادهیم میبیینم که گویی دلی دارند حاوی نامه اعمال اربابان قدرت و لایغادر صغیرة ولا کبیرهً الا احصیها! البته تصدیق میکنم که برخی از مردم کوچه و خیابان، گذشته را همواره بهتر از حال قضاوت میکنند. گاه نسبت به اوضاع حال حاضر، بمباران تبلیغات، قدرت داوری را از مغزشان سلب میکند ولی برای گذشته که فضایی آرام بهخود گرفته به خوبی تحلیل میکنند. منکر نیستم که برخی اهل نظر، گذشته و حال ندارند و برای اوضاع حال هم از فضای دور و بر بالاتر میروند و به نقادی صادقانه میپردازند.
خلاصه کلام آنکه در معامله با دیگران نباید جهان را گذران پنداشت. تاریخ هرچند جوهری گذران دارد ولی حافظه دارد نه هاضمه ! این است معنای این کریمه شریفه که چهار بار با تفاوت یک کلمه درقرآن تکرار و برآن تأکید شده است:
أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم ْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّة(رومر۹-فاطرر۴۴غافر۲۱غافر۸۲)
آیا آنان در زمین نگشتند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چگونه بود؟ همانها که از اینان قویتر (و نیرومندتر) بودند؟
سخنم را با یک رباعی از مولانا در دیوان کبیر به پایان میبرم:
کشتی چو به دریای روان میگذرد
میپندارد که نیستان میگذرد
ما میگذریم ز این جهان در همه حال
میپنداریم کاین جهان میگذرد
۱- درکتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم مرحوم مصطفوی برای مقت عندالله آمده است: یراد حدوث البغض الشدید فی مقام مربوط باللَّه تعالى.(ماده مقت)
*روزنامه اطلاعات