مداح نباید با خون امام حسین(ع) تجارت کند از سال 1370 در مسجد محمد مصطفی خیابان حقشناس خیابان ابتکاری مسجد مرحوم آیتالله حدیدی جلسه کلاسهای آموزشی مداحی حقیر افتتاح شد به نام مجمع انصارالحسین. با حضور خود مرحوم آیتالله حدیدی، مرحوم حاجآقاکربلایی شاعر و پیرغلام امام حسین(ع)، مرحوم حاجآقای طالع، اسماعیل ولیخانی پدر شهید، مرحوم آقای اژدری و چند تن از رفقا بودند مثل حاجاکبر بازووند، حاجمحمدآقا بازووند. ما آغاز کردیم کلاسهای آموزش مداحی را در آن مسجد.
اصل اولیه یک مداح تقواست که تا تقوا نداشته باشد، اصلاً آمدنش در این وادی به عقیده من بیخود است. مداح اول از همه باید تقوا داشته باشد. صد درصد ندارد، پنجاه درصدش را کسب کند، آداب و ادب مداحی را داشته باشد، فنون مداحی هم یک چیزی است که باید کسب کند. زمانی میتواند به این اهدافش برسد که تحت نظر اساتید شروع کند به فراگیری. متاسفانه به مرور زمان اینها همه کنار رفته است و الان که نگاه میکنی، میبینی بعضی از جوانها، حرمت دستگاه سیدالشهدا را ندارند و با شاکله دیگری پشت میکروفن قرار میگیرند. بزرگان ما به ما یاد دادند که شما حتی بدون وضو به روی منبر ننشینید. خط و مشی را مقام معظم رهبری برای همه ما سرمشق داده است. در آن ملاقاتی که سالی یکبار مداحان مشرف میشوند به محضر رهبر عزیز، ایشان مطالبی میفرمایند که اینها باید سرلوحه کار همه مداحان و هیئات مذهبی قرار بگیرد. کاری که برای خدا باشد، برای امام حسین(ع) باشد، یقین داشته باشید چراغش بیشتر روشن میماند تا کاری که برای غیر امام حسین(ع) باشد. خیلی از این سبکهایی که در این چند ساله آمده است، شما نگاه کنید، مداحانی که بودند و سبکهایی که خواندهاند، خیلیهایشان اصلاً از بین رفته و از ذهنها خارج شد، اما شما یک نوحه قدیمی را نگاه کنید، همچنان در ذهنها ماندگار و زنده است. مانند:
از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین...
همه هم سینه میزنند و همه جواب میدهند، این ماندگار است. ما حسرت اینها را میخوریم که دوباره ببینیم آن مداحان قدیم را، از نَفَسشان کسب فیض کنیم. از رفتارشان، کردارشان، منششان، گفتارشان، روضه خواندن آنها، نشستن روی منبرشان، حرکاتشان، سکناتشان در خانههای خودشان هم تاثیر داشت. به خداوندگی خدا، نوکران امام حسین، این بزرگان ما در خانوادههایشان طوری تاثیر داشتند که زن و بچهشان به آنها ایمان داشتند. مثل مرحوم حاجاحمد شمشیری، وقتی فوت میکند، خانمش گوشه کفنش را میگیرد و میگوید: اگر راست میگویی تو که سی سال، سی و پنج سال نوکری امام حسین(ع) را کردی، مرا هم باید با خودت ببری!؟ مرحوم آقای شمشیری را خاک میکنند و میآیند و بعد از پذیرایی و اینها، یکی دو ساعت بعد حاجخانم هم فوت میکند و ایشان را هم میبرند خاکش میکنند.
نفسش را ببینید! اینها چه کار میکردند؟ یا مرحوم ناظم روی چهارپایه در حال نوحه گفتن بود، میآیند خبر میدهند که بچهات فوت کرده است. میگوید: الان روضه سیدالشهداءست، بروید دنبال کارتان! من دارم برای ارباب نوکری میکنم، نمیتوانم رها کنم. ببینید آنها چه عقیدهای داشتند، ما چه عقیدهای داریم؟
اگر طرف پاکتش قدری شل و ول باشد، دیگر نمیآید. امام حسین(ع) کشته نشد که ما با خونش تجارت کنیم. ما آمدهایم نوکری کنیم، نوکری را نباید مفت از دست بدهیم. قبولمان کردهاند، بچسبیم و بگیریم این نوکری را و نگه داریم تا دم مرگمان.
این مدیربرنامههایتان را جمع کنید، این قصهها را جمع کنید، اینها در آینده چوب دارد.
*جمهوری اسلامی
|