تاريخ انتشار: 28 مرداد 1400 ساعت 03:22:17
خیمه ی ماتم - غزلی در ماتم واقعه ی جانسوز عاشورا ، سروده ی علی اکبر پورسلطان (مهاجر)

آسمان ، واقعه ی وصل تماشا می کرد

شمس ، حاشیه نشین گشته و بلوا می کرد

 

تیرگی آمد و مستور شد ، آغوش زمین

شب مباهات به طولانیِ يلدا می کرد

 

شاهدِ مکتب ما زمزمه ی رفتن داشت

این عروجی است که آتش به جگرها می کرد

 

آن سبک بال که در جاریِ خون می غلطید

جلوه ها از دلِ اسرار هویدا می کرد

 

خاک و خون داشت به رخسار ، نه خوشرنگِ حنا

این دو ، الحق رُخ دلدار چه زیبا می کرد

 

طفل شش ماهه چگونه بزند واعطشا

با ، نگه خون به دلِ حضرتِ سقّا می کرد

 

حیرتِ انس و ملک سخت برانگیخت حسین

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد

 

در تمام قد و بالای اباعبدالله

چه کسی جایِ لگد ناشده پیدا می کرد؟!

 

جورِ بیداری ما خفتنِ مردانِ خداست !

این چه مرگی است که ویرانکده احیاء می کرد

 

ای مهاجر پس از آن هجرتِ خونین بدنان

اُمّتی خیمه ی ماتمکده بر پا می کرد

1390/9/27 - تهران

برگرفته از کتاب : دشت معرفت

  تعداد بازديدها: 2817
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=90466
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.