بهرهای از توصیهها و سفارشات امام خمینی (ره) به کارگزاران نظام اسلامی توجه کنید که مقام شما را نگیرد
با پایان یافتن عمر دولت دوازدهم و انجام مراسم تنفیذ و تحلیف، رئیس سیزدهمین دولت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به ریاست حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی آغاز بکار کرد. امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه، به عنوان شخصیتی که بیتوجه به مقامها و اعتباریات دنیوی بودند و در عین حال هم زاهد و هم در حد اعلای عرفان و علم و عمل و خودساختگی قرار داشتند، خدمت خالصانه و صادقانه به مردم را همراه با سادهزیستی برای کارگزاران نظام اسلامی و مسئولین از ارزشهای مهم میدانستند و ضمن سفارش و توصیه به حفظ این اصل مهم، دنیادوستی، حب جاه و مقام و مالاندوزی را کلید دشواریهای زندگی میپنداشتند. امام خمینی در عین حال که مروج و مبلغ فقر و زندگی مرتاضمآبانه نبودند، در ترویج غنای نفس و رشد خصلت قناعت همت داشتند و همانگونه که از زهدگرایی صوفیانه پرهیز داشتند، زیادهروی و اسراف و ضایع کردن نعمتهای خداوندی را نیز برنمیتافتند و به شدت با روحیه اسرافگرایی مخالف بودند. امام خمینی در مقابل، کمک به رفع محرومیت از جامعه و ریشهکن نمودن فقر از میان خانوادهها علیالخصوص مستضعفین و مستمندان جامعه را از آرمانها و ارزشهای بزرگ الهی میدانستند و همواره مسئولین را به حرکت در چنین مسیری توصیه میکردند. آنچه مطالعه خواهید فرمود، گزیدههایی از توصیهها و بیانات و سخنان آن پیر فرزانه در زمینه لزوم پرهیز کارگزاران از مقامگرایی، حفظ ارزش و کرامت انسانها و خدمت خالصانه به مردم است.
***
... توجه بکنید که مقام، شما را نگیرد. ارزش انسانی انسان به مقام نیست، به این نیست که من نخستوزیرم، من رئیسجمهورم، من رئیس مجلسم، من وکیل مجلسم؛ اینها ارزش نیست. ارزش انسان به این است که توجه بکند که چه باید در مقابل خدای تبارک و بندگان خدای تبارک و تعالی بکند، چه تکلیفی انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا که از خدا هستند؛ این ارزش است. مادامی که شما این ارزش را حفظ بکنید، ارزش اسلامی و انسانی را حفظ کردهاید. و اگر از این، انحراف حاصل بشود، شما هر مقامی پیدا کنید؛ در علم بشوید بالاترین علما، در زهد هم هرچه میشوید، بشوید، اما ارزش را از دست داده باشید، شما نه پیش خدا دیگر ارزش دارید، نه پیش خلق خدا... من امیدوارم که شما همهتان همان طوری که سیره انبیا بوده است [باشید] که سیره انبیا برای این بوده است که در مقابل طاغوت محکم میایستادند و در مقابل ضعفا و فقرا و مستضعفین و مستمندان فروتن بودند؛ آن طوری که وقتی عرب وارد میشود در مسجد رسولالله، میگوید: کدام یکتان [رسول خدا] هستید؟... تمام وابستگیها منشاش وابستگی است که انسان به خودش دارد. تمام وابستگیها از خود آدم پیدا میشود. وقتی انسان وابسته است، نفسش وابسته است به جهاتی که مال خودش است، به نفسیت خودش، به وضعیت خودش، این تمام وابستگیهایی که در خارج هم برایش پیدا میشود، منشاش اینجاست. وقتی این وابستگی باشد، اگر بخواهند برایش تحمیل کنند، چون این وابستگی هست، تحمیل میکند، قبول میکند. وقتی ببینند یک چیزی با این آمالی که دارد مخالف است، اگر نکند، یک وقت به هم میخورد، این خاضع خواهد شد. (صحیفه امام، ج16، صص450 تا 453)
... آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبه متوسط میغلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت میخواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل میدهند، آن که رئیسجمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد... مادامی که این حد متوسط محفوظ است این جمهوری محفوظ است و امکان مقابله نیست مابین قدرتهای بزرگ با همچو دولتی؛ بخواهند کودتا کنند، با کی کودتا کنند؟ بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه با کی میشوند؟ مواجه با یک ملتی میشوند که همهشان از این طبقهای هستند که این نهضت را به پیش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت به پیش بردند. آنها مطالعه امور را میکنند و اقدام میکنند... و آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رئیسجمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم، خودنمایی کرده؛ از آن وقت باید جلویش را بگیرند. رئیس جمهوری که بخواهد سلطنت کند به این مملکت، خود مردم باید جلویش را بگیرند... (صحیفه امام، ج16، صص21 تا 23)
... باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زی آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زودمطرود میشوید؛ برای اینکه مردم میگویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی میکردند، امروز که دارند و دستشان میرسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم. (صحیفه امام، ج17، صص452 و 453)
... سر چشمه همه مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان - به اصطلاح خودشان - از آنها باشد. و آنها اینطور هستند، اشراف و اعیان اینطور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم نخستوزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان اینطور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان - به اصطلاح خودشان - و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آنطور شد، دیگر نمیشود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد. میدیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم میکردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمهای بزند، مقابل او لنگ میانداختند و همه جور تواضعی میکردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هرچه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم. این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعیان و "سلطنه"ها و "ملک"ها و اینها قرار نداد. و این اسباب این شد و میشود که وقتی که بناشد که یک اشخاصی زندگیشان یک زندگی عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانی، ارزش اسلامی بدانند، ارزش اخلاقی بدانند، اگر یک حکومتی ارزشهایش اینطور ارزش باشد که ارزش اسلامی باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر دیدش این باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمیتواند یک قدرت خارجی او را تحت تاثیر قرار بدهد. همیشه قدرت خارجی برای اینکه بر مردم مسلط بشود، این بالاتریها را میترساند. آنها هم از باب اینکه تمام توجهشان به این بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آنها را تسلیم میشد برای اینکه به اینها ظلم بکنند. این وضع طبیعی اینجور حکومت است و وضع طبیعی حکومتی که از قشر غیر مرفه است، از خود این مردم درست شده، وضع طبیعیاش این است که با مردم باشد و خدمت بکند و ارزش را ارزش جاه و مقام نداند. شما میدانید که در جمهوری اسلامی، مقامات آن معنا که در سابق داشت از دست داده. نه رئیس جمهورش و نه نخست وزیرش و نه سایر وزرایش اینطور نیست که خیال بکنند، خودشان خیال بکنند که ما یک مقام بالایی، والا مقام هستیم و ما "حضرت اشرف" هستیم و نمیدانم کذا. اینجور نیست. آنها میبینند که ارزششان در بینجامعه، در همه جا این است که خدمت بکنند، خدمتگزار باشند، نه ارزش به این است که به مردم حکومت بکنند. (صحیفه امام، ج16، صص443 و444)
... اگر انسان روحیهاش طوری باشد که سوار بشود بر هر مقامی که برای او پیش میآید و مهار کند او را، این به سعادت نزدیک میشود و اگر روحیه ضعیف باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را میبرد تا به هلاکت میرساند. من از خدای تبارک و تعالی استدعا میکنم که شما را موفق کند به اینکه خدمت بکنید به این خلق و همه کسانی که دست اندرکار هستند، در هر جا، در مجلس هستند، در قوه قضائیه هستند، دولت هست، هرکس هست و همینطور قوای مسلح، اینها همه انشاءالله، موفق بشوند. و مایی که امروز در هجوم همه جانبه داخل و خارج هستیم و بحمدالله داخلش دیگر داخل آدم نیست، بله ما باید دست به هم بدهیم و این مملکت را نجات بدهیم. و این اشخاصی که حالا هم باز یک فسادهای دزدکی میکنند، مثل دزدها که میروند و یک چیزی برمیدارند و فرار میکنند، اینجوری نباشد... (صحیفه امام، ج15، ص76)
... اگر در ذهنتان بیاورید که من وزیرم و باید مردم از من [اطاعت] بکنند بدانید اصلاح نشدید. در ذهنتان حتی خلجان بکند، آقای رئیسجمهور در ذهنش خلجان بکند که من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، این اصلاح نشده است. خلجانش هم از شیطان است. این خلجانش هم، او عمل نمیکند اما در ذهنش این خلجان را هم بیرون کند. و همینطور هر یک شماها خدمتگزار این مملکت هستید، خدمتگزار این ملت هستید و برای این ملت هم شکرانه اینکه این دست تعدی متعدیها قطع شد و رژیم منحوس شاهنشاهی که از اول غلط بوده از بین رفت و مملکت دست شماها افتاد که از خود مردم هستید و با خود مردم هستید... شما همان نظرتان به این باشد که تکلیف شرعی الهی خودتان را که مقامی را دارید و باید با این مقام خدمت کنید. این آلت است برای خدمت به مردم، خودش چیزی نیست، اگر خدمت به مردم کردید، مقام برای شما صلاحیت دارد و خوب است و اگر نشد مقام چیزی نیست. (صحیفه امام، ج15، صص 124 و 125)
... اگر بخواهید بیخوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفته آنان و شیاطین و توطئههای آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهای بزرگ برای ملتهای خود کردهاند اکثر ساده زیست و بیعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری میدهند؛ و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی خاضع، و نسبت به تودههای ضعیف ستمکار و زورگو هستند. ولی وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمیتوان ارزشهای انسانی - اسلامی را حفظ کرد. (صحیفه امام، ج18، ص471)
*اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود میشوید؛ برای اینکه مردم میگویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی میکردند، امروز که دارند و دستشان میرسد از مردم فاصله گرفتند. باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم
*خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید
*مردان بزرگ که خدمتهای بزرگ برای ملتهای خود کردهاند اکثر سادهزیست و بیعلاقه به زخارف دنیا بودهاند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری میدهند
|