تاريخ انتشار: 03 تير 1400 ساعت 12:18:47
بفرمایید شام: یادگار کلامی با دوستان صادق و بی غش و دلسوز حق خواه

(در میان دوستانم اصولگرایانی هستند که صادقانه و دلسوزانه دوست دارند به حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی خدمت کنند. این نامه، خطاب به ایشان است. آن دسته از کسانی که اهل سفره انقلاب هستند و ردای اصولگرایی بر تن کرده اند تا "اقرء و ارفع" کنان شعار اصولگرایی می دهند و ترفیع می گیرند و بر صدر می نشینند و نانی به کف می آرند مخاطب من نیستند.)   
شما بُردید! به شماتبریک می گویم. این هم ریاست جمهوری، تقدیم به شما! الان دیگر همه چیز دست شماست: ریاست جمهور، مجلس، قوه قضاییه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، انبوه شوراهای عالی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی امنیت ملی، ....  .
من و امثال من - که در هفت حزب یک صندلی هم ندارم و هیچ کار حرفه ای سیاسی نمی کنم و روزی ده ساعت به دنبال کسب و کار صنعتی خودم هستم و هیچ کنش سیاسی هم ندارم جز این که اصلاح طلبانه فکر می کنم و چند سالی یک بار پای صندوق رای می روم، و می توانید مرا «بخش اصلاح طلب مردم معمولی کف خیابان» بخوانید – هم باختیم. خیلی تلاش کردم که دوست و رفیق و خویش و همکار را تشویق کنم که بیایند پای صندوق و رای دهند، ولی نشد و نیامدند.
طبیعی است که خوش حال نیستم، دوست داشتم کسی رای بیاورد که به افکار من شبیه تر باشد. خوب نشد. پس شکست را می پذیرم و می روم پی کسب و کار صنعتی خودم تا چند سال دیگر. و تلاش می کنم بفهمم در دولت جدید و سیاست های جدید چگونه می توانم کسب و کارم را از جمیع بلایای ارضی و سماوی حفظ کنم.
اما البته مخفی نماناد که شما هم قیافه ی آدم های پیروز را ندارید، ممکن است از روی "رو کم کنی" جلوی ما ویراژ بدهید و بوق بوق کنید، ولی می دانم ته دل خودتان هم راضی و خوشحال نیستید و لذت پیروزی را، چنان که شاید و باید نچشیده اید: شما این مسابقه را جوانمردانه نبُردید، داور این مسابقه ی دو میدانی قبل از شروع، برخی از رقبا را با شلیک گلوله مستقیم به شقیقه از مسابقه حذف کرده بود و به پای برخی دیگر هم شلیک کرده بود، به قول قران کریم "فریقا تقتلون و تاسرون فریقا" جمعی را کشت و جمعی را به اسارت و زندان و حصر افکند. یکی دو تا آدم ویلچرنشین را هم گذاشته بود توی خط مسابقه باقی بمانند، که بالاخره اسم مسابقه بی مسّما نماند. هر چند این دو سه روز آخر همان ها هم نگران تان کرده بودند. حالا اما برده اید. نوش جان تان. ولی شما دوستان عزیزم که هیچ، خود برنده هم ته دلش خوشحال نیست و می داند چطوری نفر اول شده است. تیم ملی تان را فرستادید به مصاف تیم محله ما و الان هر چقدر هم کُری بخوانید، ته دل تان می دانید که بُردتان غرورآفرین نیست و حال نمی دهد.
بگذریم.  درست است که این مسابقه با این کیفیت و حال و روز برگزار شد، ولی بالاخره الان شما بُرده اید، حکومت را یکدست کرده اید و از شرّ اغیار آسوده شده اید، الان نه نود درصد که صد در صد ارکان قدرت در دست کسانی است که با سلیقه ی شما جور هستند و دنیا دارد می رود که به کام تان باشد.
سال نود ودو هم داور مسابقه همین کار را کرد: ما اول می خواستیم روی قهرمانان دو میدانی شرط ببندیم، ولی داور مسابقه همه را حذف کرد، از نفر اول تا دهم! خطرناک ترین رقیب را هم که بر اساس مصلحت (مُصلحی) کنار گذاشت. ما ماندیم و یک دونده کج و کوله از تیم خودتان، که در جوانی اش هم چیزی از او ندیده بودیم تا چه رسد آن موقع که پیر و درهم شکسته بود، درست مثل وکیل تسخیری – که متهم او را نمی خواهد ولی دادگاه به زور او را وکیل متهم می کند تا "تشریفات" دادگاه حفظ شود – برای ما کاندیدای تسخیری گرفتید: آقای روحانی: از جناح خودتان، پیر و خسته دل و ناتوان! با این حال ما مردم اصلاح طلب به او رای دادیم و ناغافل همین کاندیدای تسخیری از صندوق به در آمد. با دلی خون و چشمی اشک بار رفتیم به ایشان رای دادیم. این بزرگوار هم مثل همه وکلای تسخیری و کاندیداهای تسخیری در روز دوم انتخابات ما را فراموش کرد و رفت تا با اصحاب قدرت ببندد و البته بلد هم نبود، هم پشت به ما کرد و هم تا توانست به اصحاب قدرت باج داد تا شاید مقبول درگاه افتد؛ اما نشد و نیفتاد. اسب پیر دولت آقای روحانی، خودش هم خیلی حال دویدن نداشت ولی اصحاب قدرت از همین لنگ لنگان رفتنش هم راضی نبودند، هشت سال تلاش کردند تا همین اسب پیر تسخیری چهار قدم هم نتواند بردارد، به قول عرب ها عقال به زانویش بستند و میل داغ در چشمش فرو کردند و آب و علفش را قطع کردند. بلایای ارضی و سماوی، همچون روی کار آمدن ترامپ و کرونا کم بود، صاحبان قدرت و انقلابیون دو آتشه به برجام، همین برجام شل و ول با گلوله مستقیم شلیک کردند، FATF را سه سال در راهروها معطل کردند، وزیر خارجه اش را کردند پادو و کارگزار میدان تا جایی که اسد به ایران آمد و او نمی دانست و ....
یاهو و ترامپ هشت سال تمام، سالی سیصد و شصت و پنج روز و روزی ده بار به ما گفتند: مردم! بگویید غلط کردم!! اسب پیر و لنگ شما، که ما زانویش را هم بسته ایم و کورش هم کرده ایم، اگر در مسابقه نمی بَرَد، تقصیر از خود شماست! انتخاب خود شماست، نتیجه پشت کردن شما به ماست، بگویید غلط کردم!!
ما هم،  یعنی «توده اصلاح طلب مردم معمولی کف خیابان» فهمیدیم که غلط کرده ایم. این بار دو دستی آش را با جاش، تقدیم حضور کردیم: آنقدر که در سی چهل سال گذشته "غلط کردیم" بس است، این بار گفتیم دیگر غلط نمی کنیم. بگذریم که "شورای نگهبانِ قدرت" این بار ریسک هم نکرد و اصولا حتی امکان غلط کردن را هم به ما نداد. به قول جناب طائب: مرگ یک بار، شیون یک بار. راهبرد لذت بخشی است، مگر نه؟ برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری، تضمینی، چهارساله، فوری، بی درد، بدون غلط کردن، بدون امکانِ "انتخاب غیر دقیق مردم" (به قول سردار جعفری).
اصولگرایان (جمع آرای آقایان رئیسی و رضایی و قاضی زاده هاشمی) در انتخاباتی که برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی، ببخشید حکومت اسلامی، نرخ مشارکتش کمتر از 50 در صد بود،  با حدود یک سوم از آرای همه واجدین شرایط پیروز شده اند. آراء شخص رئیس جمهور هم در حدود سی درصد آراء واجدین شرایط است. هنیئا لکم!!
ما مردم معمولی اصلاح طلب کف خیابان به قول سعدی: زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم، می نشینیم و دنباله کار خویش می گیریم.
یا مثل مولوی می خوانیم که:
در کف شیر نر خونخواره ای
غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟

یا چون حافظ عرض می کنیم که:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که در طریقت ما کافری است رنجیدن

(در مثل مناقشه نیست)

خوب دیگر وقت شام است، بفرمایید شام: تتمه ی قدرت هم تقدیم به شما! همه چیز مال شما. شورای شهر و خبرگان و مجلس و ریاست جمهوری و قوه قضاییه و مجمع تشخیص و .... خلاصه از فرش تا به عرش مال شما.
الان همه چیز برای خدمت مهیا شده است. صاحبان قدرت هم که برای خدمت آمده اند الان می توانند از قول وحشی بافقی برای ما بخوانند که:
از صحن خانه تا به لب بام از آن من
از بام خانه تا به ثریا از آن تو

این قوچ شاخ کج که زند شاخ از آنِ من
غوغای جنگ قوچ و تماشا از آنِ تو.

بسم الله، این گوی و این میدان؛ این قوچ قدرت از آن شما و تماشای غوغا هم از آن ما.
ما می نشینیم به تماشا:
ببینیم برندگان انتخابات و برگزیدگان شما ارز کشورمان را معتبر می کنند، تورم را در هم می شکنند، لوکوموتیوهای اقتصاد را به حرکت در می آورند، صادرات ما را به کشورهای همسایه و اتحادیه ی اروپا ده برابر می کنند، سالی چند میلیون شغل جدید می آفرینند و سه چهار ساله مشکل بیکاری را ریشه کن می کنند، به جوانان مان مسکن و شغل عطا می کنند تا آنها با خیال آسوده بروند و ازدواج کنند، فساد را در دولت شان ریشه کن می کنند، جوانان ما را دوباره نمازخوان و مسجد برو می کنند، سیل مهاجرت معکوس به راه می اندازند تا جوانان تحصیلکرده به ایران برگردند و سرمایه های ایرانی خارج از کشور راهی ایران شود، تولید را تقویت می کنند و دلال بازی را نابود می کنند، از سال آینده رشد اقتصادی شش درصدی و ده درصدی راه می اندازند، ریال ایران را ارز بین المللی می کنند، به پاسپورت ایرانی قدرت می دهند، کودکان زباله گرد را در عرض یک یا دو سال جمع می کنند، زنان خیابانی را جمع کرده و آنها را مشغول کار شرافتمندانه می کنند،  .... .
یک سال اول هم فرجه دارند تا بگویند دولت قبلی خیلی بد بود و ضعیف بود و دولت نمی توانیم بود و فاسد بود و غربزده بود و نگاهش به بیرون بود و .... اشکال نداولت قبلی را بشمارند و حسابی دق دلی بر سرش خالی کنند، ولی اکنون صبح دولت شما دمیده است و ما آرام آرام باید نتایج سحر را از سال دوم ببینیم.
فقط یادتان باشد: این دولت کریمه سید محرومان باید همه ی این کارها را در شرایطی انجام دهد که:
- در اولین فرصت از معاهده ننگین برجام بیرون بیاید و محدودیت های خائنانه برجامی را در اولین فرصت بردارد و اجازه دهد صنعت غرورآفرین  هسته ای با تمام شتاب رو به جلو حرکت کند؛
- هیچ نوع معاهده ی FATF را امضا نکند و لوایح شبیه به آن را در مجلس به تصویب نرساند ولی مبادلات بانکی ما را با همه ی دنیا هموار سازد، به نحوی که منِ صادرکننده بتوانم ارز ناشی از فروش محصولم را از طریق سیستم رسمی بانکی وارد حساب بانکی ارزی خودم نزد یکی از بانک های رسمی کشورم نمایم،
- صنعت نفت کشور را بدون سرمایه گذاری خارجی از عقب ماندگی بیست ساله خارج کند،
- کشتی های کشورم را با پرچم کشور خودم به همه جای دنیا اعزام کند تا محصولات صادراتی کشورم را بتوانم با کشتی کشور خودم صادر کنم،
- در جریان مناظره های انتخاباتی دانستم که پهنای باند اینترنت، چیز خیلی خوبی است و بنا نیست دولت سید محرومان هیچ شبکه اجتماعی را فیلتر کند و خوشبختانه خود رئیس جمهور جدید هم تلگرام دارد و ....
- همچنین، بنا نیست هیچ روزنامه یا وب سایتی توقیف شود و هیچ فعال سیاسی با شکایت نهادهای امنیتی به زندان نمی افتد و .....
- در یمن و سوریه، با دشمنان قسم خورده ی اهل بیت، رژیم سفاک و خون آشام سعودی و مخصوصا شخص بن سلمان به توافق و معاهده ی پنهان و آشکاری نمی رسد و بر سر خون شهدای مقاومت معامله نمی کند و فریب این رژیم وهابی را نمی خورد و به یمن شمالی و جنوبی راضی نمی شود و در معامله با روسیه و وهابی ها، دست از حرم زینبی (س) نمی کشد؛
- برای جبران کسری بودجه قیمت ارز را در چهار سال آینده افزایش نمی دهد و بلکه چون ریال تقویت می شود، از سال آینده با کاهش نرخ ارز روبرو خواهیم بود. فکر می کنم دو یا سه سال زمان کافی باشد که بدون پذیرش معاهده نکبت بار برجام و بدون امضای سند ننگین FATF و تنها با جبران خسارت های دولت بی تدبیر بنفش، که حالا دیگر کارش از بنفشی گذشته و به کبودی رسیده؛ قیمت ارز برگردد به همان نرخ ارز آخر دولت آقای احمدی نژاد یعنی حدود 4000 تومان.
راستی ذکر خیر آقای احمدی نژاد شد، یادش به خیر. همان سال 84 هم چه شور و شوقی داشتید، چهره های تان گل انداخته بود، یکی پیدا شده بود که بت هاشمی را شکسته بود و دل تان را خنک کرده بود، معجزه ی هزاره ی سوم را کشف کرده بودید، کسی که سخنرانی اش در دانشگاه کلمبیا از خون شهدای عملیات بیت المقدس والاتر بود و اهمیتش از فتح فاو بالاتر. به دور چهره اش هاله ی نور دیده می شد. آنقدر دوستش داشتید و از این که در راس قدرت است آنقدر راضی و شادمان بودید که انحرافاتش را نمی دیدید، و وقتی دعای فرج می خواند نمی فهمیدید منظورش چیست، وقتی کابینه اش را برد پای چاه جمکران، به جای این که شک کنید، قند در دل تان آب شد. چند سال طول کشید تا بفهمید چه دسته گلی به آب داده اید. منتظر بودم  آقای مصباح که می گفت اطاعت از احمدی نژاد شرعا واجب است زیرا اطاعت از او اطاعت از امام زمان است، یا آقای جنتی که می فرمود سخنرانی هایش باید در در کتاب های درسی چاپ شود وقتی فهمیدند چه گافی داده اند، شرمنده شوند و ابراز پشیمانی کنند؛ ولی آنها در کمال شگفتی و با وجدان آسوده گفتند ما اشتباه نکردیم بلکه او عوض شده تست. زهی اعتماد به نفس! در حالی که او همیشه همان بود که بود، این شما بودید که دوزاری تان چند سال دیر افتاده بود. این فقط این دو بزرگوار نبودند که پشیمان نبودند، در تمام گستره پهناور اصولگرایی، اگر یک اعتراف به اشتباه دیدید، من اسمم را عوض می کنم. همان یازده روز که ایشان قهر کرد و در خانه نشست بلافاصله همگی بازی "کی بود کی بود من نبودم" را در آوردند. تو گویی از روز ازل کسی از احمدی نژاد حمایت نکرده بود، برایش پوستر و بنر چاپ نکرده بود، تو گویی احمدی نژاد اصلا از مادر اصولگرایی نشده زاده  بود.  
حالا آن که گذشت؛ ولی این را بگویم که این بار دیگر از شما قبول نمی کنیم که بعد از چند سال بگویید دولت امام زمان،  انحرافی شد و مشایی نفوذی بود و ....  . بینی و بین الله از الان شرط کنید که چند سال بعد دوباره از این حرف ها به ما نگویید. با آقای طبری و رعیت و امثالهم هم که از اول رابطه ای وجود نداشت و ندارد و بحمدالله همه چیز از همان اول پاک و طیب و طاهر است. ترا به خدا این بار با خودتان (نه با ما) یواشکی عهد ببندید که اگر بعدا فهمیدید اشتباه کرده اید، کمی هم به روی مبارک خودتان بیاورید و پیش خودتان شرمنده شوید. لازم نیست شرمندگی تان را به ما هم نشان دهید بالاخره هر چه نباشد ما عوام هستیم و شما، خواص! ما مردمی هستیم که به قول آقای کدخدایی اگر شورای نگهبانِ قدرت دست مان را باز بگذارد،  می رویم و به قاتل رای میدهیم و شما مجبور می شوید آقای سعید قاسمی را بفرستید ما خس و خاشاک را از کف خیابان جمع کند؛ ولی شما کسانی هستید که به قول آقای پناهیان رای تان مقدمه ظهور امام زمان (عج) می شود. پس فرق بزرگی بین ما و شما هست و صلاح و مصلحت آن نیست که روزی جلوی ما بگویید اشتباه کرده اید، خدای نکرده عرش الهی به لرزه می افتد. ولی پیش خودتان، در گعده های خصوصی به دور از چشم ما، بد نیست صریح و صادق باشی.

ببخشید خیلی حرف زدم، سفره انقلاب پهن است و شام را کشیده اند، دارد سرد می شود و از دهان می افتد. زودتر بشتابید: بفرمایید شام.
وعده ی دیدار ما: یکی دو سال دیگر!
شاد باشید
خدا یار و نگهدارتان

*ارسال کننده آقای اکبر شاهی*

  تعداد بازديدها: 2942
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=89979
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.