جای خالی اخلاق در حکمرانی یکی از مباحث مهم مرتبط با حکمرانی، نسبت میان احکام و اخلاق است. بطور طبیعی، حکمرانان موظفند احکام و قوانین را برای اداره امور کشور به اجرا درآورند و آنها را معیار و میزان حکمرانی قرار دهند. در این اصل، تردیدی وجود ندارد و انواع حکمرانیها اعم از دینی و سکولار در پذیرش این اصل متفقند.
بدون آنکه سخنی از رابطه میان اخلاق و احکام به میان آمده باشد، تقریباً تمام حکمرانان در سرتاسر جهان در عمل از اخلاق برای تسهیل در امر حکمرانی استفاده میکنند. استفاده از اخلاق، حتی در قوانین اساسی و قوانین عادی بسیاری از کشورها نیز آمده هرچند در آنها اشارهای به عنوان اخلاق نشده است. اینکه در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی اختیاراتی برای رهبری و در دیگر کشورها برای روسای جمهور جهت عفو محکومین در نظر گرفته شده، به معنای جایگاه اخلاق در حکمرانی است، جایگاهی که حتی بالاتر از احکام است. دادگاه حکم به اعدام میدهد یا مجازات زندان در نظر میگیرد ولی مسئول اول حاکمیت تصمیم به عفو همان محکوم میگیرد. این، یعنی اخلاق در جایگاهی بالاتر از احکام قرار دارد. حاکمانی هم وجود دارند که به قانون اجازه نمیدهند حرف خود را بزند و دستور میدهند افراد بیگناه تحت تعقیب قرار گیرند و مجازات شوند. در این موارد هم اخلاق در جایگاهی بالاتر از احکام مینشیند ولی در جهت منفی و با حاکم ساختن بداخلاقی.
این واقعیت که از رویدادهای جاری در بسیاری از کشورها بوده، هست و خواهد بود، بخشی از حکمرانی است. آنچه حکمرانی خوب را از حکمرانی بد متمایز میکند، پایبندی حکمرانان به اخلاق و برتری دادن اخلاق بر احکام در موارد لزوم است.
اگر در قرآن کریم، خدای متعال، پیامبر اکرم را به خاطر خُلق عظیم میستاید و میفرماید: «اِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیم» به دلیل برتری اخلاق است. اگر خود پیامبر نیز میفرماید: «اِنی بُعِثْتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الْاخْلَاق» من برای تحقق کرامتهای اخلاقی به پیامبری مبعوث شدهام، آشکارا درصدد به رخ کشاندن جایگاه برتر اخلاق در هدایت و حکمرانی است. تردیدی نیست که رمز موفقیت پیامبر اسلام در جذب مردم جزیرهالعرب تا شمال آفریقا و در مراحل بعدی فراگیری جاذبه اسلام محمدی در آسیا و بخشهائی از اروپا در مدتی کوتاه، مرهون اخلاق آن حضرت بود. فرا رسیدن دوران انحطاط مسلمانان نیز معلول سلطه پیدا کردن بداخلاقی و دور شدن از کرامتهای اخلاقی در دربار خلفا بود. این، یعنی اخلاق اگر حرف اول را بزند، حکمرانی موفق خواهد بود والا توفیقی نخواهد داشت.
بعد از گذشت قرنها از تاریخ اسلام، در ایران به همت مردم و رهبری امام خمینی، نظام جمهوری اسلامی تاسیس شد. چشمهای مشتاق حکمرانی اسلامی، در ایران و سراسر جهان اسلام به این نظام دوخته شد و همگان با هرچه در توان داشتند برای موفق شدن این نظام به صحنه آمدند. فدا شدن آنهمه جانهای پاک، جانبازی آنهمه انسانهای مخلص و همراهی آنهمه خانوادههای ایثارگر در راه حفاظت از نظام جمهوری اسلامی، برای این بود که حکمرانی اسلامی بر مبنای اخلاق محمدی همانگونه که در سیره پیامبر و امامان معصوم جاری بود، در ایران مستقر شود تا دیگر مسلمانان نیز از آن الگو بگیرند. این هدف تا حدودی و در مقطعی از عمر نظام جمهوری اسلامی محقق شد ولی هرچه از روزها و سالهای صدر انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم، از این هدف دورتر شدیم بطوری که امروز مشکل بزرگ ما خالی بودن جای اخلاق در حکمرانی این کشور است. جنگ قدرت میان کسانی که منصبی دارند هر روز افزایش مییابد، جناحهای سیاسی دائمالتنازع شدهاند، فاصله طبقاتی در حال اوج گرفتن است، مردم در پیچ و خم مشکلات زندگی سرگردانند، فساد اداری غوغا میکند، فساد اقتصادی نهادینه شده است، دروغ و تهمت و چاپلوسی که از بدترین رذائل اخلاقی هستند نهادینه شدهاند و عزمی جدی برای مبارزه با این آفتها که به سرعت در حال تهی کردن نظام از اصول، ارزشها و آرمانها هستند، وجود ندارد. و حالا در تبلیغات انتخاباتی و مناظرههای نامزدهای ریاست جمهوری، جای مبحث اخلاق کاملاً خالی است.
ادامه این وضعیت برای موجودیت نظام جمهوری اسلامی خطرناک است. وقتی این نظام از فضائل اخلاقی تهی شود، چگونه میتوان آن را نظام جمهوری اسلامی و حکمرانی مطلوب اسلام دانست؟ اگر خواهان بقاء نظام جمهوری اسلامی هستیم، که باید باشیم، راه حفاظت از آن، بازگشت به اخلاق و پالایش کامل دستگاههای حکمرانی از رذائل اخلاقی است. این را هم بدانیم که خدا به هیچ قومی تضمین استمرار قدرت و حاکمیت را نداده و به ما مسلمانان فرموده اگر به جای وحدت، به منازعه و جنگ قدرت روی آورید، حتماً سقوط خواهید کرد.
|