سید حسن خمینی در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر گفت: با رهبر معظم انقلاب صحبت می کردم ایشان تعبیری داشتند. ایشان گفتند، «یکی از نکاتی که همیشه امام در جلسات خصوصی به ما می گفتند این بود که می گفتند هر کاری می کنید مراقب باشید بتوانید صادقانه با مردم در میان بگذارید». پشت درهای بسته برای مردم تصمیم نگیرید. هر چه هست را باید بتوانید به مردم بگویید.
جماران؛ یادگار امام در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر گفت: دینی که امام برای روزگار ما آورد دینی بود که بر اندیشه «مردم محور» استوار بود. آنچه میراث امام است، جمهوری اسلامی است نه حکومت اسلامی. و جمهوری اسلامی یعنی مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
سیدحسن خمینی در سمینار بین المللی امام خمینی و دنیای معاصر که عصر امروز در حرم مطهر امام خمینی(س) گفت: انقلاب اسلامی با رهبری امام در ۴۳ سال پیش به پیروزی رسید. مانند هر حرکت ملی و هر حرکت بزرگ پیام ها و آرمان هایی برای این انقلاب متصور بود و رهبران آن به خصوص امام بزرگوارمان حاملان آن پیام بودند. پیامی که از مرزهای ایران فراتر رفت در کشورهای اسلامی و حتی در غیر کشورهای اسلامی شنیده شد و دل هایی را به خود معطوف و جان هایی را به خود متوجه کرد.
وی افزود: این پیام ها چه بود و چه است و امروز ما چگونه می توانیم از آن پیام ها استفاده کنیم؟ چه نقشی به حال زندگی امروز ما دارد؟ به بیان دیگر سوال اساسی این است که أیا آن اتفاق، اتفاقی بود که در تاریخ گم شد یا باقی ماند؟ و یا اتفاقی است که زنده و بالنده است و تا امروز جریان دارد و ما می توانیم از آن مطابق زندگی و نیازهای خودمان، مطابق مشکلات امروز خودمان بهره برداری کنیم؟
یادگار امام ادامه داد: اگر بتوانیم این سوال را به درستی تبیین کنیم و به درستی پاسخ بگوییم، به نظرم کار بزرگی کرده ایم. و می توانیم این همایش را در یافتن یک دستاورد موفق بدانیم. در افق ملی، انقلاب کار بسیار بزرگی کرد و آن اینکه، میخی بر تابوت سلطنت زد. یک تفکر باطل که از نظام های پوسیده ای باقی مانده بود، توسط امام و مردم ایران به پایان رسید. اگر انقلاب مشروطه سعی داشت سلطنت را مهار بزند و مشروط کند، انقلاب اسلامی ایران و شخص امام، سلطنت را در افق ملی ایران برای همیشه از بین برد.
او بیان کرد: این کم دستاوردی نبود در روزگاری که شاه را سایه خدا می دانستند، بیان پیش از انقلاب، شاه، میهن و خدا در ادامه هم قرار می گرفتند. پایان عصر نظام ستم شاهی یک استبداد یک استبداد مبتنی بر وراثت، اولین پیام بزرگی است که انقلاب اسلامی ایران برای مردم به ودیعه آورد. در دومین گام، انقلاب به تعبیر امیرالمومنین علی(ع)، جامعه را غربال کرد.
سیدحسن خمینی ادامه داد: حضرت علی(ع) وقتی آمد گفت فکر نکنید خلافت یا حکومت من استمرار یک نظم باطلی است که در جامعه شکل گرفته، من غربالتان می کنم و همه را تغییر می دهم. نهادهای اجتماعی که بر اساس ظلم شکل گرفته بود، از بین رفت. قراردادهای نانوشته ای که به باظل تنظیم شده بود، شکست. این کم کاری نبود که مدیران این جامعه از نسل هایی برآمدند که امکان اینکه، تصور اینکه بخواهند در هرم منزلت اجتماعی رشد کنند را نداشتند. روستازادگان دانشمند رشد و تعالی پیدا کردند. آن نسل جوانی که با امام آمدند، بعضی از زندانی ها، تبعیدی ها از بیغوله هایی که در آنها ساکن بودند آمدند و نسل ها را عوض کردند.
پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود
او گفت: تعبیر عمیقی که از اول انقلاب بود و آرام آرام نقش خود را باخت و به فراموشی سپرده شد، نقش مستضعفان بود. این آیه شریفه، آیه ای است که در تمام آنچه که در دهه اول انقلاب وجود داشت قابل رویت است.«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة ونجعلهم الورثین» اگر بخواهیم نامگذاری کنیم اولین انقلاب سیاسی در مرزهای ایران بود دومینش یک انقلاب اجتماعی در قالب جامعه ما بود. اما برای دنیای معاصر چه پیامی داشت؟ پیام انقلاب برای دنیای معاصر، بازگشت به معنویت و اخلاق بود.
یادگار امام گفت: بیاییم کمی باهم روزگار قبل از انقلاب را مرور کنیم. در تمام آن سال ها، پرچمداران عدالت خواهی در دنیا مارکسیست ها بودند. از آفریقای جنوبی گرفته که آن جریان کنگره ملی اش ماتریالیستی بود. در سرزمین های اشغالی، مبارزات رنگ و بوی دینی نداشت. نهایت پان عربیست بود. قهرمان اعراب مرحوم جمال عبدالناصر شعارهای دینی و اسلامی نداشت. هر حرکتی که قرار بود که به ستیز با استعمار و استکبار برخیزد، لاجرم آبشخوری در جناح اندیشه چپ گرایانه آن روزگار داشت. چین مائو، در خود اندونزی کشور مسلمان قوی با اکثریت، حزب کمونیسم مبارزه می کرد. در الجزایر همین گونه بود. در قلب اروپا از آلبانی تا احزابی که قرار بود با جریان لیبرالیستی مبارزه کنند، حزب کمونیست فرانسه و ایتالیا پرچمدارانش بودند. در خود آمریکا وقتی قرار شد مقابل این جریان بایستند، مک کارتیسم آمده که در حقیقت جلوگیری از جریان ماتریالیستی کمونیستی مارکسیستی بود. در کوبا ساندینیست ها، در ویتنام آن قهرمانی هوشی مین ها در کنارش خمرهای سرخ کامبوج، بروید به شمال آفریقا جبهه پولیساریا، تمام جریاناتی که ایستادگی می کردند رگه های قوی از اندیشه های غیر دینی داشتند.
وی گفت: پیش از انقلاب افراد یا باید جذب اندیشه ماتریالیستی روزگار خود می شدند و به مبارزه می پرداختند یا تسلیم وضع موجودی می شدند که فضای لیبرالیستی و سرمایه داری داشت. فضای دوگانه ای بود. یا عدالت بورزید و چپ باشید یا تسلیم باشید و به سرمایه داری تن دهید. عراق در کنار گوشمان، افغانستان در طرف شرق مان، هر دو انقلاب هایی که درش وجود دارد انقلاب های ماتریالیستی بوده است.
او اظهار داشت: در بهترین شرایط نهضت ها نهضت های ناسیونالیستی است. یک حرکت بر مدار دینی حتی بسیار محدود هم پیدا نمی کنید. البته مسلمانان می جنگیدند، ما در فلسطین داشتیم که کسانی با اندیشه اسلامی مبارزه می کردند، در لیبی عمر مختار و دیگرانی بودند که در مقابل استبداد می ایستادند ولی قاطبه تفکری که جذب می شد، تفکر چپ بود. حتی قیام دینی شیخ عبدالقاهر بعدا رگه های چپی پیدا کرد. در تونس و مصر هم این گونه است.
امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه برمی خیزد
وی ادامه داد: در خود ایران، یا تسلیم بودند یا چپ بودند. آغاز حرکت از ۴۲ فریادی است که یک منبر رسول الله حضرت محمد مصطفی(ص) در قم بلند می شود و فریادگر این می شود که ما عدالت، اخلاق و مبارزه را با زبان دین فریاد می کنیم. اما اینجا چند نکته وجود دارد. نکته اول، اینکه بدانیم دینی که امام برای ما برای روزگارما آورد دینی بود که بر اندیشه «مردم محور» استوار بود. آنچه میراث امام است، جمهوری اسلامی است نه حکومت اسلامی. و جمهوری اسلامی یعنی مردم باید حاکمان خود را انتخاب کنند.
سیدحسن خمینی گفت: امام فریادگر رجوع به دینی بود که از درون جامعه برمی خیزد. به همین جهت نه ترور را تشویق کرد نه به تروریست ها بها داد و نه به کودتا تن داد. و همواره می گفت مشروعیت یک حکومت در قالب پذیرش و همراهی و همدوشی مردم است. نکته دوم اینکه دین قرار است برای جامعه بشری چه بیاورد؟ چه یافته ای است که از منظر دینی برای جامعه بشری بهتر پیدا می شود که دیگران نمی توانند یا اگر می توانند سخت تر، کمتر یا نازل تر آن را می توانند تامین کنند؟ از منظر پیام انقلاب اسلامی، دین بازگشت به اخلاق، زندگی بهتر و بازگشت به یک پیوند بین زمین و آسمان را برای جامعه بشری به ودیعه می آورد. اینکه ما چه اندازه در این راه موفق بوده ایم ربطی به این ندارد که پیام انقلاب این بوده است.
او افزود: بازگشت به اخلاق چیست؟ اولین آن صداقت است. حاکمان و مردمان باید صادقانه هر آنچه دارند در طبق اخلاص بگذارند. رهبر معظم انقلاب یک تعبیری داشتند و می گفتند یکی از نکاتی که امام همیشه در جلسات خصوصی به ما می گفتند این بود که «هر کاری می کنید مراقب باشید بتوانید صادقانه با مردم در میان بگذارید و پشت درهای بسته برای مردم تصمیم نگیرید. هرچه هست را باید بتوانید به مردم بگویید.» این یک بیان الهی از یکسری یافته های بشری است. یافته های بشری هم می گویند تمام اسناد بعد از مدتی از طبقه بندی خارج می شوند. این یعنی اگر شما مسئول اداره یک جا هستید بدانید که چنانچه فردا، شما را به صداوسیما بردند و پرسیدند این چه کاری بود کردید، بتوانید بگویید.
حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است
یادگار امام گفت: اگر اصل صداقت باشد طبیعی است که دنباله اش پاکدستی و توجه به حقوق همه است. از منظر دینی، حاکمیت دینی «حاکمیت صادق» است و جامعه دینی شرط اولیه اش جامعه راستگو و صداقت محور است. دومین شرطی که در هر جامعه دین محوری است، امانت است. در داستان حضرت موسی(َع)ُ، یک وقتی می رسد به شعیب، دختران شعیب به پدرشان می گویند این را اجیر کن. «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الأمِینُ» کسی که اجیر می شود، کسی که اجیر می شود اول باید بتواند و دوم اینکه امانت داشته باشد. حاکم اجیر مردم است.
وی بیان کرد: اگر بخواهیم تعریفی حکومتی از امانت ارائه دهیم یعنی اینکه فرد تحت هیچ شرایطی، منافع شخصی، جناحی و گروهی خود را بر منافع ملی و منافع مردم ترجیح ندهد. ما در تاریخمان کم نداریم حاکمانی که به شدت برخلاف امانت رفتار کرده اند. چرا به این دلیل که می خواستند بمانند. قرارداد ۱۹۱۹ در تاریخ ایران یکی از ننگین ترین قراردادهاست. چرا؟ به این دلیل که شاه وقت (آخرین شاه قاجار) و نخست وزیر وقت و دیگران گفته اند ما باشیم این کار را می کنیم و برای اینکه باشند، تضمین هایی داده اند.
سیدحسن خمینی ادامه داد: اولین شرط در امانت این است که شما هروقت به یک دوراهی رسیدید و دیدید این کار را کنید که منافع ملی را تامین کند یا کاری را انجام دهید که منافع فردی، قومی یا جناحی و... را تامین می کند، باید منافع ملی را ترجیح دهید. اگر این گونه بودید امین هستید. البته این آیه شریفه که القوی الامین است را باید به یاد بیاوریم. قوی یعنی اینکه توانش را هم داشته باشید. خدا رحمت کند مرحوم آقای بهشتی جمله معروفی دارند و می گویند متعهدی که تخصص ندارد و کاری را قبول می کند که بلد نیست، تعهد ندارد او یک دزد است. کسی که می داند از او بهتر وجود دارد و خودش را در معرض قرار می دهد، همان خلاف امانت رفتار کرده همان خلاف قوت.
وی افزود: خاطره ای را مرحوم ابوی ما نقل می کردند؛ می گفتند امام در زمان جنگ یک سخنرانی داشتند که اگر می دانید کسی از شما بهتر است و بهتر می تواند اداره کند و شما با این حال آن مسند را گرفته اید، این کار اشتباهی است. سخنرانی امام در این باره هست. تقوا یعنی همین، فردایش یکی از وزرا می رود دفتر نخست وزیر وقت و می گوید بنده می دانم از من بهتر هم هستند، خداحافظ. این نشان دهنده امانت است.
یادگار امام در ادامه گفت: اگراین را بخواهیم یک گام عمیق تر معنا کنیم، می شود گفت نفس را بُکشید. خود را نبینید. اینکه این وسط من مهم نباشم. «منیت» وجود نداشته باشد. امام در یکی از کتاب های اخلاقی شان نوشته اند «طرف می گوید می خواهد کاری را انجام دهد تا ثوابی کرده باشد که امام می گویند آیا اگر دیگری هم این کار را بکند همین قدر خوشحال می شوی یا اینکه نه، می خواهی فقط خودت این کار را انجام دهی، آیا می خواهی این شهرت و محبوبیت عندالناس تنها بر تو باشد؟»آن وقت اینجاست که باید گفت«اولیایی تحت قبابی لا یعرفهم غیری» چرا چون آنها برایشان مهم نیست که من باشم یا دیگری.
او بیان کرد: سومین شرط عدالت است. عدالت الزاما به معنای عدالت اقتصادی آنهم به تساوی نیست که مارکسیست ها معنا می کردند. عدالت، عدالت سیاسی هم است. عدالت فرهنگی و عدالت فرصت ها هم است. هیچ کسی بر دیگری ترجیح ندارد. به تعبیر عامیانه اش این گونه نیست که کسی از دیگری مساوی تر باشد. در تعریف عدالت بحث ها بسیار زیاد است. اما بزرگترین دستاورد بشری از کنفوسیوس تا بودا تا حضرت مسیح که سلام و درود خدا بر او باد تا در کلمات امیرمومنان(ع) تا امام صادق(ع) تا تعبیری که این روزها همه دارند یک کلام است و آن اینکه «آنی که برخود می پسندی بر دیگران هم بپسند و آنچه برخود نمی پسندی بر دیگران نپسند.» به آن قانون طلایی اخلاق هم می گویند.
آسایش جهان از گلوی تفنگ ها بیرون نمی آید
سیدحسن خمینی افزود: حکومت ها همانند مردم همه باید این را به عنوان قانون الهی پیش روی خود بگذارند. اگر این اتفاق برای من بیفتد باید همانقدر ناراحت شوم که بر شما بیفتد. بعضی ها این را به عدالت به مثابه انصاف تعبیر می کنند. هرکدام از این ها به بیان های متعدد و متکثر و طولانی تری قابل ارائه است. انقلاب اسلامی یک پیام برای روزگار ما دارد و بنده عرض می کنم که این پیام فراتر از زمان ماست. فراتر از مکان هاست و به همین جهت امام حجمی فراتر از ۱۳۵۷ در افق ملی کشور ایران دارد. خدا رحمت کند معلمی داشتم که می گفت حجم انسان ها عبارت است از میزان تاثیر ضربدر زمان تاثیر ضربدر وسعت تاثیر. این پیام چیست؟ این است که انسان ها و جامعه انسانی برگردیم به اخلاق. برگردیم به انصاف. برگردیم به صداقت. برگردیم به امانت. این چارچوب را در زندگی خود امروز و بعدها اجرا کنیم.
وی ادامه داد: آسایش جهان از گلوی تفنگ ها بیرون نمی آید، بلکه از این اصول برمی آید. شدنی است اما نه به راحتی، هیچ وقت این آرمانشهر واقع نمی شود ولی این نه به این معناست که نباید به سوی او حرکت کنیم. گر چه وصالش نه به کوشش دهند. هر قدر ای دل که توانی بکوش. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود صفت بنده پروری داند. این مسیر را حرکت کنیم و به سوی آن رویم و این نه دنیای معاصر که دنیای آینده ما را نیز تامین می کند.