تاخت وتاز عربدهکشان تریبون دار «عمه جان، خاله جان تو هم بخواى بياى بريزى كف خيابون، خودم ميام كف خيابون، منو مىشناسى، به بابا و ننم در مقابل شهدا رحم نمىكنم، چه رسد به ظريف بىشعور و پرزيدنت [روحانى] و محمود جان [احمدى نژاد] كه دلستر با الكل بالا زده!...» نمونهای دیگر از ادبیات تهدید. ادبیاتی که اینروزها به امری عادی تبدیل شده است. زبانی که اکنون برخی چهرهها - آن هم در ایام انتخابات که معمولا فضا را برای نمایشهای معمول هم که شده باید تلطیف کنند- به کار گرفته و بر تنشها افزون میکنند. خط و نشان کشیدن با این مضمون که« ما دیگر حفظ ظاهر هم نمیکنیم. ما کار خودمان را می کنیم و اگر معترضی بخواهد دست از پا خطا کند هم با آن به شدیدترین حالت برخورد میشود حالا اگر جرات دارید بسم ا....» اگر از تهدید برخی مقامات خطاب به منتقدان وضعیت کنونی بگذریم و یا حرفهایی مانند مرتضی آقاتهرانی نماینده تهران و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، نیز که نسبت به مخالفین اظهار داشته: «نظام به شما چنین اجازه ای نمی دهد، کمی تحملتان می کنند بعد هم جمعتان میکنند.» را کنار بگذاریم اظهارات لات مآبانه سعید قاسمی که بخشهایی از آن در ابتدای این متن آمده در رسانهها طی این چند روز دست به دست میچرخد. اظهاراتی که با زهم این پرسش را مطرح میکند مگر او در کجای این ساختار است که می تواند اینگونه با این لحن و ادبیات پشت تریبون، مبارز بطلبد و از احمدی نژادیها تا هاشمی چیها ، از اصلاحطلبان تا اپوزیسیون، همه را به جنگ و مبارزه در وسط خیابان بخواند و بگوید من به پدرو مادر خودم هم رحم نمیکنم و اگر جرات دارید بیایید وسط؟ اظهاراتی که به تحریک افکار عمومی و موضع گیری هرچه بیشتر مردم منتهی میشود. در حالی که درچنین اوضاعی مقامات باید به فکر دلجویی و آرام کردن جو نارضایتی موجود باشند بهویژه اکنون که ماجرای انتخابات و روند آن نیزبه این جو نارضایتی دامن زده است، اما ظاهرا پردهها دریده شده و برخی اینگونه سرمست از پیروزی جولان میدهند و به دنبال پاکسازیاند آن هم با زبان تهدید با مردم خود.
اولین بار نیست
به راستی چه چیزی باعث میشود تا عده ای مانند حسن عباسی در وصف وقایع تلخ آبان 98 به سادگی از حجامت نظام بگویند(!) و یکی مثل قاسمی اینگونه عنان از کف داده هرچه از دهانش بیرون میآید را نثار مخالفان کند و بدتر از آن به جنگ و مبارزه رودررو و احتمالا خشونتی که باعث جان باختن عدهای دیگر شود فرا خواند؟ وزیر خارجه را بیشرف مینامد و احمدینژاد را با الفاظ رکیک یاد میکند و... این بازنشسته نظامی که معروف است به ادبیات خاص، با چاشنی داد و فریاد و کوبیدن روی میز و چرخاندن دست در سخنرانیها، تا با این کار بعضا شور و حماسه در جمع مخاطبینش بیندازد، بازهم توپش خیلی پر است و سینه چاکتر از همیشه علیه مخالفانش سخن میگوید. پای ثابت محفلهای دلواپسان و از پیش قراولان مخالفت با هاشمی و روحانی و اپوزیسیون و حالا جدیدا احمدینژاد، خود را در قامت عقل کل میداند و همیشه از این تریبون به آن تریبون، فریاد وامصیبتا سر میدهد و این و آن را خائن به کشور معرفی میکند. اما تهدید به کشت و کشتار برای نخستین بار نیست که از او سر میزند. مرد پرحاشیه و البته محبوب برای گروههایی که جذب نطقهای آتشین وی میشوند یکبار دیگر هم رو به دوربین و خطاب به حسن روحانی با همان فن بیان و ادبیات خاص خود گفته بود: «شما باید جواب خدا را بدهید، سر فرصت اینها (دولتیان) را محاکمه میکنیم، دستمان هم نرسد اینها را محاکمه کنیم، قبلا هم گفتیم خدای ما همان خدایی است که لب استخر خفت گیری میکند... ان ربک...» در طول مسیر (اشاره به راهپیمایی کربلا دارد) همه دعات کردند، آقایروحانی، از لب مرز دعات میکردند تا همین جا، اما دعاهایی که تو را میکردند من بعید میدانم مولا مولایی باشد که تو تا عید دووم بیاری. این دعایی که این مردم میکردند اکنون فیلمها را هم میگذارند میبینید با این دعا، حسابت با کرام الکاتبین است و چی بشود تا عید دووم بیاری.» تهدید آن موقع قاسمی نه فقط برای این که آرزوی مرگ زودرس روحانی را میکند بلکه از این بابت که اشارهای به نحوه مرگ آیتا... هاشمی هم داشت قابل تامل بود. اینکه گویی میگفت جریان فوت هاشمی در استخر... این در حالی بود که پیشتر پخش پلاکاردهایی در میان طلاب در قم که روی آن نوشته شده بود«ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» نیز حاشیه آفرین شد، شعارهایی که خود هم به منزله تهدید به قتل رئیس جمهور بود و هم گویی دلیل فوت آیتا... هاشمی. حاج سعید پیش از این هم در مورد نحوه فوت هاشمی اظهاراتی عجیب مطرح کرد اینکه اظهارداشت هاشمی بعد از مرگ چنان قیافهای پیدا کرد که حتی یک عکس نیز از او منتشر نشد و یا در مورد تابوت خالی او در تشییع جنازه گفت. اظهارنظرهایش را جعبه مرگ و کشتن به این جاها ختم نمیشود. نوع نگاه وی در مورد مرگ آدمها و کشتن به نوعی است که گویی با ذهنیت یک تندرو درجه یک طرف هستیم. قاسمی البته بعضا اظهاراتی کرده که اساسا نظام را نیز دچار چالش ساخته است چیزی که بعضی از آن با عنوان نوعی گرا دادن از آن یاد میکنند. زمانی که درباره پوششهای نیروهای جهادی در لباس هلال احمر گفت:« برخی در پوشش هلال احمری برای آموزش... در جریان جنگ بوسنی به این کشور اعزام میشدند.» سردار سعید قاسمی در گفتوگوی تصویری خودش اظهار کرد: «ما هلال احمریهایی بودیم که برای آموزش نظامی...رفته بودیم.» قاسمی در این گفتوگو که در شبکه اینترنتی آپارات به نمایش در آمده بود گفت این خانم{کریستین امانپور} هم ولایتی ما، که همه سیاستمداران ما دوست دارند با ایشان صحبت کنند از آقای احمدینژاد گرفته تا روحانی و به نظر میرسد یک خواهر خواندگی با مقامات دولتی ما دارند، این بیشرف جاسوس سی ان ان، ما را افشا کرد. قاسمی در بخشی از اظهارات خود گفت:« در بوسنی در قلب اروپا اتفاقاتی افتاد. از ما استیل گرفتند. مجاهدین از سرتا سر دنیا آمدند و یک اتفاق جدید رقم خورد و یگانهای جهادی مسلمان تشکیل شدند.» اظهاراتی که باعث شکایت سپاه و هلال احمر از او هم شد. خطمشی قاسمی با تمامی این اظهارات و نگاه هایش به خوبی مشخص است. اما اینکه این روال لات مسلک، در تریبونهای او بخواهد به همین منوال ادامه بیابد، قطعا به چیزی جز دشمنیها و نفرت پراکنیهای بیشتر ختم نخواهد شد و حکم نمکی است که او بر زخم امروز مردم میپاشد. زخمهایی که هرچه بیشتر سر باز کنند دامنش همه را خواهد گرفت، حتی خود او را.
*آرمان ملی
|