امام خمینی (ره) که عالمی ربانی و فقیهی اخلاقی و استاد اخلاق حوزه علمیه بوده؛ با قرار گرفتن در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی، برای پرهیز از خطرات قدرت و دنیای سیاست، مراقبت افزون از قبل بر رفتار خود داشت و همه مسئولان و مدیران نظام اسلامی را از خطرات قدرت پرهیز می داد و به اخلاق اسلامی دعوت می کرد.
پایگاه خبری جماران: «اخلاق» در فرهنگ اسلامی در کنار اعتقادات و احکام اضلاع اسلام جامع و کامل را تشکیل می دهد و از جایگاه ممتاز و کلیدی برخوردار است.
آموزه ها و توصیه های اخلاقی قرآن و سنت در سیره و عمل نبی خاتم (ص) و عترت طاهره(ع) مجسم می باشد.
امام خمینی که عالمی ربانی و فقیهی اخلاقی و استاد اخلاق حوزه علمیه بوده؛ با قرار گرفتن در جایگاه رهبری نظام جمهوری اسلامی، برای پرهیز از خطرات قدرت و دنیای سیاست، مراقبت افزون از قبل بر رفتار خود داشت و همه مسئولان و مدیران نظام اسلامی را از خطرات قدرت پرهیز می داد و به اخلاق اسلامی دعوت می کرد.
استواری و قوام زیست انسانی رهین دو مؤلفه حقوق و اخلاق میباشد، «صلابت حقوق» اگر با «لطافت اخلاق» در هم بیامیزد، زندگی انسانی رخ مینماید و برکات و ثمرات آن آشکار میشود.
نقش کلیدی دوگانه حقوق و اخلاق در عرصه های متنوع زندگی انسان قابل بررسی و مشاهده است و از همینجا مفاهیم مضاف حقوق و اخلاق، اقتصادی، سیاسی، هنری و ... پدید آمده است.
سیاست که خود شعبه ای از حکمت عملی است، رسالت سنگین «تدبیر مُدُن» و اداره انسانی جامعه بشری را بر عهده دارد. اما اگر سپهر سیاست از اکسیر اخلاق تهی باشد، آنگاه نه تنها محصول آن سیاست «تدبیر مُدُن» نخواهد بود که «تخریب مُدُن» رخ خواهد داد و این فقر اخلاقی برای سیاست و اجتماع، سرنوشت خسارت باری را رقم خواهم زد.
در مجموعه و منظومه تعالیم و آموزه های اسلامی، «اخلاق» جایگاه ممتازی دارد، به گونه ای که خداوند پیامبر اکرم(ص) را به داشتن «خُلق عظیم» و بزرگواری فوق العاده می ستاید:
«و إنک لعلی خلق عظیم»(سوره قلم، آیه 4)
و حضرت رسول(ص) تتمیم مکارم اخلاق را فلسفه بعثت خویش معرفی میکند:
«إنّما بعثت لا تمّم مکارمَ الأخلاق»(بحارالانوار، ج 16، ص 210)
و چون چنین بوده، حکومت و مدیریت رسول اکرم(ص) تجسّم سیاست اخلاق مدار و مدیریت اخلاق محور بوده است. همین سیره نبوی را در دوران کوتاه زمامداری و امامت ظاهری امیرالمؤمنین علی(ع) نیز شاهدیم.
در سیره نبوی و علوی هم حاکم از هرگونه آلودگی اخلاقی محفوظ و مبرّا است و هم عرصه سیاست از مفاسد قدرت پیراسته میباشد. حضرت علی(ع) نه می پسندد یاران و سپاهیان او به سپاه معاویه -با همه جنایت و ظلمی که میکردند- دشنام دهند:«إنی أکره أن تکونووا سبّابین»(نهج البلاغه، خطبه 206) و نه میپذیرد که سربازان و سپاهیان علوی آب را از سپاهیان اُموی دریغ دارند.
آمیختگی و ترکیب اخلاق و سیاست و رخ نمودن سیاست اخلاقی را باید در سیره نبوی و علوی دید و زیبایی آن را لمس کرد و درس گرفت. چنانکه زشتی سیاست و قدرت بی اخلاق را باید در رویّه سفیانی و معاویه ای به نظاره نشست و از آن پند گرفت و پرهیز کرد. نظام جمهوری اسلامی برآمده از انقلاب اسلامی که در اندیشه و بیان رهبر و بنیانگذار آن صورت بندی و معرفی شده است، حکومت و سیاست، پیرو سیاست نبوی و علوی معرفی و وعده داده شده است و امام خمینی نسبت به اخلاق شخصی و اخلاق سیاسی و حکومتی بسیار اهتمام داشت و خود نیز استاد اخلاق و مربی نفوسی بود که سالهای متمادی در حوزه های علمیه، علاوه بر تعلیم علوم عقلی و علوم نقلی به طلاب جوان، به اخلاق و تهذیب نفس آنان نیز اهتمام زیادی داشت و البته قبلاً خود در عرصه اخلاق و تهذیب نفس و خودسازی، قدمهای بزرگی برداشته و قله های زیادی را فتح کرده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آنگاه که در جایگاه رهبری قرار گرفت، سخت مراقب خویش بود و به رعایت اخلاق دقت و اهتمام زیادی داشت و در همان حال، عموم ملت و به ویژه مسئولان و مدیران کشور را به اخلاق و خودسازی توصیه میکرد. در این مورد چگونگی برخوردشان با سخنان نماینده اول مردم تهران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، جناب آقای فخرالدین حجازی که در دیدار نمایندگان با حضرت امام بیان نمود، شایسته درنگ و آموزنده میباشد.
مرحوم حجازی در نطق خود که پیش از سخنرانی امام خمینی ایراد کرد با بر زبان راندن مکرر جملة «بأبی انت و اُمی» که در ادبیات مذهبی به پیشوایان معصوم چنین خطاب میشود، به تکریم شخصیت والای رهبر انقلاب اقدام کرد. البته که آن مرحوم صادقانه و با اخلاص، آن سخنان را بیان کرد، اما حضرت امام که خود را موظف به مراقبت از خویشتن میدانست، به دستور اخلاقی نبوی عمل کرد. زیرا از نبی اکرم(ص) روایت شده که فرمودند:«إذا لقیتم المداحین، فأحثّوا فی وجوههم التراب»(سنن أبی داود، 4804)
حضرت امام پس از نطق مرحوم فخرالدین حجازی این گونه آغاز سخن کرد:
«من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند دربارۀ من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه می برم از غرور. من اگر خودم برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من در عین حال که از آقای حجازی تقدیر می کنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله می کنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند.»(صحیفه امام، ج12، ص343)
این اتفاق در خرداد سال 1359 رخ داد، اما همین سلوک و رفتار را از حضرت امام در سال 1366 در مواجهه با تعریف و تعظیم و تکریمی که آیت الله میرزا علی مشکینی در حضور ایشان داشته اند، نیز شاهد هستیم. وقتی آن مرحوم ناظر به ماجرای ذبح فرزند توسط حضرت ابراهیم(ع) و صبر و رضای حضرت اسماعیل(ع) آیه شریفه «یا ابت افعل ماتؤمر ستجدنی إن شاءالله من الصابرین»(سوره صافات، آیه 102) را حاکی از پذیرش رهنمودهای حضرت امام خواند که عظمت و نفوذ کلام فوق العاده ایشان را حکایت میکرد، امام خمینی در همان آغاز سخن خود، از وی گلایه کرد و چنین گفت:
«من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم: ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم کافی است، دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم، دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل بکنیم.»(همان، ج 20، ص 394)
تحلیل این رفتار و تأمل در این سیره مستمره امام خمینی این معنا و پیام را دارد که ایشان در عمل به دستورات اخلاقی و لزوم مراقبت از خویشتن، اخلاق را به عنوان عنصر مهم و کلیدی در رفتار حاکمان و حکومت میدانست و اینکه خطرات و مفاسد قدرت را میشود و باید با اخلاق درمان کرد.
بدون کمترین گزافه، صریح و خیرخواهانه باید بیان کرد که امروزه و همواره، حاکمان و زمامداران در جمهوری اسلامی، سخت نیاز به رعایت اصول و تعالیم اخلاقی دارند تا هم خود از خطرات ویرانگر قدرت بی مهار مصون باشند و هم جامعه از مفاسد و معایب خسارت بار قدرت منهای اخلاق محفوظ باشد. وقتی امیرالمؤمنین(ع) به مستقبلین خود در شهر انبار میفرماید در برابر حاکمان خود چنین رفتاری نداشته باشید ـ کوچک کردن خود و تعظیم ناروا در برابر آنها ـ چرا که: «والله ماینتفع بهذا أمراؤکم و إنکم لتشقّون علی أنفسکم فی دنیاکم، و تشقّون به فی آخرتکم.»(نهج البلاغه، کلمه قصار ـ 37) به خداوند سوگند که امراء شما از این رفتارتان نفعی نمی برند ولی قطعاً شما خود را در دنیا و آخرت به مشقت و دشواری می اندازید.
چنانکه در خطبه 216 به شیواترین و رساترین بیان حقوق متقابل مردم و حاکمان را تشریح کرد و حق یک طرفه را منحصر در ذات حق تعالی دانسته است و به مخاطبان و شهروندان حکومت علوی میفرماید: با من به مانند حاکمان جبّار و ستمگر سخن نگویید و نپندارید که گفتن سخن حق، بر من دشوار است، سخن حق را به من بگویید و مشورت عادلانه را از من دریغ مدارید، زیرا من به خودی خود بالاتر از این نیستم که خطا کنم، مگر اینکه خداوند کفایتم کند:«فلا تکفّوا عن مقاله بحق، أو مشوره بعدل، فانّی لست فی نفسی بفوق أن أُخطیء، و لا آمن ذلک فی فعلی، إلا أن یکفی الله من نفسی ماهو أملک به منّی» پیروان صادق او چگونه باید باشند و چنین رفتاری داشته باشند؟!
حال که پیشوایان معصوم(ع) چنین گفتند و در عمل نیز تجسم گفته های خود بودند، و امام خمینی در تأسی به آن بزرگواران چنان عمل میکرد. لازم است این آموزه اخلاقی سرمشق همگان باشد تا با عنصر ارزشمند اخلاق فضای سیاست و مناسبات قدرت از آلودگی های قدرت طلبی و حق کشی و تملق و چاپلوسی محفوظ بماند. نباید به مادحین مخلص و صادق مجال داد تا مبادا مداحان طمّاع مال و مقام با اغراض فاسد به ارباب قدرت نزدیک شوند، که موجب فریب و فساد حاکمان و زمامداران میشوند و مناسبات اجتماعی ـ سیاسی را منحرف و فاسد میسازند و این همان خسارت همگانی و انحطاط و خطرناکتر زوال دولت میباشد که باید به شدت از آن پرهیز کرد.