مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین الملل به جماران می گوید: آمریکایی ها به اروپا، روسیه و چین متوسل شدند و در وین این اتفاق افتاده که خواستند به صورت غیر مستقیم مذاکره شود. وجود واسطه را نادرست می دانم. ما باید حرف خود را مستقیم بیان کنیم. باید تحلیل کنیم چه فرصت های بزرگی برای سرمایه گذاری و گردشگری و صادرات و واردات کالا و برای همکاری های علمی و فرهنگی میان ایران و آمریکا وجود دارد. آمریکایی ها 4 دهه است که ایران را نفهمیده اند. همه اینها را از دست دادند و فکر می کنند توانسته اند به مزیت نسبی در منطقه خاورمیانه دست یابند.
کارنامه دیپلماسی دولت تدبیر و امید عمدتا با مذاکرات برجام شناخته شده است.ددر دولت باراک اوباما بود که وزرای خارجه رو در روی هم نشستند و درباره تحریم ها مذاکره کردند که نهایتا منجر به توافق برجام شد ولی این توافق عمر بلندی نداشت و با آمدن دونالد ترامپ این توافق به کما رفت.
با آمدن جو بایدن(معاون اول اوباما) که حرف از بازگشت به برجام می زد، هفته گذشته اولین جلسه کمیسیون مشترک برجام با حضور کشورهای اروپایی و روسیه چین آغاز شد.
مهدی ذاکریان استاد دانشگاه و تحلیل گر مسائل بین الملل در گفت و گو با خبرنگار جماران درباره بازگشت آمریکا به برجام گفت: «آمریکا چاره ای جز این امر ندارد. آقای بایدن و هر مقام دیگر حتی اگر ترامپ بود چاره ای جز این ندارند چون قطعنامه شورای امنیت یک تفاهم بین المللی است و ایران هم مصرّ است که به همه مفاد آن عمل شود. طرف مقابل هم باید بدان عمل کند منتهی صحنه سیاست بین الملل با آن چیزی که به لحاظ حقوقی بیان می کنم متفاوت است».
جو بایدن در مناظرات قبل از انتخابات بر این نکته تأکید داشت که آمریکا به برجام باز می گردد و یکی از اقداماتی که مدنظر داشت بازگشت به برجام در 100 روز اول ریاست جمهوری بود. بعد از روی کار آمدن جو بایدن و مستقر شدن در کاخ سفید صحبت هایی متعددی می شد که باید ایرانی ها ابتدا به برجام برگردند. در جلسه ای که در وین برگزار شد گرچه با میانجی گری اروپائیان بود ولی یک قدم رو به جلو از سوی امریکایی ها تلقی شد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
آمریکایی ها بعد از 4 دهه باید متوجه باشند که اینجا کشوری متفاوت است و نمی توانند نظم یکجانبه گرایانه امریکایی را به ایران تحمیل کنند. پس از عقد برجام، ترامپ بعنوان رئیس جمهور آمریکا می خواست نظم یکجانبه گرایانه امریکا را به ایران تحمیل کند که با شکست مواجه شد. در هنگام رقابت های انتخاباتی یک جناح از جناح های سیاسی امریکا اعلام کرد که اقدامات ترامپ نه تنها منجر به این نشد که مسائل هسته ای ایران کنترل شود بلکه مسائل هسته ای ایران شدت بیشتری پیدا کرد. وقتی ترامپ از قدرت رفت، آقای بایدن سعی کرد از عملکرد یکجانبه گرایانه ترامپ و فشار اقتصادی حداکثری بهره لازم را ببرد تا بتواند نظم چندجانبه گرایانه خود را به ایران تحمیل کند. بدین معنا که اگر بخواهد کنترلی کند، فشاری می خواهد نسبت به ایران انجام دهد یک تنه امریکا را به میدان نبرد و از پتانسیل و ظرفیت اتحادیه اروپا، روسیه و چین هم استفاده می کند. یعنی همان اتفاقی که در دوره آقای احمدی نژاد افتاد و هم بوش و هم اوباما سعی کردند از ظرفیت های سایر کشورها استفاده کنند و ایران را در فشار قرار دهند.
دیپلماسی آن زمان ما هم موثر نبود و نتیجه ای نداد و منجر به قطعنامه های تحریمی علیه ایران از سوی شورای امنیت شد.
این بار نیز آقای بایدن با این هدف پیش آمد، اما با دیپلماسی هوشمندانه و صحیح دولت مبنی بر این که خواست ما رفع هر گونه تحریم هایی است که علیه ملت ایران وضع شده و این تحریم ها متناقض با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت است، رو به رو شد. این آمادگی از سوی ایران وجود دارد که هم به قطعنامه شورای امنیت و هم به توافق نامه برجام به طور کامل عمل کند، ولی چون ناقض توافق بین المللی آمریکا بود و او بود که احساس مسئولیت نسبت به این تعهد نکرد، کاهش تعهدات امر حقوقی و طبیعی است. چرا که اگر یکی از طرفین تفاهم به تعهدات خود عمل نکند، تعهد از دوش طرف مقابل ساقط می شود.
ظریف زیر منطق سست آمریکایی ها کبریت زد
لذا از این زاویه ایران به تعهدات خودعمل کرده است و به جای این که آقای ظریف در مجلس شورای اسلامی قطعنامه شورای امنیت و یا برجام را دست بگیرد و زیر آن کبریت بزند، زیر منطق سست آمریکایی ها کبریت زد؛ تحت این عنوان که عمل آمریکا نقض قطعنامه و برجام و نقض حقوق ملت ایران است. یعنی فشار بر معیشت و اقتصاد مردم ایران است. تا الان به رغم این که بایدن تلاش کرد بقیه را با خود هماهنگ کند اما پاشنه ی در به سمت دیگری می چرخد و خود آمریکایی ها ناچار شدند که از اروپایی ها بخواهند وساطت کنند تا این مسئله به نتیجه برسد.
هر کسی که در مقام ریاست جمهوریست نباید اتکایی به اروپا، روسیه یا چین داشته باشد
وساطت اروپایی ها را از جانب ایران می دانید؟
خیر، ایران اتکا بر ملت خود دارد. صحبت های آقای روحانی و ظریف نیز این مطلب را گواهی می دهند. همه بحثی که عنوان می شود، تحریم نقض حقوق ملت ایران است. نمایندگان ملت ایران تفاهمی را امضا کردند و آن کسانی که این کار را اجرا کردند و انجام دادند مصر هستند که باید به حقوق ملت ایران توجه شود. آقای ظریف و آقای روحانی و هر کسی که در مقام ریاست جمهوری هست نباید اتکایی به اروپا، روسیه یا چین داشته باشد. ما کشور مستقلی هستیم و اتکای ما بر ملتمان است. خواست ملت ایران انجام تعهد در مقابل رفع تحریم هاست. تا تعهدات طرف مقابل انجام نشود تعهدات ما هم انجام نمی شود چون ما حسن نیت خود را ثابت کردیم و الان منتظر هستیم طرف مقابل کلیه تعهدات خود را اجرا کند و ایران هم کلیه تعهدات خود را اجرایی کند. ملت ایران دنبال بمب نیستند بلکه به دنبال صلح هستند. این در درک و شناخت و سهم آقای ظریف متبلور است که خواست ملت ایران چیست. نماینده ملت ایران نیز این را منعکس می کند.
با توجه به خروجی جلسه وین، فکر می کنید بایدن بدون هیچ شرطی به برجام بازمی گردد؟
آمریکا چاره ای جز این امر ندارد. آقای بایدن و هر مقام دیگر حتی اگر ترامپ بود چاره ای جز این ندارند چون قطعنامه شورای امنیت یک تفاهم بین المللی است و ایران هم مصر که به همه مفاد آن عمل شود. طرف مقابل هم باید بدان عمل کند منتهی صحنه سیاست بین الملل با آن چیزی که به لحاظ حقوقی بیان می کنم متفاوت است. باید برای آقای بایدن وضعیتی را متصور شویم که اگر به برجام بازگردد فرصت بیشتری در مقایسه با ترامپ و اوباما برای او حاصل خواهد شد. نتوانستیم این وضعیت را برای بایدن ایجاد کنیم.
خود را جای آقای بایدن بگذارید که بخواهد به برجام بازگردد و اوضاع شبیه دوره اوباما شود چه چیزی می تواند در داخل امریکا یا در دنیا اعلام کند؟ بگوید این کارها را کردم و برگشتم و این امتیاز هم حاصل شده است؟ چه چیزی حاصل شد؟ ما نتوانستیم تصویر این امتیاز را برای بایدن بسازیم و یا اعلام کنیم. ما در مجموعه کشور کاری می کنیم و فضایی را ایجاد می کنیم که اگر او عملی را انجام دهد در دنیا همه بگویند بایدن شکست خورده و ایران پیروز شده است. چنین چیزی برای یک قدرت بزرگ، شکست تلقی می شود و چنین حرکتی را انجام نخواهد دارد.
وقتی این حرف را بیان می کنم یعنی امتیاز بدهیم یا روی موشک و منطقه مذاکره کنیم؟ خیر، من چنین صحبتی ندارم و این ادعای آمریکایی ها است. آمریکایی ها می گویند اگر می خواهید برجام اجرا شود باید مسائل منطقه ای و موشکی هم مذاکره شود. در حالی که معتقد هستیم اینها مسائل مربوط به خود و منطقه ماست و به کسی ربطی ندارد. موشک هم مسئله دفاعی کشور ایران است و به کسی ربطی ندارد. ما این حرف ها را بیان می کنیم. اما به عنوان علی البدل و جایگزین آن، چه چیزی را معرفی می کنیم؟ این جایگزین را نتوانسته ایم پیدا کنیم و در دهان امریکایی ها بگذاریم و این نقطه ضعف ماست.
اگر پیشنهاد اقتصادی برای آمریکایی ها داشته باشیم باید واسطه ها را حذف کنیم
به نظر من، باید نگاه کنیم که چه چیزهایی امتیاز برای آمریکایی هاست تا اگر به برجام برگردند بدان ها می رسند. یکی از مسائلی که بدان نه تنها توجه نکردیم بلکه خواستیم آمریکایی ها را از آن محروم کنیم و این خطا بود، فناوری و بازار امریکاست. باید این را اعلام کنیم که چرا باید بازار وسیع اقتصادی ایران و فرصت های بزرگ سرمایه گذاری در ایران در اختیار چین و روسیه و فرانسه و آلمان قرار گیرد ولی در اختیار آمریکا نباشد؟ بگوییم، امریکایی ها با امتیاز و با فرصت ها و تکنولوژی بهتر پس از برجام بیایند؛ درها باز است! اگر مزیت نسبی در اقتصاد ما ایجاد کنند چرا درهای ما بسته باشد؟! درها برای سرمایه گذاری باز است. چطور آمریکایی ها می توانند در سعودیِ «خاشقچی کُش» سرمایه گذاری کنند و هم صنایع دفاعی به آنها بفروشند ولی در ایران این فرصت پس از بازگشت به برجام نباشد؟ در حالی که در ایران وضعیت حقوق بشر در مقایسه با سعودی بهتر است البته با موانع فراوانی در ایران با موضوع حقوق بشر مواجه هستیم.
در حالی که آمریکایی ها با سعودیِ ضدّ بشر همکاری اقتصادی انجام دادند اما ما درهای کشور را بستیم و هیچ امتیازی نگرفتیم؛ در حالی که موقعی باید درها را ببندیم که امتیازی گیر ما بیاید. اگر پیشنهاد اقتصادی نسبی برای آمریکایی ها داشته باشیم باید واسطه ها را حذف کنیم. آمریکایی ها به اروپا، روسیه و چین متوسل شدند و در وین این اتفاق افتاده که خواستند به صورت غیر مستقیم مذاکره شود. وجود واسطه را نادرست می دانم. ما باید حرف خود را مستقیم بیان کنیم. باید تحلیل کنیم چه فرصت های بزرگی برای سرمایه گذاری و گردشگری و صادرات و واردات کالا و برای همکاری های علمی و فرهنگی میان ایران و آمریکا وجود دارد. آمریکایی ها 4 دهه است که ایران را نفهمیده اند. همه اینها را از دست دادند و فکر می کنند توانسته اند به مزیت نسبی در منطقه خاورمیانه دست یابند.
دومین مورد، سیاست است. آقای کوشنر بعنوان یک همکار، مشاور، یا نماینده رئیس جمهور آمریکا در داخل امریکا امتیاز می گیرد و می گوید کاری برای خاورمیانه کردم و صلح را به ارمغان آوردم. او چه چیزی را به ارمغان آورد؟ امارات و بحرین و غیره را ردیف کرده که با اسرائیل روابط داشته باشند و عنوان می کند من در این مسیر حرکت کردم. مثلاً اگر در این مسیر حرکت نمی کرد چه اتفاقی می افتاد؟ الان که انجام شده چه اتفاقی افتاده است؟ هیچ اتفاقی رخ نداده! امارات و بحرین که تأثیرگذار در مسائل صلح منطقه نیستند. اهرم دوم در دست ایران قدرت نفوذ در صلح منطقه خاورمیانه است؛ یعنی باید این را به آمریکایی ها بفهمانیم که ترسیم نقشه سیاسی منطقه خاورمیانه بدون همکاری ایران هیچ فایده ای ندارد، در حالی که با همکاری ایران سود فراوانی نصیب جامعه جهانی می شود. پس امتیاز دوم، در حوزه سیاسی محسوب می شود.
امتیاز سوم، امتیاز امنیتی است. هزینه ای که ایران برای پاک کردن داعش و کاری که ایران برای محو داعش کرد، بی نظیر بود در حالی که فعالیت ترکیه و سعودی، قطر و امارات منجر به تقویت داعش شد. شهید سلیمانی داعش را از عراق پاک کرد و گروه های افراطی را در سوریه سر جای خود نشاند. ما نتوانستیم مزیت و امتیاز زحمات ایران و سردار سلیمانی را به دنیا معرفی کنیم. به خاطر همین ناتوانی سردار سلیمانی ترور شد. به عبارت دیگر به جای اینکه به ما مزدی بدهند ما را ترور کردند و آن هم یکی از ژنرال های بزرگ ایران بود.
در مقابل این اتفاق هیچ کشوری با ما همدردی و همفکری نکرد. باید از این اهرم درست استفاده کنیم که ایران ستون امنیت خاورمیانه است. این را به عنوان امتیاز بدانیم که وقتی بایدن می آید در داخل آمریکا بگوید ایران نه تنها به لحاظ امنیتی ضرر نیست بلکه از این به بعد فایده است که برای دنیا این کارها را انجام داد و به این درک درست نرسیده بودیم.
آمریکایی ها، سعودی ها و اسرائیلی ها دنبال این بودند تأسیسات هسته ای ایران را به صفر برسانند، عده ای هم در داخل اذعان داشتند به صفر رسیده و با برجام همه چیز از بین رفته است! ولی شاهد بودیم چنین نشد و همه چیز سر جای خود بود.
قطعاً جمهوری خواهان نگران بازگشت آمریکا به برجام و مذاکرات در وین خواهند بود. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
نباید وضعیت را به این گونه ای معرفی کنیم. هر چند مسائل مربوط به داخل آمریکا به رئیس جمهور آن کشور مربوط است و به ما مرتبط نمی شود ولی ما نباید در دنیا به گونه ای حرف بزنیم و به گونه ای مسئله را مطرح کنیم که ملت امریکا متضرر از این تفاهم شده یا شکست خورده است. نباید این طور مطرح کنیم که یکی برنده و دیگری بازنده شود. آن کسانی که دنبال بازی برد و باخت هستند ضرر به بازنده و برنده می زنند. ما باید اعلام کنیم بازی برد-برد است؛ هم ملت امریکا از بازگشت به برجام سود برده و هم ملت ایران سود می برد. اگر بخواهیم یک نفر را بازنده اعلام کنیم همانند ملت ایران در این مدت و دیگری بگوید من برنده هستم که در واقع برنده هم نبود و هیچ چیزی بدست نیاورد، یکی از دلایلی که در ناکامی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار بود همین تحریم ها و فشارهای حداکثری بی حاصل بود که ملت آمریکا می پرسیدند چه فایده ای داشت؟ لذا باید این مسائل را مدنظر داشته باشیم که این تفاهمی بردبرد است، نه اینکه یک سر برد و یک سر باخت باشد.
ادبیات و استراتژی ایران در این زمینه باید چطور باشد؟
ادبیات تخصصی دانش روابط بین الملل را در پیش داشته باشد، نه ادبیات ناسزاگویی، شعار و تبلیغ. در روابط بین الملل آن چیزی که وجود دارد این است که باید ویترین زیبایی داشته باشید، انگیزه ها و نیات قدرت محور داشته باشید. ولی ویترین شما جهانی پسند باشد. در ایران متأسفانه شعارها قدرت محور و ویترین هراس افکنانه است، اما نیات و دستاورد بسیار محدود و کوته اندیشانه. در حالی که باید ویترین نرم و مناسب و زیبا و تخصصی باشد اما انگیزه می تواند اندیشه های دوراندیشانه و منفعت طلبانه برای ملت ایران باشد، نه برای جناح یا فرد یا افردای باشد. باید برای کل ملت ایران سود داشته باشد.
عملکرد ظریف و تیم وی را در این زمینه چطور ارزیابی می کنید؟
نمی توان یک عملی را ارزیابی کرد و گفت کاملاً موفق بوده یا بی ایراد بوده است. بنابراین کاری که این تیم انجام داده از آغاز کاستی ها و نقص هایی داشته است. بخشی از این کاستی ها بدلیل عدم پذیرش طرف مقابل بوده است. بخشی از این کاستی ها متوجه عدم توجه به یکسری نکات حرفه ای و تخصصی بوده است. ولیکن مجموع این عملکرد را نگاه کنیم یک مجموعه موفقی بوده است. آمریکایی ها، سعودی ها و اسرائیلی ها دنبال این بودند تأسیسات هسته ای ایران را به صفر برسانند، عده ای هم در داخل اذعان داشتند به صفر رسیده و با برجام همه چیز از بین رفته است! ولی شاهد بودیم چنین نشد و همه چیز سر جای خود بود. تا اینکه آمریکایی ها از اجرای تعهدات سرباز زدند. ایران توانست به غنی سازی خود بازگردد و بالاتر از آن چیزی که در گذشته بود را تامین کرد. به عبارت دیگر نوع عملکرد انجام شده هوشمندانه بود و در مجموع نمره قبولی دارد اما ایرادهایی در آن وجود داشت که بدان اشاره کردم.
بسیاری عنوان می کنند اکنون توپ در زمین ایران است برخی نیز بر این باور هستند توپ در زمین امریکا به چشم میاید. تحلیل شما بر این باره چیست؟
می توان گفت توپ در زمین هر دو طرف است یعنی هر کدام توپ خود را دارند. هر دو طرف هنوز به توپ مشترک نرسیده اند و هر یک با توپ خود بازی می کند. این غلط است. دو طرف باید بیایند و با یک توپ بازی کنند که نهایتاً برندگان این صحنه هر دو طرف باشند. این که لغت بازی را به این روند اطلاق می کنیم ادبیات نادرستی است که در ایران وجود دارد. اگر متون و مصاحبه ها و بحث هایی که در موضوع هسته ای ایران در امریکا و اروپا می شود را بررسی کنید، اصلاً لفظ «بازی» را استفاده نمی کنند. بلکه این «تدبیر«» و «تصمیم» و «مدیریت» است؛ مدیریت پرونده هسته ای.
من فکر می کنم، اعضای تیم هسته ای اعم از آقای ظریف، آقای روحانی و بسیاری از مسئولین نظام که صحبت از توپ و بازی می کنند که در ادبیات رسانه ای کشور نیز فراگیر شده، امر غلطی است و باید عنوان شود که تصمیم و تدبیر و مدیریت ما در موضوع هسته ای چه خواهد بود و منطق ما چه منطقی است. باید به سوی این ادبیات برویم. این اختلافاتی است که هر دو طرف به امتیازات و نتایج مناسبی دست یابند که هم ملت آمریکا از این نتایج بهره ببرد و هم ملت ایران! من در این حوزه بازی نمی بینم.
هر گونه نزدیکی ایران به سایر قدرت ها می تواند سبب نگرانی امریکا شود
چرا بایدن از امضای سند راهبردی ایران و چین این میزان هراس دارد و در گفتگویی که با سی ان ان داشت گفت من از دو سال پیش ترس این موضوع را داشتم؟
با توجه به وضعیت منطقه فعالیت های ایران در منطقه و تعامل ایران در منطقه می تواند تثبیت اقدامات ایران در منطقه باشد، امری که با نظم مورد درخواست امریکایی ها تطبیق زیادی ندارد. بنابراین، هر گونه نزدیکی ایران به سایر قدرت ها می تواند سبب نگرانی ایالات متحده امریکا به عنوان قدرتی که پس از پایان جنگ سرد ادعای رهبری دنیا را می کرد داشته باشد. اینجاست که نگرانی جدی از خود بروز می دهند.
تحلیل شما در خصوص امضای این سند راهبردی چیست؟
من معتقد هستم، این حق هر ملتی است که روابط صمیمانه و دوستانه با همه کشورهای دنیا داشته باشد و لذا نظراتی که بیرون از کشور صورت می گیرد خالصانه و درست نیست. دیگران نمی توانند برای ملت ایران تصمیم بگیرند که با چه کشوری رابطه داشته باشد و با چه کشوری رابطه نداشته باشد.
نکته دیگر این است که در این رابطه باید به کشورهای موثر از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی در دنیا نگاه کنیم و رابطه را با آنها تنظیم کنیم. 193 کشور عضو سازمان ملل هستند و ایران باید نگاه کند که در این میان 20 کشور اول دنیا چه کشورهایی هستند و با این 20 کشور باید بیشترین و بهترین رابطه را داشته باشد. چون تعامل با آنها می تواند در حوزه اقتصاد، صادرات و واردات منجر به موفقیت شود. در صنعت می تواند منجر به پیشرفت تکنولوژی ایران شود، در زمینه فرهنگ می تواند موجب شناخت صحیح از ایران در کل جامعه بین المللی شود.
همچنین به لحاظ امنیتی می تواند سبب ایجاد صلح برای کل کشورهای دنیا شود، لذا باید نگاه به کشورهای اول کنیم. یکی از کشورهایی که در 20 کشور اول هستند چین است. شما اگر به صادرات و واردات آمریکا هم نگاه کنید. بیشترین تعامل و بیشترین تراز آمریکا با چینی هاست. چینی ها رتبه یک را دارند و بقیه پشت صف هستند.
از این زاویه است که تعامل با کشوری مانند چین دارای اهمیت است و باید بدان خوشامد بگوییم. اما این که اظهارنظر کنیم که دهه آینده یا قرن آینده قرن چینی هاست، اظهارنظر شتاب زده و نادرست است. چینی ها هم موفقیت های فراوانی دارند ولی این بدان معنا نیست که آمریکا موفقیت و پیشرفتی ندارد و یا اروپایی ها انگشت به دهان گذاشتند و چین و آمریکا را تماشا می کنند و هیچ کاری برای اقتصاد خود انجام نمی دهند. امروزه همه کشورها به نوعی در تلاش و تعامل و فعالیت و تکاپو برای پیشرفت ملت خود و برای آسایش و آرامش ملت خود هستند. این طور نیست مرگ بر فلان کشور بگویند و دشمنی کنند و ناسزا بگویند. ادبیات آنها ادبیات صلح و دوستی است. ممکن است قلبا صلح دوست نباشند ولی همان داستان «ویترین» است. ـآنها نما و ویترین خوبی از خود در دنیا ارائه می کنند تا بتوانند به واسطه آن نما بهره کافی و بهره وافی را برای ملت خود بدست بیاورند.
در دنیا سایر کشورها مرگ برچین و غیره ندارند و انگشت به دهان هم نیستند که فقط چین را تحسین کنند. هم رابطه با چین دارند و هم رقابت با چین می کنند. آمریکایی ها بالاترین رتبه را در ثبت اختراعات دارند. همچنان در علم، فناوری و غیره پیشرو هستند. خیلی از کشورهای دیگر از آمریکایی ها می آموزند. اروپایی ها در بسیاری از زمینه ها همچون همگرایی منطقه ای، فعالیت های بی نظیری انجام دادند. در مسائل حقوقی در دنیا رتبه یک را دارند. در مسائل حقوق بشر کسی نتوانسته با اروپایی ها رقابت کند یا در مسائل دولت رفاه، تامین اجتماعی، حقوق شهروندی و غیره کدام کشور می تواند با اروپا همچون سوئد، نروژ و یا فنلاند رقابت کند.
قرن آینده برای کشوری است که هم حقوق مردم را رعایت کند و هم به اقتصاد کشور خود توجه کند و هم به لحاظ امنیتی و غیره موازنه داشته باشد. قطعاً چین اگر نتواند این تعارضات و مشکلات را حل کند با بحران مواجه می شود؛ همانطور که ترامپ با بحران مواجه شد. مسائل تبعیض نژادی و عدم رعایت حقوق زنان مشکلاتی زیادی را برای دولت ترامپ ایجاد کرد. در این زمان چرا آمریکایی ها با بحران مشکل مواجه می شوند؟ نتوانستند مسئله اقلیت ها، مهاجران، سیاهان را حل کنند. پول فراوانی دارند ولی این مشکلات را هنوز نتوانسته اند حل کنند.
باید انقدر در مسائل شفاف عمل کنیم که هیچ کشوری جرأت نکند در تصمیمات ما دخالت کند
اما اروپا از امریکا در مسائل حقوقی و تامین اجتماعی جلوتر است. این خلاء را در ماجرای کرونا در امریکا دیدید. شکست امریکا را در یک سال اخیر شاهد بودید آن چه در آلمان، سوئد، هلند، فرانسه و غیره گذشت را با آن چه در امریکا گذشت مقایسه کنید. امریکا در مقابل کرونا شکست خورد. نظام بهداشت و درمان خود را نتوانست همانند اروپایی ها پیشرفته کند و سامان دهد و با مشکل مواجه بود. لذا کسانی که طرفدار محض این سند راهبردی هستند در این زمینه اغراق می کنند و برداشت آنها کامل و دقیق نیست؛ اما شما از من سوال می کنید در مجموع با این سند موافق هستید یا خیر، من با سندی می توانم موافقت کنم یا موافقت نکنم که آن سند رسانه ای شود و در اختیار عموم مردم ایران قرار گیرد که این امر صورت نگرفته است.
این نقدی به دولت آقای روحانی و وزارت امور خارجه است. البته دلایلی که نگفتند و احتمالا عنوان کنند را حدس می زنم و درک می کنم، دلایل مبتنی بر این است که در وضعیت تحریمی چینی ها می خواهند ورود کنند و نگران هستند و ممکن است افشای این موضوع سبب انسداد همکاری شود و آمریکایی ها و یا دیگران موانعی را ایجاد کنند و اصل کار و همکاری از بین برود و آسیب ببیند. به این دلیل ما الان صبر می کنیم تا همکاری ها ریشه دار و بنیادی شود و بعد اعلام کنیم. این دلایل درست نیست. ما کشور آزادی هستیم و باید آنقدر در این مسائل شفاف عمل کنیم که هیچ کشوری جرأت نکند در تصمیمات ما دخالت کند یا اخلال کند. «شفاف بودن» یعنی کسی جرات نکند چند روز به مردم دروغ بگوید و هواپیما روی زمین بیفتد و بگویند اشکال فنی بوده است. این مسائل باید در کشور ما به صفر برسد. وقتی اعتراض به این داریم که هواپیمایی سقوط کرده و عده ای مطلع بودند و به مردم نگفتند، ریشه این امر در این امور است. من با این پنهانکاری مخالف هستم. چه سقوط هواپیما، چه سند همکاری با چین!
گفتمان هیچ-هیچ در نهایت برای ما هم هیچ خواهد بود
نشست کمیسیون وین در حالی برگزار شد که قرار شد دو طرف ایران و امریکا مستقمیا با هم گفتگویی نکنند. این را چطور تحلیل می کنید؟
امریکا در یک ساختمان دیگر در نشست مذاکرات حضور پیدا کرد. این نشان از اسیر شدن در خط قرمزهایی دارد که اساساً ماهیت آن خط قرمز نیست و بیشتر تبلیغی است و این که اعلام کنیم به هیچ وجه مذاکره نمی کنیم مگر این که امریکایی ها برگردند، این را خط قرمز کردن، کار را برای ادامه سخت و دشوار می کند. از این مسائل باید دور شد. باید در سیاست خارجی و دیپلماسی نتیجه محور باشیم و نباید این تبلیغ محور شود. تبلیغات جای دیگر و کار دیگری دارد.
موضوع این است که برای ملت ایران به چه نتیجه ای می رسیم. طرف ایرانی معتقد بود تحت هیچ شرایطی با امریکایی ها مذاکره نمی کنیم، از سوی دیگر امریکایی ها مشتاق بودند مشکل حل شود. آقای بایدن علاقه مند نیست این مشکل ادامه یابد یا باقی بماند. آمریکایی ها علاقه مند هستند با امتیاز به نتیجه برسند. اما ایران شرایطی را قرار می دهد که ادامه کار را سخت می کند. مثل این امر که «تحت هیچ عنوانی مذاکره نمی کنیم»؛ یا «قرار نیست آمریکایی ها هیچ امتیازی کسب کنند». همین گفتمان هیچ-هیچ در نهایت برای ما هم هیچ خواهد بود. لذا ادامه این امر منجر به این شده که طرف های اروپایی، چینی ها و روس ها از سمت آمریکایی ها ورود داشتند و به این نتیجه رسیدند که با ایران صحبت کنند و شرایط ایران را ببینند و خواسته های جامعه جهانی را به ایران منتقل کنند و پس از این مذاکرات یا در کنار این طرف ها با طرف امریکایی صحبت کنند تا دیدگاه ها نزدیک شود و در نهایت منجر به نشست های مشترک شود.
به عبارت دیگر راهی که می توانستیم کوتاه تر طی کنیم و راهی که کم ترافیک و کم خطر بود، ما به دیگران سپردیم که حرف بزنند در حالی که اعتماد در روابط بین الملل اساساً جایگاهی ندارد و این کار را دیگران انجام می دهند که راه را طولانی تر می کند.