اسفند ماه رفتن حمید و مهدی است. او که کوچکتر است و دلش می خواهد خود را پیشمرگ برادر کند، سال 62 و آقا مهدی که بزرگتر است سال بعد به جمع برادران شهیدش می پیوندد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: حمید و مهدی هر دو عزیز بودند و آنقدر محبتشان در دل بچه ها جا گرفته بود که همه آنها را دوست داشتند. حمید برادر کوچکتر بود و همیشه همراه مهدی، چه آن زمان که کودک بود و چه زمانی که بزرگتر شد و در مبارزات همدوش مهدی بود و چه بعدها که «بازی دراز»، «والفجر»، «بیت المقدس» و... رشادت هایش را دید و در تاریخ به ثبت رساند.
دو برادری که هیچ گاه از هم جدا نمی شدند و جنس علاقه شان نه این دنیایی که ماورای این حرف ها بود. حمید خود را مانند شاگرد مکتب مهدی می دانست و هر گاه که او نبود شروع می کرد در وصف مهدی سخن گفتن و وقتی بچه ها حرف هایش را تایید می کردند، می گفت: نه به خدا شما آقا مهدی را نمی شناسید؛ من با داداش مهدی بزرگ شده ام؛ او پا به پای خودش مرا راه برده است؛ اصلا من راه رفتن را از مهدی یاد گرفته ام؛ آنقدر او را دوست دارم که حاضرم جانم را فدایش کنم و پیشمرگ او شوم.
... عاقبت هم همین شد.
ششم اسفند 62 و عملیات خیبر بود که حمید برای همیشه آسمانی شد و هیچ خبری از پیکر مطهرش یافت نشد و وقتی خبر به آقا مهدی رسید که می خواهند برای بازگرداندن پیکرش بروند، گفت: حمید به همراه دیگران. و وقتی که گفتند تنها یک نفر را می توانند بازگردانند، پاسخ داد: هیچ فرقی مابین حمید و شهیدان دیگر نیست.
و اینچنین سال هاست که حمید باکری در گمنامی نامی بلندآوازه یافته است.
یک سال می گذشت و عملیات بدر در پیش بود و این بار قرار بود خانواده باکری سومین شهیدش(1) را تقدیم کند. آقامهدی در کسوت فرماندهی لشکر 31 عاشورا بچه ها را هدایت می کند. شب عملیات وضو می گیرد و همه آنچه که باید به نیروهایش می گوید تا روز بیست و پنجم اسفند ماه که وعده دیدار برادرها فرا می رسد و پیک وصال خبر رفتن برایش می آورد. مهدی ندای ارجعی را لبیک می گوید. پیکر بی جانش بر روی قایقی سوار است که خمپاره ای ذره ذره وجود مهدی را به آب می سپارد تا در بیکران ها محو شود و حتی پاره ای از پیکر نیز بازنگردد و هنوز سال هاست که هورالعظیم میزبانی آقا مهدی، فرمانده دل ها را بر عهده گرفته است.
1. شهید علی باکری در 30 فروردین سال 51 به وسیله ساواک به اعدام محکوم شد و به شهادت رسید. او رتبه اول مهندسی شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.