صراحت و عدم نفاق، شرط آزادی تفكر من در محیط همین دانشكده به فردی كه عقاید ماتریالیستی داشت و گاهی سر كلاسها ابراز می كرد، هم به خودش و هم چند بار وسیله ی استادهای دیگر به او پیغام دادم گفتم من به تو نمی گویم تو چرا این طور فكر می كنی، حق داری این طور فكر كنی؛ و نمی گویم كه تو چرا فكر خودت را ابراز می كنی، حق داری ابراز كنی؛ ولی من یك مطلب به تو می گویم: تو واقعا اگر به فكر خودت ایمان و اعتماد داری چرا جلو ما این حرفها را نمی زنی؟ چرا هر جا دانشجویان سال اول حضور دارند- كه می دانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 124
از جایی اطلاع ندارند و معمولا دانشجو از استاد حساب می برد و بیم دارد كه آخر ترم نمره به او ندهد- حرفهایت را می زنی؟ من هم می آیم سر كلاس می نشینم، دانشجویان هم باشند، تو حرفهایت را بزن من هم حرفهایم را می زنم (آزادی فكر معنایش این است) ، تو بگو من هم بگویم، تو بنویس من هم بنویسم، تو فكر خودت را ابراز كن من هم ابراز كنم. تو صریح و بی نفاق آنچه كه واقعا فكر می كنی- نه در زیر لفّافه های دیگر كه آن نفاق و حقه بازی و توطئه و اغفال و اضلال است- بیان كن من هم بیان می كنم. گفتم اگر مایل هستی یك میز گرد تشكیل می دهیم، حتی استادهای دانشكده های دیگر را هم بخواهی حاضر می كنیم، اگر مطالبی علمی و منطقی داری بگو، ما هم اگر حرفی داشته باشیم در مقابل شما بگوییم. گفتم با این كه من به هیچ وجه حاضر نیستم در رادیو و تلویزیون حرف بزنم یا ظاهر بشوم [1] ولی برای این كار حاضرم، تا همه ی مردم ایران بشنوند یا ببینند. ولی فكرتان را در زیر لفّافه های دیگر نگویید. چند روز پیش با بعضی از جوانان صحبت می كردیم، یكی از آنها كه چپی فكر می كرد گفت این شعاری كه می گوید «اتحاد، مبارزه، آزادی» چه عیبی دارد؟ گفتم هیچ عیبی ندارد. گفت پس این، شعار مشترك هر دومان باشد. گفتم لفظش میان ما مشترك است اما شما كه می گویی «اتحاد، مبارزه، آزادی» در «مبارزه» می گویی مبارزه با رژیم و مبارزه با مذهب. اما تو می خواهی این را در زیر لفّافه و با یك عبارت مبهم بگویی، مردم و آن كس را هم كه طرفدار مذهب است زیر این لِوا جمع كنی، بعد كم كم و آرام آرام اغفالش كنی. ولی من كه می گویم «مبارزه» صریح می گویم مبارزه با امپریالیسم و با كمونیسم. تو می گویی «آزادی» ولی تو فقط یك قلم آزادی را گرفته ای، می خواهی مردم را از یك رژیم ظالم آزاد كنی و اسیر رژیم ظالم دیگری بكنی. «كَالْمُسْتَجیرِ مِنَ الرَّمْضاءِ بِالنّارِ» می خواهی مردم را از زیر آفتاب سوزان داغ بیرون بیاوری و بیندازی در آتش. ولی من می خواهم اینها را از زیر آفتاب داغ آزاد كنم و ببرم در سایه. بیاییم حرفهایمان را صریح بزنیم، رُك بگوییم. تو كه به آیت اللّه امام خمینی اعتقاد نداری و وقتی كه با همفكرانت می نشینی می گویید ما تا فلان مرحله با این مرد هستیم بعد چنین با او مبارزه می كنیم چرا عكس او را بلند می كنی؟ چرا دروغ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج24، ص: 125
می گویی؟ او می گوید «جمهوری اسلامی» و حرفش را صریح می گوید. تو در خفا می گویی جمهوری دموكراتیك خلق، یعنی یك جمهوری كمونیستی. اینها یكی نیست، دو تاست. تو حرف خودت را بزن. آزادی ابراز عقیده یعنی این كه فكر خودت را بگو. تو می خواهی به نام آزادی ابراز فكر و عقیده دروغ بگویی. آن كسی كه تو واقعا به او اعتقاد داری لنین است، پس عكس لنین را بیاور، آنگاه ما با تو مخالفت نمی كنیم. من می گویم چرا تو عكس پیشوای ما را می آوری؟ وقتی عكس پیشوای ما را می آوری می خواهی به مردم بگویی كه ما راهی را می رویم كه این پیشوا می رود، در صورتی كه تو می خواهی آنها را از راه دیگری ببری. دروغ گفتن چرا، اغفال چرا؟ ! ما آزادی فكر را با آزادی اغفال و آزادی منافق گری و آزادی توطئه گری كه نباید اشتباه كنیم. ما صریح و رُك و پوست كنده با شما حرف می زنیم: رژیم ایده آل حكومتی ما غیر از رژیم ایده آل حكومتی شماست. رژیم اقتصادی ایده آل آینده ی ما غیر از رژیم اقتصادی شماست. نظام اعتقادی و فكری ما غیر از نظام اعتقادی و فكری شماست. جهان بینی ما غیر از جهان بینی شماست. ما صریح و رُك و پوست كنده حرفمان را می گوییم، ایّها الناس هر كسی می خواهد از این راه بیاید هر كسی می خواهد از آن راه برود. شما چرا حرفتان را صریح و رُك نمی زنید؟ چرا می گویید: «بیاییم از آزادی شعار واحدی بسازیم» در صورتی كه تو از «آزادی» در درجه اول آزادی از مذهب را قصد می كنی و ما از «آزادی» آزادی از هر نوع اختناق را كه یكی از آنها اختناق كمونیستی است قصد می كنیم. پس آزادیی كه تو می خواهی با آزادیی كه ما می خواهیم دو تاست. من همین جا به همه ی این دوستان غیر مسلمان اعلام می كنم كه از نظر اسلام تفكر آزاد است، تو هر طور می خواهی بیندیشی بیندیش، هر طور می خواهی عقیده ی خودت را ابراز كنی- به شرط این كه همان فكر واقعی خودت را ابراز كنی- بكن. می خواهی بنویسی بنویس، می خواهی بگویی بگو.
[1] . [در زمان رژیم گذشته. ]
*پایگاه استاد شهید مرتضی مطهری
|