سایه برجام بر تحولات بینالمللی در آخرين يادداشتم نوشتم که برجام فقط يک راه دارد و آن هم مذاکره دوجانبه است. مذاکرهاي نه با هدف رفع مشکلات و تنشزدايي بين دو طرف بلکه با هدف بازگشت به برجام. درست است که مقامات دولت آمريکا اعلام کردند قبل از بازگشت به برجام سعي ميکنند که مواضعشان را با مواضع متحدان اروپايي خودشان تطبيق دهند ولي واقعيت قضيه اين است که نوع رفتاري که فرانسه شکل داد و خروج برخي بازيگران منطقهاي مثل عربستان از حالت انفعال و تلاش براي فعاليت در حوزه مناسبات بين ايران و غرب، باعث شده که شرايط تازهاي شکل بگيرد. ميبينيم که براي اولين بار در طول ساليان اخير است که عاليترين سياسي فرانسه، امانوئل ماکرون رسما بدون اينکه کسي از ايشان دعوت کند، اعلام ميکند که حاضر است ميانجيگري را براي احياي برجام بپذيرد. يعني به عبارتي، فرانسه ميخواهد اين نقش را بازي کند ولي وقتي که ماکرون اعلام کرد، عربستان هم بايد در برجام مدنظر قرار بگيرد، معنايش اين بود که کشورهايي مثل فرانسه سعي ميکنند برجام را که يک رژيم منع اشاعه بينالمللي است از کانال منافع ملي خودشان رد کنند. شرايط برجام به حدي فراتر از شرايط ملي کشورهاست که به هيچ وجه نبايد محدود به منافع ملي کشورها و بازيگراني مثل فرانسه شود. پس نتيجه اينکه بازگشت به برجام نيازي به ميانجي ندارد بلکه تنها موضوع اين است که شبيه به جلسات مشترکي که آقايان ظريف و صالحي، وزير خارجه و رئيس سازمان انرژي اتمي ايران با دو همتاي آمريکايي خودشان براي نگارش آخرين متن برجام قبل از امضا داشتند، چنين مذاکراتي نه در سطح کلان حداقل در سطح کارشناسي لازم است که ايران و آمريکا به تعهدات برجامي خودشان بازگردند. ميبينيم که مواضع کاملا تکراري شده و ايران و آمريکا سعي ميکنند از موضع استغنا صحبت و طرف مقابل را به اينکه گام اول را بردارد، ترغيب کنند ولي در عمل بازگشت به برجام شکل نميگيرد. البته اتفاقهايي افتاده که بخشي از اين اتفاقات را ميشود گفت جنبههاي منفي و بخشي جنبههاي مثبت را تقويت ميکنند. آنچه تقويتکننده جنبههاي منفي است، درواقع محافظهکاري است که بر سياست خارجي آمريکا در اين شرايط حاکم شده. با اينکه ترامپ عضو جريان محافظهکار در آمريکا بود، کاملا راديکالي از برجام خارج شد ولي برجام که محصول دولت دموکراتهاست و اتفاقا محصول همه کساني است که الان مقام معاونت پستهاي کنوني خودشان را در زمان امضاي برجام داشتند و الان به رياست آن پستها رسيدند، دليلي بر اين تعلل وجود ندارد و معناي اين تعلل توجه به منافع ديگراني است که اين ديگران همواره سعي کردند نقش منفي را در ديپلماسي بازي کنند. يک جنبههاي مثبتي هم وجود دارد که در جنبههاي مثبت به دو موضوع اشاره ميکنم: يکي ارائه ماموريت به آقاي بلينکن و آقاي مالي براي اينکه تيم مذاکرهکننده با ايران را معرفي کنند و تيمي که عملا گام عملي را براي احياي برجام بردارد و دوم، تعديل کلي شرايط تحريمي ايران يعني چون فضاي تحريمهاي ترامپي از بين رفته و آن زنجيره تحريمي سخت ترامپ شکسته، عملا نوعي بازگشت به حوزه تحريمهايي است که توسط آقاي ريچارد نسيو در زمان اوباما تحت عنوان تحريمهاي ايران شکل گرفته بود که اين تحريمها، تحريمهايي است که در حد تحريمهاي ترامپ وحشيانه نيست و يک فضايي را ايجاد ميکند براي اينکه ايران بتواند معاملات اقتصادي خود را نشان دهد. لذا در عمل هم نوعي شرايط مثبت شکل رفته ولي بههيچوجه، نه دادن ماموريت به بلينکن و رابرت مالي براي معرفي تيم مذاکرهکننده با ايران کار کافي به حساب ميآيد و نه تعديل شرايط تحريمي که اينها هيچکدام کفايت ميکند، درحدي که تحت عنوان تحريمزدايي از آن ياد شود. اگر کاهش تحريمها تا زماني که بودجه در مجلس درحال بررسي است، انجام شود اثر مثبتي را در سياست خارجي ايران خواهد داشت ولي اگر دولت و مجلس مجبور شوند که بودجه را براساس شرايط تحريمي سال جاري ببندند، آن موقع ايران ديگر بهراحتي به آن برجامي بازنميگردد که توسط محافظهکاري بايدن و منفعتطلبي بازيگراني مثل ماکرون شکل بگيرد. ديگر براي ايران آن برجام، برجام گذشته نيست و اميدوارم سياستمداران غربي به اين موضع عملگرايانه نگاه کنند ولي در کل بايد بدان اشاره کنم که وقتي گردوغبار بعد از کنار رفتن ترامپ نشست، خودبهخود الان برجام به عنوان يک اولويت بينالمللي دارد خودش را به ديگر مسائل بينالمللي تحميل ميکند؛ طوري که مقامات سياسي کشورهاي مختلف سعي کردند حوزه مسائل ملي خودشان را مطرح کنند، مجبور هستند راجع به برجام موضع بگيرند. به عنوان مثال، روسيه اعلام کرد که حاضر است در احياي برجام همکاريهاي بيشتري را با کشورهاي غربي داشته باشد. در آمريکا تيم مذاکرهکننده مشخص شده و آقاي ماکرون در فرانسه رسما اعلام ميکند که حاضر است ميانجيگري اميني داشته باشد و اين تعدد موضعگيريها نشان ميدهد که برجام به حدي ريشهدار بوده که الان کسي نميتواند به آن بيتوجه شود و دير يا زود بايد شاهد احياي برجام باشيم. ولي جامعه جهاني حتما بايد به ايران حق دهد که تا آن زمان برنامههاي خودش را بهصورت مسالمتآميز پيش ببرد. ولي يک واقعيتي وجود دارد که برخلاف يکسري مواضع تندروانهاي که در ايران شکل ميگيرد، تحت عنوان خروج از انپيتي يا تعديلشدهتر از آن، پايان دادن به اجراي داوطلبانه پروتکل الحاقي يا پايان دادن به ماموريت بازرسان، اين موضعگيريها حتي دست آن بخش از سياستمداران آمريکايي را خواهد بست که سعي ميکنند روند ديپلماسي را احيا کنند. بازهم اشاره کليتري ميکنم که واقعيت اين است که دولت بايدن با دولت ترامپ متفاوت است. همين موضعي که در برابر عربستان رسما اعلام کرد که آمريکا ديگر از ائتلاف به رهبري عربستان در يمن حمايت نميکند، نشاندهنده تحولات تازه است. همين انتظار کشنده نتانياهو براي گرفتن تماس از بايدن که هيچوقت از زماني که او سوگند ياد کرد، از کنار تلفن تکان نخورده، نشان ميدهد که تغييرات تازهاي شکل گرفته. نبايد تندرويهايي در داخل شکل بگيرد که يکسري اشتباهات راديکالي باعث شود که کيک آشتي بين همدستان ترامپ با دولت جديد آمريکا از اين محل پخته شود.
|