۴۲ سال پیش در چنین روزی، در میان اشک و لبخند و همراه با التهاب و انتظار و تشویش اما در شور و شوقی وصفناپذیر در یک بامداد تاریخی خورشیدی که از غرب به شرق میآمد، آغاز انفجار نور را در دل زمستان سرد و تاریک سالهای اختناق رقم زد و پروازی در مهرآباد به زمین نشست که پرواز قرن نام گرفت و انقلاب مردم ایران با ورود رهبری که عبد صالح خدا بود و دلهای مردمان را تسخیر کرده بود، وارد مرحله نهایی پیروزی خویش شد.
این روز به درستی یومالله نام گرفت و آغاز دهه مبارکی شد که به فجر پیروزی انقلاب انجامید.
درباره آن روز و آن استقبال تاریخی که با شکوهترین استقبال از یک رهبر در تاریخ نامیدهاند در طول این سالها هم زیاد شنیده و هم فراوان دیدهاید و در ایام دهه فجر بارها و بارها تصاویر آن را از رسانه ملی به تماشا نشستهاید؛ لذا از آن در میگذریم و اما برای نسلی که جز همین صحنهها و گفتهها و شنیدهها شاید چیز دیگری ندیده و حتی شاید باوری پیدا نکرده و گاه به تشکیک و تردید درباره چرایی بر هم زدن آن بساط هم دچار آمده، شاید بد نباشد گفته آید که آن روز تمامی مردم به استقبال آمده بودند، جز اندکی که البته به واقع اندک بودند همه خوشحال بودند، زیرا اراده آنها داشت متجلی میشد. علت آنهمه محبوبیت هم در یک چیز خلاصه میشد. آنها در این پیرمرد در تبعید مانده و به ناچار در هجرت گذرانده، اخلاصی میدیدند که برای یک رهبر غنیمت است. امام، عاشق مردم بود. هیچ چیز برای خویش نمیخواست. همان خصوصیاتی را داشت که مردم دوست میداشتند. اینکه از نهیب قلدرها نترسد. به مردم و کشور هویت ببخشد. اهل تسلیم جز در برابر خدا نباشد و معامله با اهل زر و زور را حرام بداند. بسیاری درباره پاسخ عجیبی که به سؤال گزارشگر در همان هواپیما درباره احساسش وقتی دارد به کشور برمیگردد به بحث و گاه به مناقشه پرداختهاند که چگونه ممکن است رهبری که پس از ۱۵ سال در آستانه ورود به میهن و دیدار با مردمان خویش است، هیچ احساسی نداشته باشد؛ اما به پیشزمینههای سؤال و موقعیت زمان و مکان کم عنایتی کردهاند. در حقیقت این پاسخ هم به هراس عدهای برمیگشت که شاید امام را دستگیر و حتی شهید کنند اما برای او تفاوتی نداشت. هم اینکه قدرت، برای او هیچ شوقی ایجاد نمیکرد، زیرا احساسی نسبت به قدرت و مقام نداشت. انگیزهاش نه کینه از شاه و تسویه حساب با او بود و نه کسب قدرت و نه ترس از شهادت و آن «هیچ» پاسخ به همة اینها بود. وگرنه همه میدانستند او چه عزتی برای ایران و ایرانی میخواست. اینرا ۱۴ سال پیش از این وقتی فهمید قرار است خارجیان در ایران بر ایرانیان فخر فروشند و یک سرباز آمریکایی جرأت تحقیر یک افسر ایرانی را پیدا کند بیآنکه مجازات شود، با آن نهیب در سخنرانی منجر به تبعید فریاد کرد و به خاطرش وا اسلاما و وا ایرانا سر داد.
عشق به کشور و مردمش را نه فقط وقتی که هنوز پیروز نشده بود، بلکه وقتی که انقلاب پیروز شد و رهبر کشور شد، در عمل نشان داد. هم او که ملت را ولی نعمت حکومت خواند و همواره برحق طبقه مستضعف و مظلوم تأکید کرد و به همان نسبت که در برابر قدرتها چون کوه مستحکم بود در برابر مردم و در پیشگاه ملت هماره خود را خدمتگزار خواند و به همه ارکان حکومت هم هماره میگفت که شما شأنی جز خدمتگزاری به مردم ندارید.
علت محبوبیت امام همین عشق دو طرفهای بود که بین او و مردمش هماره وجود داشت. او انقلابی در دلهای مردمان ایجاد کرد تا خود را بهتر باور کنند و قدرت بالندگی و اثرگذاری خود را دریابند. نسل امروز شاید در گذر از حوادث و مشکلات و در بحران برخی ناکارآمدیها و سوءمدیریتها
و کژ کارکردها و عدم تحقق بسیاری از هدفها و آرمانها و انحرافات پیش آمده در یک مسیر و گذر چهل و چندساله، چه بسا ممکن است در ایمان و انگیزه و عملکرد پیروانش دچار نوعی تردید و تشکیک نادرست شود و از درک علت این دلدادگی و عشق دوسویه درماند؛ اما برای درک بهتر این معنا، تنها نگاهی به وصیتنامههای جوانان پرشوری که در میدانهای حماسه سند افتخار این کشور و ملت شدهاند و با ایثار خون خویش جاودانهترین برگهای تاریخ این سرزمین را نوشتند، کفایت کند.
همچنین درباره انقلاب اسلامی که به تعبیر رهبر انقلاب در هیچ جای جهان بی نام خمینی شناخته شده نیست، بهتر است نسل جوان امروز به اقوال و گفتهها و کتابهایی که دیگران دربارهاش گفته و نوشتهاند سری بزنند و درباره انقلاب و ضرورت ایجابی آن نیز…
پس از گذشت ۴۲ سال از آن روز یاد آن رهبر بزرگ را گرامی میداریم و همینطور آغاز دهه مبارکه فجر را… و آرزو کنیم که همه دولتمردان این نظام و انقلاب به میراث امام وفادار بمانند و خود را هماره خدمتگزار مردم بدانند.
*روزنامه اطلاعات