علی مطهری در یادداشتی نوشت: امام علی علیهالسلام در خطبه شقشقیه از ضایع شدن حق خود در موضوع امامت و خلافت سخن میگوید و البته رفتار ایشان در این موضوع که به خاطر حفظ اساس اسلام و حفظ وحدت اسلامی قیام نکرد و حتی در مواردی با خلفا نیز همکاری میکرد و به آنها مشاوره میداد، باید برای همه ما خصوصاً شیعیان درس باشد و از اختلافافکنی و ایجاد تفرقه و شق عصای مسلمین کردن بپرهیزیم.
جماران؛ علی مطهری در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت: «مسئله خلافت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) مسئلهای است که تاریخ اسلام را تحت تأثیر خود قرار داده و کتابها در ارتباط با آن نوشته شده است. یکی از این کتابها کتاب «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» نوشته آقای دکتر حمید عنایت و ترجمه آقای بهاءالدین خرمشاهی است.
مرحوم دکتر حمید عنایت از اساتیدی بود که در درس «شرح منظومه» استاد مطهری شرکت میکرد. این درس در واقع یک درس فلسفه تطبیقی بود، یعنی ضمن بیان مطالب کتاب حاج ملاهادی سبزواری به نظرات فیلسوفان مغربزمین نیز اشاره میشد و حضار نیز اظهارنظر میکردند. آقای عنایت مترجم کتاب «فلسفه» هگل بود. در یکی از این جلسات، استاد مطهری به آقای عنایت میگوید فلان مطلب در این کتاب باید اینگونه باشد و اشتباه ترجمه شده است. این در حالی است که آیتالله مطهری به زبان انگلیسی مسلط نبودند و از روی قرائن به این نظر رسیده بودند. در جلسه بعد آقای عنایت با اعجاب اذعان کرد که مطلب به همان صورتی است که استاد مطهری میگویند. غرض این که با شرکت آقای عنایت در این درس، ارتباط و دوستی میان این دو بزرگوار افزون شد به طوری که مرحوم عنایت در ابتدای کتاب «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» که در آن به موضوع خلافت و حکومت و اندیشههای سیاسی از زمان پیغمبر اسلام(ص) تا دوره معاصر پرداخته است چنین میگوید:
«اگر دوستی این جانب با مرحوم مرتضی مطهری استاد فلسفه اسلامی دانشگاه تهران نبود، اندیشه اصلی این کتاب به خاطرم خطور نمیکرد. مطهری متفکری اصیل و خلاّق، مسلمانی به تمام معنی و انساندوست بود.»
در این کتاب، دکتر حمید عنایت نگاه شیعه و اهل سنت و نیز خوارج به مسئله خلافت و سیر آن تا به دوره معاصر را تشریح میکند. ریشه اختلاف دیدگاه شیعه و سنی را در مسئله امامت و خلافت، قائل بودن و نبودن به عصمت برای امام و خلیفه معرفی میکند. به بیان استاد مطهری امامت از نظر اهل سنت مساوی است با زعامت سیاسی و رهبری اجتماع، در نتیجه امام و خلیفه بعد از پیامبر اسلام میتواند توسط مردم انتخاب شود. اما از نظر شیعه امامت علاوه بر زعامت سیاسی، شامل مرجعیت بیان دین و ولایت معنوی نیز میشود. مرجعیت بیان دین مستلزم عصمت است و عصمت امری است پنهان، بنابراین امام و خلیفه بعد از رسول خدا باید از ناحیه خداوند تعیین و معرفی شود.
باری، مرحوم عنایت پس از بیان حوادث بعد از رحلت پیغمبر اسلام در خصوص تعیین خلیفه و جانشین او، به سیر در حوادث تاریخی بعدی میپردازد تا آنجا که حکومت شیعی صفویه و حکومت سنی عثمانی را نیز مورد تحلیل قرار میدهد و بیان میدارد که چگونه در دوره جدید، توسط مصطفی کمال یا آتاتورک، خلافت عثمانی جای خود را به یک حکومت لائیک در ترکیه داد.
اما اختلافاتی که امروز میان مسلمانان درباره مسئله حکومت و خلافت وجود دارد، ریشه در همان حوادث صدر اسلام دارد. شیعه معتقد است که خداوند جانشین رسول خدا را تعیین کرد و توسط پیامبر(ص) در آخرین حج ایشان در مکانی به نام غدیر خم اعلام شد. اهل سنت این اتفاق تاریخی را تأیید میکند اما برداشت دیگری از سخن رسول خدا در آنجا دارند.
این موضوع مورد توجه محققین اسلامی بوده است که چگونه شد که دستور رسول اکرم درباره امامت علی علیهالسلام بعد از خود، پس از رحلت ایشان به فاصله دو ماه و نیم از واقعه غدیرخم توسط مسلمین اجرا نشد. برخی گفتهاند به این دلیل بود که بسیاری از مسلمانان مرتد شدند. برخی دیگر گفتهاند افراد زیادی از قبایل مختلف در غزوات توسط علی علیهالسلام کشته شده بودند و این قبایل زیر بار علی نمیرفتند. برخی دیگر علت را در انعطافناپذیری علی علیهالسلام در اجرای احکام الهی دانستهاند و عده دیگر گفتهاند علت این امر این بود که عرب خوش نداشت که وقتی نبوت در بنیهاشم بوده، امامت و خلافت نیز در بنیهاشم باشد بلکه باید در بنیامیه باشد. اما به گفته استاد مطهری هیچ کدام از اینها دلیل سرپیچی مسلمین از دستور پیغمبر اکرم(ص) درباره امامت علی علیه السلام نبود بلکه مسئله این بود که عدهای منافق زیرک که پس از فتح مکه به ظاهر اسلام آورده بودند اکثریت مؤمن را فریب دادند.
امام علی علیهالسلام در خطبه شقشقیه از ضایع شدن حق خود در موضوع امامت و خلافت سخن میگوید و البته رفتار ایشان در این موضوع که به خاطر حفظ اساس اسلام و حفظ وحدت اسلامی قیام نکرد و حتی در مواردی با خلفا نیز همکاری میکرد و به آنها مشاوره میداد، باید برای همه ما خصوصاً شیعیان درس باشد و از اختلافافکنی و ایجاد تفرقه و شق عصای مسلمین کردن بپرهیزیم.
حضرت زهرا سلامالله علیها نیز در مقابل انحراف مسئله خلافت از مسیری که رسول خدا تعیین کرده بود ساکت ننشست. ایشان نزد مهاجرین و انصار میرفت و حادثه غدیر و سخن پیامبر(ص) در این خصوص را به آنها یادآوری میکرد. حتی در مسجد مدینه خطبهای در این موضوع ایراد کرد و مردم را به اجرای دستور رسول خدا ترغیب کرد.
بسیاری از محققان تاریخ اسلام علت اصلی رحلت زودهنگام دختر پیامبر اسلام را گذشته از رنجی که ایشان در موضوع فدک تحمل کرد، غم و اندوهی میدانند که از اجرا نشدن دستور رسول اکرم در خصوص امامت و خلافت بر قلب ایشان سنگینی میکرد.»