آیا کشور با بحران اعتماد روبهرو شده است؟ پس از کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس یازدهم این موضوع بیش از پیش در رسانهها مطرح شد. بهنظرمیرسد افزایش انتقادات مردم به مسئولان به این معناست که مردم به کشور و نظام خود علاقه دارند و به دنبال اصلاح مشکلات موجود هستند. به همین دلیل اعتماد متقابل میان مردم و حکومت وجود داشته و باید آن را به فال نیک گرفت. در همین خصوص «آرمان ملی»با نجفقلیحبیبی، فعال سیاسی گفتوگویی داشته است که میخوانید.
صاحبنظران مشــارکــت حداقلي در انتخابات 98 را به دليل کاهش اعتماد مردم ميدانند. اهميت اعتماد ميان مردم و مسئولان را چطور ارزيابي ميکنيد؟
اگر اعتماد ميان مردم و مسئولان اعم از دولت و مجموعه نظام وجود داشته باشد، مسلما اداره امور کشور به سامان خواهد بود. شکي در اين نيست که وجود اعتماد اولين شرط اداره کشور است. طبيعتا حکومت ميخواهد بر مردم حکومت کند، حاکم بناست بر مردم حکومت کند و قوانين، مقررات و انتظامات دارد. خصوصا در نظام ما که همه ارکان حکومت منتخب مردم هستند. از صدر تا ذيل ارکان نظام با راي مردم روي کار ميآيند، بنابراين بدون شک اعتماد متقابل به اداره بهتر امور و جريان صحيح کشور کمک ميکند. در اينجا هم مردم مسئوليت دارند و هم حکومت که تلاش کنند تا اين اعتماد خدشهدار نشود. اين يک اصل قطعي است.
براي بهبود وضعيت اعتماد ميان حکومت و مردم چه اقداماتي لازم است؟
مسائل متعددي در اين خصوص وجود دارد اما پيش از آن ميخواهم اشاره کنم که انتقادهاي اجتماعي، چه در بيانيهها، چه در مطبوعات، چه در سخنرانيها و چه در احزاب، هيچکدام مستقيما دليل بر اين نيست که اعتماد وجود ندارد. يکي از ارکان حکومت، هميشه نقد توسط مردم، افراد صاحب فکر و گروههاي صاحب انديشه براي بهبود وضعيت جامعه است. امر به معروف و نهي از منکر در شرايط فعلي به شکل وظيفه روزنامهها، مطبوعات به صورت کلي، راديو و تلويزيون و صداهاي مختلف است. به هر حال در کشور ما بسياري از چيزها ميتواند مظهر گفتوگو، انتقاد يا پيشنهاد باشد. صرف انتقاد و اعتراض، به اين معنا نيست که اعتماد ميان مردم و حکومت وجود ندارد. خود اين موضوع حکايت از آن دارد که مردم به نظام خود دلبستگي دارند اما براي اينکه امور بهتر شود و مشکلات رفع شود، داد ميزنند و کمک ميکنند تا وضعيت بهتر شود. صرف انتقاد، گلايه و شکايت در جامعه، حکايت از اين ندارد که ميان حکومت و مردم يا دولت و مردم اعتماد وجود ندارد. اين از وظايف مردم است که از مسئولان خود انتقاد کنند. انتقاد به اين معناست که ايرادات و اشکالات را بگويند، انتقادات را مطرح کنند و اگر خطايي نيز صورت گرفته آن را بيان کنند تا متوليان امور متوجه ايراد کار خود بشوند.
با اين حســـاب اگــر وضعيت کنوني را محصول بياعتمادي نميدانيد، بياعتمادي از نگاه شما چيست؟
بياعتمادي آنجاست که مردم ديگر اعتباري براي مسئولان قائل نباشند، آن را قبول ندارند، حرفهاي آن را گوش نميدهند و تا جاي ممکن مخالفت ميکنند تا آن را به هم بريزند. اين بسيار خطرناک است. اواخر حکومت پهلوي اعتراضات مردم حالت انتقاد نداشت و مردم ميگفتند اين حکومت را نميخواهيم. به همين خاطر وضعيت به هم ميريخت، کارها، ادارات و سازمانها ميخوابيدند و بخش اقتصادي دچار مشکل ميشد. اينکه روزنامهها و مطبوعات، مردم و اقشار انتقاد کنند، به معناي زنده بودن و رابطه خوب مردم با حکومت است که دلشان ميخواهد شرايط بهتري داشته باشند و بهترين روشها و برنامهها انجام شود، به همين دليل انتقاد ميکنند و حرف ميزنند. در نظام اسلامي ما، اين بخشي از قوانين است، امر به معروف و نهي از منکر و انتقاد از دولت، جزء اصول قانون اساسي است و بايد باشد. از لحاظ ديني نيز امر به معروف و نهي از منکر بخشي از واجبات ديني بوده و مردم بايد انتقاد سازنده و دلسوزانه داشته باشند، امر و نهي کرده و سوال کنند، چرا اين کار بهتر و دقيقتر انجام نشده است. اين امري ضروري بوده و بخشي از واجبات است که ميان مردم و حکومت انتقادها، گفتوگوها، ارائه راهحلها و حتي اعتراضهاي منطقي به قصد اصلاح امور وجود داشته باشد. هيچکدام از اينها دليلي بر اين نيست که مردم و حکومت با يکديگر ناسازگارند، بلکه دليل اين است که مردم حکومت خودشان را دوست دارند، حکومت نيز مردم را ميخواهد اما در جايي اشکالي پيش آمده است که انتقاد هم ميکنند. به همين دليل انتقاد، امر و نهيها، به هيچ عنوان دليلي بر افت اقتدار حکومت و بياعتنايي مردم نيست. متوليان امور وظيفه دارند به انتقادها گوش کنند. حتي اگر اين انتقادها تند باشد، حکايت از دلسوزي مردم دارد. مردم نميخواهند ببينند در جايي از کشورشان کارها پيچيده و مشکل پيدا کرده است. بنابراين حکومت بايد دست مردم را در زماني که به او انتقاد ميکنند، ببوسد و نبايد گلايه داشته باشد. بايد از مردم تشکر کرد که براي نظام و دولت اهميت قائل هستند و خودشان را به زحمت مياندازند تا انتقاد سازنده کنند، راهحلها و عيبها را بگويند تا چشم و گوش همه باز شود، عيبها را ديده و براي رفع آنها اقدام کنند.
عموما برخورد با منتقدان مطابق با قانون اساسي و اصل آزادي بيان است. اما در برخي مواقع منتقدان مورد عتاب هم قرار ميگيرند؟
آن بخش به قوانين نارسا مربوط است که قوهمقننه بايد ببيند کجاي قوانين مشکل دارد و آنها را اصلاح کند و هم به قوهمجريه که بايد ببيند مسئولان دولتي کجا درست عمل نکردهاند و اقدامات لازم را جهت اصلاح قوانين انجام دهد. در همه قسمتها بايد بررسيهاي لازم صورت گيرد. موضوع اعتماد لازم و ضروري است. بايد ميان مردم و حاکميت اعتماد وجود داشته باشد اما انتقاد نشانه بياعتمادي نيست. اين اشتباهي است که عدهاي مرتکب ميشوند. اگر مردم انتقاد ميکنند، به اين دليل نيست که به مردم و حکومت اعتماد ندارند، دليل بر اين است که دلشان ميخواهد حکومتشان بهترين باشد و ايرادي در ارکان حکومت وجود نداشته باشد. در قانون اساسي که رکن رکين اداره کشور است، تصريح شده که مردم بايد بتوانند با صداي رسا حرف خود را بزنند. اصل امر به معروف و نهي از منکر جنبه ديني دارد اما معادل اجتماعي آن همين مسائل است. رسانهها و مطبوعات، سخنرانان، خطبا و منبريها بايد انتقاد کنند و اين از واجبات ديني در حکومت است. گفتنها ايرادت سبب ميشود که مشکلات کم و برطرف بشود. گاهي ميبينيم که خبرنگاري متوجه مشکلي در کشور شده و آن را پيگيري کرده است. همين گفتنها اثرگذار است. ممکن است سايرين متوجه ايرادات نشده باشند. شايد کارمندي يا مسئولي تخلف کرده باشد، براي اينکه کليت حاکميت و دولت متوجه آن مشکلات شوند، انتقادات به دولت کمک ميکند تا چشم و گوش خود را باز کرده و ببيند کجا و به چه علت اين مشکل وجود دارد.