می گویند، «نباید در گذشته ماند، بلکه باید به آینده اندیشید و حرکت کرد»؛ این سخن درست است اما در جای خود. ماجرای هواپیمای اوکراینی نه امری در گذشته، بلکه «واقعه ای هنوز جاری» است که هربار دیگر به اشکال مختلف ممکن است تکرار شود و جان بستاند و آبرو بریزد و اعتماد را بیش از پیش در این جامعه بحران زده زائل کند.
گرامیداشت یاد جانباختگان هواپیمای اوکراینی. عکس: فارس، سعید سجادی
پایگاه خبری جماران: امروز تایم لاینی از سیر خبرها از زمان «سقوط» تا «اعلام رسمی علت سقوط» هواپیمای اوکراینی را دیدم؛ یادم به سخنان برخی مسئولان نظامی و هواپیمایی کشور در آن فاصله سه روزه افتاد که چه تلاش هایی برای اثبات فنی بودن علت این رخداد تلخ و تکان دهنده نکردند.
نمی دانم این مسئولان پس از اعلام رسمی ماجرا چه حالی داشتند و امروز بعد از یکسال چه حالی دارند. ولی این را می دانم که اصحاب رسانه و تمام فعالان فضای مجازی که در آن لحظات نفسگیر سه روزه در صدد رفع یک اتهام اثبات نشده بودند، بعد از برملا شدن علت اصلی حال عجیبی داشتند؛ گویی آنها هم در یک خطای انسانی شریک شده بودند و هم در یک «پنهان کاری» یا به عبارت بهتر، «دروغ» سه روزه.
می گویند، «نباید در گذشته ماند، بلکه باید به آینده اندیشید و حرکت کرد»؛ این سخن درست است اما در جای خود. ماجرای هواپیمای اوکراینی نه امری در گذشته، بلکه «واقعه ای هنوز جاری» است که هربار دیگر به اشکال مختلف ممکن است تکرار شود و جان بستاند و آبرو بریزد و اعتماد را بیش از پیش در این جامعه بحران زده زائل کند.
بهترین روش برای مواجهه با ماجرای هواپیمای اوکراینی، توضیح درباره علل فنی وقوع حادثه، اطمینان از عدم امکان تکرار آن در شرایط مشابه، محاکمه علنی عاملان و مجازات آنهاست. اما این یک سوی ماجراست.
سوی دیگر، اعتمادی است که از دست رفت و کیست که نداند جامعه ی بدون اعتماد اگر مردمش به جای حقوق ماهانه، طلا هم بگیرند توان پیشرفت ندارد و در آن امکانی برای اتخاذ تصمیمات بزرگ نیست؛ حال که نه طلایی در کار است و نه اعتماد در حدّ لازم، دیگر چه می توان گفت؟ چه تصمیمی می توان گرفت و چه آینده درخشانی را می توان متصور بود؟
کدام مرجع و نهاد، کدام مسئول محترم به فکر بازسازی این اعتماد است؟ آیا کسی می داند با چه ابزار و وسیله ای می توان این سرمایه اجتماعی را بازیابی کرد؟ آیا مسئولی به این موضوع فکر کرده است که اگر در همین فقره هواپیما اینگونه عمل نمی شد، مردم در موارد دیگر هم بی اعتماد نبودند؟ آیا همان کسانی که همیشه «مردم همیشه در صحنه» را به رخ می کشیدند فکر می کنند این مردم همیشه در صحنه خواهند ماند؟
یاد آن سخنان امام خمینی بخیر که می گویند، «بترسید از روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست؟»
آن صبح شنبه شکافی از بی اعتمادی آشکار شد.
چه کسی به فکر ترمیم این شکاف و التیام این ترومای جمعی است؟!