نبود بزرگانی همچون شجریان خودتحریمی ما بود نیاز به لطافت فضای جامعه و زمینههای مثبتاندیشی داریم. ولی شوربختانه در فرایند اجتماعی مسیری را مشاهده میکنیم که صدای درشت و ناملایم از ساخت سیاستزده هر روز بلندتر به گوش میرسد و به جای نوای خوش و جانبخش شجریان هر روز از رسانههایش ناسزاهای سیاسی میشنود. در دوران سختیهاست که نیاز به مقاومت بزرگ اجتماعی و باور به تغییر و توانستن داریم. در این روزهاست که محتاج جانهای آفرینشگر همانند شجریان هستیم.
جماران: درگذشت استاد محمدرضا شجریان فرصتی است که یک موضوع مهم اجتماعی را واکاوی کنیم. در تاریخ اجتماعی ملتها، چهرههایی ظهور مییابند که زمینه بروز و عوامل وجودیشان آنها را تبدیل به خاطره مشترک مردمان آن عصر میکند؛ این چهره میتواند از هر عرصهای سر کشیده باشد، میتواند یک شاعر ماندگار باشد یا صدایی ماندگار؛ میتواند قهرمان دفاع ملی و سرباز وطن باشد یا فداکاری سیاسی؛ میتواند هنرمندی خلاق باشد یا مخترعی اثرگذار و ورزشکاری پرافتخار. نگاه تاریخی نشان میدهد دو علت برای ظهور و بروز چهرههای موثر وجود داشته است؛ یکی زمینه فعالیت و بعد بروزی که شرط لازم به حساب میآید اما مهمتر از آن بعد وجودی آنهاست که از تعامل آنها با افراد جامعه که در بستر زیست اجتماعی پدید می آید و آنها را به «روح زمانه» تبدیل میکند. این افراد میتوانند در غمها به مردم التیام بخشند و در ایجاد زمینه های کامیابی مردم نقش ایفا کنند و شادیآفرین جامعه شان باشند.
شجریان از این نحله است. اگر او در خاطره جمعی مانده فقط به دلیل صدا و تکنیک صدا نیست، بلکه نسبت او با جامعه و همدردی با مردم است که چنین جایگاهی به او داده است. او صدای مقاومت بود در عهد جنگ هشت ساله؛ نیایشی بود در معنویترین حال انسانها در افطار و نیز شعف بود در سالنهای کنسرت و آوازی برای خلوت دل ها. خاطره جمعی مردم، از این اسامی بسیار به یاد دارد. جامعه پر از سیاستمدار و ورزشکار و هنرمند و شاعر و نویسنده و عالمان و بزرگان دینی است، اما اینکه برخی از آنان خاستگاهی فراتر از حیطه خود مییابند و نقطه وصل گروههای اجتماعی میشوند، به دلیل فهم آنها از نیاز جامعه آن روز و کنش موثرشان است. اینکه شعری در دورهای بیشتر خوانده و آواز یا تصنیفی در دورهای بیشتر شنیده میشود، به دلیل هنر آنها در دمیدن روح زمانه به صدها سال میراث ادبی جامعه ماست که یک صدا آن را زنده کرده و به دالان های خواست اجتماعی روانه میکند. یکی از این نمادهای زمانه زیسته ما، استاد محمدرضا شجریان است. او به تعبیر «رومن رولان» در «جان شیفته»، از تیره همان «بزرگجانهای آفرینشگر است…کسانی که براستی زندهاند و در نیروهای جاودانی سهیم هستند».
یکی از مشکلات جامعه امروز عدم امکان برای سر بر کشیدن انسانهایی اینچنین است. چندی پیش در میان برخی دوستان در محفلی دانشگاهی صحبت از این بود که چرا در این مرزوبوم، کَسی «کَس» نمیشود و بزرگانی در عرصههای مختلف جلوهگری نمیکنند تا افراد فارغ از طبقه اجتماعی از آنها الگو گرفته و زیستی بهتر را تجربه کنند. دیگر امثال شجریان، شفیعی کدکنی، جلال آلاحمد، شریعتی و مطهری و... سر بر نمیآورند. این نشانه عدم سلامت در حوزه اجتماعی و سیاسی است. پیدایش این افراد محصول زمینههای مناسب اجتماعی است. قطعا استعدادهای زیادی به دنیا میآیند و متاسفانه به روزمرگی میافتند و به علت فراهم نبودن زمینههای اجتماعی و فرهنگی فرصت بالندگی نمییابند. به عنوان مثال مریم میرزاخانی در این متن اجتماعی شناخته نمیشود و در فراسوی مرزهای ایران بالنده می شود. این رویه در تمام ابعاد علمی – فرهنگی و اجتماعی از شعر و ادب تا نقاشی و سینما و حوزه و دانشگاه در حال تکرار است. هنر و دانش بزرگان را باید سزاوارتر پاس داشت و فرصت بالندگی از آنها نباید دریغ شود. به نظرم به جای آنکه هر چیزی را از دریچه ساخت قدرت تحلیل کنیم و آن را به عنوان تنها متهم شناخته شده فرض کنیم، بخشی از این نارساییها به تک تک افراد جامعه نیز برمیگردد. همه ما نیازمند بازسازی برای ایجاد متن اجتماعی مناسب هستیم که افراد به راحتی در آن رشد کنند و به بالندگی برسند. هرچند تاثیر ساختار قدرت در ظهور و پرورش استعدادهای درخشان و بالندگی آنها قابل انکار نیست اما نقش نهادهای اجتماعی از خانواده تا جامعه در این نقصان و بیماری اجتماعی قابل مشاهده است. باید از رفتار خانوادهها شروع شود تا در نهادهای اجتماعی بزرگتر و ساختارهای قدرت، زمینه بروز استعدادها و درخشش آنها پدید آید. از نگاهی دیگر ما در جامعه نیاز به فصل مشترک فراوان داریم. نیازمند روح تساهل در میان خود هستیم.
نیاز به لطافت فضای جامعه و زمینههای مثبتاندیشی داریم. ولی شوربختانه در فرایند اجتماعی مسیری را مشاهده میکنیم که صدای درشت و ناملایم از ساخت سیاستزده هر روز بلندتر به گوش میرسد و به جای نوای خوش و جانبخش شجریان هر روز از رسانههایش ناسزاهای سیاسی میشنود. در دوران سختیهاست که نیاز به مقاومت بزرگ اجتماعی و باور به تغییر و توانستن داریم. در این روزهاست که محتاج جانهای آفرینشگر همانند شجریان هستیم. غرور بزرگ و حس توانستن با بزرگانی این چنین به ما دست میدهد. مقاومت در سختیها شعر و کلام و آواز میخواهد. به نظرم نبود صداها و بزرگانی همچون شجریان نوعی خودتحریمی ما هم بود. ایران همیشه برای عبور از سختیها و ترمیم آلام خود از شاعران بزرگی مدد گرفته است. در روزی که پیکر خاکی شجریان را تشییع میکنیم مشایعت کنیم از جامعهای که روح بزرگ در آن شکل بگیرد. متعهد شویم بزرگانمان را پاس بداریم و در یک همفکری بزرگ کاری کنیم که از نهاد خانواده تا بزرگترین نهادهای اجتماعی کسانی که حال ما را خوب میکنند سر بر کشند.
|