جماران، زیارت اربعین گرچه زیارتی گرانسنگی است که امام صادق(ع) به صفوان جمال آموزش دادند، اما در دید محققانه به محتوای این زیارت، می توان گفت: زیارت اربعین؛ یک متن عالی درسی برای شیعه و بلکه برای بشریت است.
ما در این مقاله کوتاه متوجه یک فراز این زیارت می شویم که به شدت در خور تحقیقات وسیعه قرآنی و حدیثی و تاریخی است.
نجات جامعه از جهالت و ضلالت:
وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک، لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ،
جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند.
جهالت در مقابل عقلانیت؛ جهالت بی سوادی نیست بلکه نا آگاهی و نادانی است.
زندگی جاهلانه کوفیان؛ زود باوری، ندیدن عمق حوادث و وظیفه نشناسی، فریب شعارها با ظواهر دینی.
زندگی جاهلانه شامیان؛ زندگی در بی خبری و توام با خرافات، سرسپردگی، بی هویتی.
ضلالت در مقابل هدایت است.
زندگی در گمراهی، یعنی؛ اولا شرک زدگی، آدمیان را پرسیدن و یا سر سپرده شدن. ثانیا دنیازدگی و دوری از معنویات و ثالثا خرافه زدگی .
«وَقَدْ تَوازَرَ عَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَباعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الأَْدْنى، وَشَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکسِ، وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدّى فى هَواهُ، وَاَسْخَطَک وَاَسْخَطَ نَبِیک، وَاَطاعَ مِنْ عِبادِک اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النَّارَ» درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانی که دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعی خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند، از میان بندگانت، اهل شکاف افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را اطاعت کردند.
بیشتر انظار متوجه جهالت شامیان است، اما استاد مطهری کوفیان را نیز جاهل می داند اما از سنخ دیگری. اگر شامیان در توحید و نبوت و امامت چیزی نمی دانستند و در بی خبری بسر می بردند«ضلالت» بود. اما کوفیان گرفتار جهالت بودند؛ آنان امام علی(ع) را می شناختند اما باز هم جاهل بودند.
وقتی ابن زیاد به مسلم تهمت شراب خواری زد، یک نفر از مسلم دفاع نکرد! و وقتی مسلم در حین جنگ رفت به کناری آبی بخورد کسی به او گفت: الان از آب جهنم به تو خواهندداد!
اینان در سپاه عمرسعد حضور داشتند. و البته در میان کوفیان غیر از جهالت، ضلالت هم دیده می شود. در زمان معاویه و بعد از شهادت امام مجتبی(ع)، کوفیان نامه به امام حسین(ع) دادند، امام(ع):ان القوم انما یریدون ان یاکلوا بنا و یشیطوا دمائنا .. "( موسوعه۲۹۲ ازتاریخ ابن سعد)
جایگاه امامت
برای رسیدن به همه معنویت، معرفت و پیشرفت و اُخوت و محبت؛ باید جایگاه امامت تبیین شود.
امام؛ یعنی کسی که شاخص معرفت وهدایت بشری است. از این زوایه است که امام باقر(ع) در منی در جمع حجاج بیت الله الحرام سخن از«امام و امامت» مطرح نمود و حتی شخص رسول الله(ص) را به عنوان امام معرفی فرمود: ان رسول الله کان الامام.
امام یعنی؛ رهبریِ بزرگوار، پیشرو و مستمر دردفاع ازحق
《وَجَعَلْتَهُ سَیداً مِنَ السَّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ، وَذآئِداً مِنْ الْذادَةِ..
واو را آقایی از آقایان، و پیشروی از پیشرویان، و مدافعی از مدافعان حق و مقابله کننده با کجی هاست..》
در میان این سه وصف که در عبارت بالا آمده، واژه قائد را باید با دید عمیق نگاه کرد.
قائد؛ آن رهبری است که پیشوا و پیشرو قافله است و دیگران را جذب میکند و به دنبال خود میکشاند.
برخلاف«سائق» که جمعی را همچو چوپان از پشت سر میراند.
درنهج البلاغه آمده، که حضرت فرمودند: «من هرگز به شما امری و یا نهی ای نکردم، مگر آنکه خود پیشتر آن را انجام داده ام.»
قطعا کسی که با حضورش در پیشاپیش کاروان، خطرها را به جان میخرد، سخنش نفوذ و حرکتش اثر ژرفی بر پیروانش دارد.
حکومت و امامت
اگر در متن حکومت، امامت قرار داشته باشد که طبق اعتقاد شیعه باید چنین باشد، آنگاه آنچه از معنویت و معرفت و اخوت و پیشرفت مطرح است، جدی تر و وسیع تر، و خلاصه«جهان شمول» خواهد شد.
همانطوریکه در عصر حکومت نبوی در طول ده سال در مدینه چنین رقم خورد.
در حکومت نبوی(ص)؛ ایمان و معرفت، قسط و عدل، اخوت و محبت، و امنیت و پیشرفت به نقطه کاملا قابل قبول رسید. و یا در حکومت پنج ساله حضرت امیر(ع) موفقیت هایی نصیب جامعه شد که غیر قابل انکار است، آن هم در شرایطی که امام در طول پنج سال در کشمش های داخلی قرارداشت!
ببینید وقتی حضرت امیر(ع) می فرماید: در سرتاسر حکومت من کسی، شب با شکم گرسنه و بدون سقف نیست.
حکومت فاقد امامت!
هر آنچه از جهل و گمراهی در جامعه دیده می شود، نتیجه نبودِ«امامت» است.
در زیارت اربعین می خوانیم:«فَجاهَدَهُمْ فیک صابِراً مُحْتَسِباً، حَتّى سُفِک فى طاعَتِک دَمُهُ، وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ، اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً، وَعَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیماً. پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین، و عذابشان کن عذابى دردناک»
جامعه فاقد«امامت»، مساوی است با جامعه جهالت و ضلالت. و تا جایی این جهالت و ضلالت نقش آفرین می شود که خط حق به کلی خاموش می شود!
عبارتی از حضرت امیر در مورد آینده اسلام است که انسان به فکر فرو می برد که جهالت و ضلالت به صورت فراگیر و یک دست در جامعه در آمد و کار یکسره شده بود!
فرمودند:« تا من هستم مردم در صف حج می کنند ولی همین که من رفتم یک صف حج می کنند [ وهمه طبق آیین بنی امیه حج خواهند کرد] ؛ الا و انکم حاجّ العام صفا وحدا».
استاد مطهری گوید: این زیان بزرگی است که در فاجعه شهادت علی(ع) برای ملت مسلمان بود و اثرش درتاریخ باقی ماند.
امامت پیروزِ میدان در جامعه
۱) پیروزی در زمان خود
اگر گاه این پیروزی خیلی به چشم نمی آید اما در واقع پیروزی در "بقاء شریعت" شکل می گیرد.
وقتی از امام سجاد(ع) سوال کردند در جریان کربلا کدام طرف درگیری پیروز شد؟ امام(ع)فرمودند: وقت نماز ببین اذان می گویند، و چه نامی برده می شود.
۲) پیروزی بعد از زمان خود
این شکل دیگر و متفاوتی از پیروزی است.و آن این است که؛ الگو برای مبارزه با باطل در هر زمانی ارائه می کند.
استاد مطهری می فرماید: نهضت امام حسین(ع) هر سال یک پیروزى جدید به دست مىآورد.
گرچه از جنبه نظامى، شکست خورد اما در فکر و اعتقاد، امام حسین(ع) به مقصودش رسید. چون توانست یک فکر را در دنیا زنده کند. هر روز به نام امام حسین(ع) با ظلم و باطلى مبارزه مىشود و حق و عدالتى احیاء مىشود. این پیروزى است و پیروزى بالاتر از این چیست؟ (حق و باطل، ص۴۱)