یک تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی نوشت: مجلس یازدهم نه توان قانونگذاری خواهد داشت و احتمالا نیازی هم به آن نخواهد بود و نه توان نظارتی خواهد داشت و از همه مهمتر اینکه فاقد حداقلی از ایده ایجابی هستند.
عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در یادداشتی درباره مجلس یازدهم نوشت: مجلس فعلی که نحوه شکلگیری آن پوشیده نیست در ادامه روند دو ماهه گذشته خود چه مسیری را طی خواهد کرد؟
پاسخ به این پرسش کمی سخت است چراکه ممکن است شرایط عمومی و اقتصادی کشور به گونهای شود که مجلس از حیث کارایی فاقد حداقلی از ظرفیت شود. چون نه توان قانونگذاری خواهد داشت و احتمالا نیازی هم به آن نخواهد بود و نه توان نظارتی خواهد داشت و از همه مهمتر اینکه فاقد حداقلی از ایده ایجابی هستند. برای توضیح این نکات به چند نمونه مهم اشاره میکنم:
۱- مجلس از هنگامی که آغاز به کار کرد یک خطمشی تهاجمی را علیه دولت برگزید. خطی که به درستی انتظار میرفت، اتخاذ کنند. در واقع ترکیب سیاسی افراد تایید صلاحیت شده همین دیدگاه و انتظار را به وجود آورده بود. این انتظار نیز برآورد شد و با احضار وزرا و حتی توهین و تحقیر آنان، گام اول را محکم برداشتند. سپس تهاجم به رییسجمهور را آغاز کردند. ابتدا از طرح سوال وارد شدند ولی به سرعت استیضاح در دستور کار قرار گرفت چون میدانستند، سوال مشکل آنان را حل نمیکند.
ولی این خطمشی با سخنان مقام رهبری به کلی رنگ باخت. هر چند صریح بیان نشد ولی به روشنی معلوم بود که میشد، نتیجه گرفت که استیضاح رییسجمهور و حتی طرح سوال از او عمل خردمندانهای نیست. به عبارت دیگر این مواضع آب سردی بود که بر شعارهای داغ مجلسیها ریخته شد. پس از این مرحله هر کدام وارد میدان شدند و از مواضع گذشته برائت جستند و اینکه استیضاح و سوال کار بدی است و میخواهند به دولت کمک کنند. ظاهر قضیه این است که آنان از مواضع رهبری تبعیت کردهاند و این را نقطه قوت خود میدانند ولی این ظاهر ماجراست در حالی که اگر به صورت ریشهای به موضوع نگاه کنیم، ابعاد مشکل در مجلس آشکار خواهد شد.
مساله این نیست که مجلس از مواضع رهبری تبعیت میکند یا نه؟ مساله این است که این مجلس و رهبران اصلی آن از فهم مواضع رهبری عاجز هستند. چنان عاجز هستند که موضوعی به این روشنی را متوجه نبودند و اگر ایشان وارد نشده بود چه بسا قصد انجام آن را داشتند. برای مجلس و کنشگران سیاسی اصولگرا زشت و زننده است که تا این حد از فهم و درک مواضع رهبری غافل باشند. مواضعی که تقریبا بسیاری از تحلیلگران آن را میفهمیدند. پس مشکل مجلس تبعیت یا عدم تبعیت از مواضع رهبری نیست، مشکل ناتوانی آن در فهم مواضع مهم و اصلی است که در نتیجه، کار به جایی میرسد که ایشان مجبور میشوند به صورت ضمنی که از تصریح آشکارتر است، ماجرا را بیان کنند.
با این مقدمه میتوان نتیجه گرفت؛ این مجلس از درک اصلیترین ادعای خود که اجرای رهنمودهای رهبری است، عاجز و ناتوان است. یا باید این رهنمودها چنان واضح و آشکار باشد که مثل دو دو تا چهار تا باشد تا متوجه آن شوند یا متوجه آن نمیشوند. خب! اگر محور اتحاد و انسجام مجلسیها نزد خودشان تا این حد نامتعین باشد و شناختی از آن نداشته باشند در این صورت آیا خواهند توانست گامی در مسیر این محور بردارند؟ پاسخ منفی است. در نتیجه کارشان به مجادلات بیپایان و زیانبار و روزمرگیهای غیرمفید خواهد انجامید.
۲- مورد دیگر بسته اقتصادی است که پیشنهاد دادهاند. توضیحاتی که در این مورد گفتهاند همگی تکراری و کلی است که در قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام و مقدمه برنامههای ۵ ساله و... آمده است و برای دهمین و شاید صدمین بار است که تکرار میشود و همه چیزهای خوب را کنار یکدیگر مینویسند و اسم آن را میگذارند، بسته پیشنهادی! و طبیعی است که در نهایت نیز از آن هیچ چیزی دستگیر کسی نخواهد شد به علاوه مسوولیت این کار به عهده دولت است و مجلس فقط قانونگذار است و این بسته را باید در قالب قانون تدوین کند و مطابق شیوه مرسوم مجلس چند سال طول میکشد که تبدیل به قانون شود و بهطور قطع به جای سرمه کشیدن به چشم قوانین موجود، آنها را کور خواهند کرد. در نهایت در بهترین حالت مثل خلعت سلطان محمود برای ابوالقاسم فردوسی خواهد شد.
با این ملاحظه مجلس چه کار خواهد کرد؟ کار که زیاد است. تبریک فرزندآوری به یکدیگر به عنوان یک حرکت افتخارآفرین و حماسی و تغییر نام چند تا محل مهم و دهان پرکن در قالب طرحهای سه فوریتی و بلکه بیشتر و اقداماتی از این قبیل میتوانند کارساز باشند. البته اولین دریافتی آنان هم اگر ۲۳۱ میلیون تومان بود نباید خرده گرفت چراکه خرج دارند و ته آن چیزی نمیماند.
*روزنامه اعتماد