در سیره و سیاست خمینی کبیر نفی مطلق افراد و اشخاص و گروه ها و جناح ها هیچ جایگاهی نداشت، ایشان می خواستند همه گروه ها با همه اختلافات، سلایق و گرایشی که دارند بتوانند در خدمت انقلاب ، نظام و مردم باشند.
جماران: از سال 1342 که انقلاب بزرگ اسلامی ایران تحت رهبری حضرت امام خمینی (ره) آغاز شد، بعضی از شخصیت های برجسته حوزوی بنا به برداشت ها و اختلاف سلیقه هایی که با دیدگاههای امام داشتند، با انقلاب همراهی نکرده و هرکدام برای خود دلایلی مطرح می کردند که در جای خود به آن پرداخته شده است.
بعد از پیروزی نیز مواردی پیش آمد حتی نظرات برخی از شاگردان امام، مخالف نظر ایشان شد؛ در این میان سیره عملی خمینی کبیر احترام و تکریم و حفظ حرمت و در مواردی حتی دفاع از آن بزرگان بود.
مرحوم آیت الله سید احمد شبیری زنجانی با این که در بُعد سیاسی همراه امام نبودند و بیشتر به افکار واندیشه های مرحوم آیت الله شریعتمداری گرایش داشتند و از دارالتبلیغ اسلامی حمایت می کردند، اما ارتباط علمی و عاطفی امام با ایشان و احترام متقابل میان آن دو بزرگوار تا آخر ادامه داشت. چنان که نسبت به مرحوم آیت الله آخوند ملا علی معصومی همدانی نیز همین طور بود. امام به همراه ایشان ، سال ها در درس مرحوم موسس حوزه حضرت آیت الله حایری یزدی حضور داشتند ولی آقای آخوند در مورد مبارزه با شاه نظر خاص خودشان را داشت و با امام همراهی نمی کرد؛ حتی در موردی امام از ایشان گلایه هم کرده بودند، اما رابطه دوستی و احترام و تکریم طرفین همچنان برقرار بود، چنان که آن مرحوم ، امام را «ابوذر » خطاب می کرد و امام نیز ایشان را « سلمان زمان» می دانستند. در نقل دیگری وقتی انقلاب به مرحله دشواری رسیده بود و امام موضع قاطع و صریح علیه شاه و رژیم می گرفتند ، مرحوم آخوند ملا علی همدانی به امام پیام داده بودند: «ای ابوذر! اندکی آرام تر!» امام نیز در جواب نوشته یا خطاب کرده بودند : «ای سلمان! مقداری صریح تر و قاطع تر!» یعنی برخوردها این قدر صمیمی ، محترمانه و بزرگوارانه بود.
مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی حائری با این که نسبت به مسائل انقلاب موضع منفی و گاهی تندی داشتند اما امام از ایشان نیز تکریم می کردند. آقای سید حمید روحانی می نویسد وقتی می خواستم اسامی شاگردان امام را در جلد اول کتاب نهضت بیاورم ، لیست آن را تهیه کرده و تقدیم ایشان دادم تا ملاحظه و تاییدکنند. درآن لیست آیت الله منتظری را نفر اول آورده بودم و آقا شیخ مرتضی نفر دوم بود ، حضرت امام چون متوجه شدند روی آقای منتظری خط کشیدند و نوشتند که آقا مرتضی نفر اول بیاید. وقتی هم آقای حائری از دنیا رفت امام طی پیام مهمی از ایشان به طور شایسته و مناسب شان تجلیل کردند.
معروف است که مرحوم آیت الله سید محمد روحانی یکی از مخالفان سر سخت امام در حوزه نجف بود و موضع گیری های تندی از ایشان علیه امام نیز گزارش شده است اما وقتی بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به ایران آمدند بیدرنگ مورد استقبال امام قرار گرفتند. رهبر کبیر انقلاب فرزندشان حاج احمد آقا را به استقبال ایشان فرستادند و ضمن خوش آمد گویی، در خواست کردند هرگونه نیاز و کمکی باشد احمد در خدمت است.
در این میان برخی طلاب جوان و احساساتی که تحمل این عدم همراهی ها را نداشتند گاهی واکنش های تندی علیه این بزرگان از خود بروز می دادند و فضای حوزه را خراب و آلوده می کردند که هرگز موافق نظر حضرت امام نبود. آن وقت ها چون این تنش ها به اوج خود رسید، یک روز امام اطرافیان و نزدیکان و اعضای بیت و دفترشان در قم را جمع کردند و به آنها توصیه و تاکید فرمودند : «کسی حق ندارد در منزل من پشت سر علما حرف بزند.»
بعد که به نجف تبعید شدند و چون بعضی خبر هایی شنیدند بیدرنگ از آنجا نیز طی نامه ای، خطاب به مرحوم آیت الله پسندیده توصیه و تاکید می کنند : «آنهایی را که به بزرگان و مراجع اسائه ادب و توهین می کنند به دفتر و بیتشان راه ندهد.»
علاوه، در یک سخنرانی مفصل خطاب به طلاب تأکید می کنند که تندروی ها را نسبت به بزرگان و مراجع کنار بگذارند بعد آن جمله معروف خویش را می فرمایند:
«... و من یک نصیحت مىکنم به بچههاى طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمدهاند و حاد و تندند؛ و آن این است که آقایان! متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر کلمهاى به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمهاى اهانت بکند کسى به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خداى تبارک و تعالى ولایت منقطع مىشود. کوچک فرض مىکنید؟! ...توبهتان مشکل است قبول بشود! »
بعد از پیروزی نهضت نیز خمینی کبیر با این که در اوج قدرت بودند اما نسبت به مخالفان و به خصوص مراجع معظم تقلید کمال تواضع را داشتند، به طوری که چندین بار به دیدار آنان رفتند. در ماجرای اهانت به آیت الله شریعتمداری فوری به دیدن ایشان رفتند با این که در ورودی منزل مورد هتک حرمت اطرافیان قرار گرفتند، اما هرگز ارتباط خویش را با ایشان قطع نکردند! در ماجرای غائله حزب خلق مسلمان تلاش بسیاری کردند تا ایشان را از این فضا دور کنند، در سه مرحله مرحوم آقای فلسفی را به خدمت ایشان فرستادند ، متاسفانه نتیجه ای حاصل نشد.
از مرحوم آیت الله ملکوتی شنیدم بارها نقل می کرد؛ وقتی آیت الله شریعتمداری اصرار داشتند که استانداران و امام جمعه های آذربایجان را ایشان منصوب و تعیین کنند در این مورد اعضای جامعه مدرسین جلسه ای در منزل یکی از اعضای محترم برگزار کرده بودند، آغاز جلسه مرحوم حاج احمد آقا از طرف امام پیام آورد که در آن امام به اعضای جامعه توصیه داشتند در این مورد کاری نداشته باشند و بگذارند آقای شریعتمداری هر طور صلاح می دانند عمل کنند. در حالی که آقای مهندس بازرگان که نخست وزیروقت و مرید و مقلد آقای شریعتمداری بود به این اقدام اعتراض جدی داشت و آن را خلاف قانون می دانست.
بارها از مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی شنیدم ، می فرمود: در جلسه ای با حضور سران قوا ، محضر حضرت امام بودیم ، مطرح شد که فلان گروه ضد حوزه و روحانیت هستند، امام فرمودند : آنها ضد روحانیت نیستند ، بلکه با شخص شماها ( سران قوا) مخالف هستند؛ می خواهند شماها نباشید بعد یکی از حاضران گفت: آقا اینها ضد شما هستند؛ امام جواب دادند: «ضد من باشند چه می شود؟ ، مگر من اصول دین هستم؟!»
قرائن و شواهد بسیاری وجود دارد و نشان می دهد که امام در موارد متعدد و مشابه نسبت به مخالفان معمولا کوتاه می آمدند، مدارا می کردند حتی در مورد اعلان رؤیت هلال که از وظایف و مختصات حاکم اسلامی است ، همیشه مردم و مسئولان را به دفاتر مراجع و به خصوص دفتر آیت الله گلپایگانی ارجاع می دادند ؛ همین طور در اداره حوزه و تعیین اعضای شورای مدیریت و امثال ذالک چندان دخالتی نمی کردند.
نسبت به ساحت مراجع و بزرگان حالت خضوع و تواضع ستودنی داشتند در نقلی آمده به حالات معنوی مرحوم آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی غبطه می خوردند و این را گاهی بر زبان می آوردند و تصریح می کردند ؛ حتی در اوائل پیروزی با این که در اوج قدرت بودند ولایت را در وجود ایشان می بینند و طی پیامی توسط حاج احمد آقا از آن مرحوم در خواست می کنند که شما این اجازه را به من بدهید و ولایتتان را به من تفویض کنید تا من بتوانم در امور انقلاب و کشور تصمیم بگیرم.
نقش تخریبی افراطیون
متاسفانه برغم این ارتباط صمیمانه ، یک سری افراد تندور و محافل افراطی ، حضور کاسه ای داغ تر از آش داشتند ، به نام دفاع از امام و انقلاب ، با یک سری رفتار ها ، کردار ها و گفتار های ناشیانه مرتب به این ارتباط های مثبت و صمیمانه آسیب های جدی وارد می کردند، در ماجرای تهیه و چاپ لیست اسامی شاگردان امام که در پیش اشاره شد خود آقای سید حمید روحانی تصریح دارد با این که امام نوشتند و تاکید کردند نام آقای حائری مقدم بر آقای منتظری شود ولی وی بر خلاف نظر امام ، پافشاری کرده آقای منتظری را جلوتر می آورد!
در حوزه نجف همه می دانند با وجود اختلاف نظر هایی که امام با سایر مراجع معظم تقلید داشتند ولی ارتباط ، احترام و اعتماد متقابل همچنان بر قرار بود، در چند مورد شخص امام در مقابل هتک حرمت بعثی ها نسبت به ساحت مرجعیت نجف ، از حریم آن بزرگان حمایت جدی کردند و با ایادی دولت عراق درگیر شدند. حتی فرزندشان آقا مصطفی در درس اکثر همان مراجع شرکت کرده و بهره علمی می برد. این که نماز میت حاج آقا مصطفی ، توسط آیت الله خوئی اقامه می شود ؛ از اوج اعتماد و ارتباط امام به آن مرجع بزرگ حکایت دارد،
اما در مقابل ، از سوی برخی افراد تندرو و کسانی که خود را منصوب به امام می دانستند ، طی تحلیل هایی همین مراجع « ارتجاع نجف» نامیده شدند ، فعالیت های علمی ، دینی ، فرهنگی و سیاسی دو دهه امام موسی صدر و شهید سید محمد باقر صدر در لبنان و حوزه نجف « کمر بند امنیتی برای اسرائیل» معرفی گردیدند. به گفته آقای سید صادق طباطبایی وقتی بخشی از این حرکت های تفرقه افکنانه به امام گزارش می شود، چون نزدیک نماز مغرب بود امام از شدت ناراحتی رکعات نماز را قاطی می کنند، معلوم می شود ایشان چقدر از این گونه حرکت های افراطی منزجر و متنفر بودند.
همین فضای ساختگی توسط تندرو ها سبب شد ، پس از پیروزی ، نزدیک به دو دهه آیت االه خویی و امام موسی صدر در ایران کاملا بایکوت خبری و رسانه ای بشوند، کسی جرات نمی کرد اسمی از آن بزرگان بر زبان بیاورد. شهریه آیت الله خویی در شهرستان ها به صورت قاچاقی و مخفیانه به طلاب و روحانیون پرداخت می شد؛ نمایندگان ایشان در شهرستان ها و مراکز استان ها، متهم به انواع و اقسام اتهامات واهی گرفتار ، تحت تعقیب و منزوی بودند.
جالب است در همین ایام ، همزمان ارتباط امام با آقای خویی و خانواده صدر به گونه صمیمانه و عادی برقرار بود؛ در سال 1363 وقتی سید جمال فرزند بزرگ آقای خویی در ایران فوت کرد، حضرت امام طی پیام محبت آمیز به آیت الله خویی تسلیت گفته و به توصیه ایشان ، پیکر سید جمال در بالاسر حرم حضرت معصومه( ع) با احترام به خاک سپرده می شود ، چنان که در فوت داماد ایشان ، آیت الله سید احمد مستنبط در سال 1364 نیز پیام تسلیت صادر می کنند.
در سیره و سیاست خمینی کبیر نفی مطلق افراد و اشخاص و گروه ها و جناح ها هیچ جایگاهی نداشت، ایشان می خواستند همه گروه ها با همه اختلافات، سلایق و گرایشی که دارند بتوانند در خدمت انقلاب ، نظام و مردم باشند. در کنار «جامعه روحانیت مبارز» از « مجمع روحانیون مبارز» نیز حمایت می کردند؛ در قاموس رهبر کبیر انقلاب هیچ کسی حق نداشت خودش را حق مطلق بداند و دیگران را باطل مطلق ، خودش را قسیم الجنه و النار فرض کرده و بهشت و جهنم را در میان مردم و جناح ها تقسیم کند و مغازه «مغفرت نامه» فروشی باز نماید.
با کمال تاسف در آن مقطع تاریخی، برخی محافل تندرو این سیره ی تعدیلی امام را نادیده گرفتند و بر خلاف نظر ایشان به بعضی مراجع معظم وقت و شخصیت های دیگر هتک حرمت کردند و هر کدام از آنها را به نحوی منزوی ساختند. در واقع امام را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند در این ماجراها، تندروهای هردو جناح چپ و راست، اصولگرا و اصلاح طلب مؤثر بودند. به یقین اگر به سیره امام عمل می شد سرنوشت بسیاری از آنها غیر از آن چه اتفاق افتاد رقم می خورد.