اسرار علی (ع) ✍️مطالب ذیل با نگاهی به روایت امام علی علیه السلام در کانال مطالعات آمریکا و بدون ذکر نام نوشته است که ارزشمند برای بازخوانی دیدم.
*این روزها بازار خرافات و مبالغه درباره علی (ع) داغ است برخی او را هدف خلق میخوانند و حتی با خدا مقایسه میکنند آنها میخواهند اینگونه وفاداری و محبت به او را ثابت کنند. اما آن علی که در لابلای صفحات تاریخ مییابیم دیگرگونه است.
*نقل است که شخصی چاپلوسانه او را مدح و ثنا میکرد علی گفت: من کوچکتر از آنچه هستم که تو به زبان میگویی لکن از آنچه که در سر داری بالاترم ، علی را باید با عملکردش شناخت نه با وهن دشمنان و نه با خرافات و مبالغات دوستان کوتهفکر
*وقتی مردم، بعد از قتل عثمان با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود، گفت: مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی برای در قدرت ماندن استفاده کند.
*علی اینگونه با رای قاطع مردم حاکم شد. اما میدانست که قدرتِ بدون نظارت فسادآور است او بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع من باشید. گفت: از من انتقاد کنید و در صحنه بمانید، زیرا من بنده گناهکار خدایم و ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد. بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست.
*سعد ابن ابیوقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد با او کاری نداشت و هرگز حتی علیه او سخن گفت و آزادی بیان و عقیده را نه فقط برای یارانش بلکه برای مخالفانش محترم میدانست. طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند ، علی نپذیرفت چند روز بعد طلحه و زبیر مدینه را به قصد مکه و تدارک جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند ، علی به آنها گفت کجا میروید؟ آنها دروغ گفتند. لکن علی آنها را زندانی یا محدود نکرد ، زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت او حاضر نبود به هر قیمتی حکومت کند و ردای خلافت برایش بیارزشتر از آن بود که ظلمی کند.
*روز جمل اول ، سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند یارانش گفتند شروع کنیم او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت اللهم اشهد(خدایا شاهد باش) سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند یاران گفتند شروع کنیم او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت اللهم اشهد تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند سر به آسمان بلند کرد و گفت خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم آنگاه شمشیر کشید ، ماجراجو و جنگطلب نبود.
*بعد از جنگ جمل بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت "کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم
حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت.
*سپس به دیدن عایشه رفت و حرف های درشت او را تحمل کرد و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو) اسکورتش کرد و به وطنش برگرداند ، با زنان حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند اینطور بود.
*کسانیکه با او جنگیدند را محارب ، منافق ، ضد اسلام ، ضد ولی و مزدور بیگانه نخواند ، فقط گفت آنها برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردهاند.
*هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و میدویدند با فریاد آنها را از این کار برحذر داشت ، گفت من هم انسانی مانند شما هستم بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
*وقتی خلیفه ی یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد ، نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند . در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه میکرد خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم ، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن ... از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
*فردی نابینا را دید که گدایی میکند. گفت چرا به او نمیرسید و کمکش نمی کنید ؟ گفتند مسیحی است علی گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار میکرد از دینش نمیگفتید او حالا مسیحی شده؟ مقرر کرد که از بیتالمال مسلمین هر ماه به او پولی بدهند تا مجبور به گدایی نباشد.
*علی را باید به عملکردش شناخت نه با خرافات و مبالغه دوستان نادان و نه با وهن دشمنان مغرض علی به عدلش علی بود.۲۴اردیبهشت۹۹
|