"طعم انجیر" جدیدترین سروده ی علی اکبر پورسلطان (مهاجر)
غافل از سودای آرامش ، پیِ آسایشم
زین سبب بس رنج و محنت ها به دوشم می کشم
روح سرگردان من سرد است ، آری سردِ سرد
از درون می سوزم انگاری میان آتشم
ظلم ها بنمایدم دنیای بی مهر و زبون
پس مپنداری که اندر شوق آن دُردی کشم
دست حاجاتم به سوی کبریا بالا برم
دارم این امّید او پاسخ دهد بر خواهشم
لذتی دارد مهاجر ، پرسه در باغ برین
گاه گاهی طعم انجیرش از این سو می چشم
23/1/1399 – تهران
|