سوم شعبان، سالروز ولادت امام حسین (ع) است که در تقویم ما علاوه بر آن روز پاسدار نام گرفته و چهارم شعبان سالروز ولادت آقا ابوالفضل العباس است که روز جانباز نامیده شده.
این نام ها بسیاری را به دوران جنگ و دفاع مقدس می برد. جنگ نابرابر و تحمیلی بعث عراق و حامیان جهانی آنان علیه ایران.
اگر چه جنگ پس از هشت سال رشادت و شهادت با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و متجاوز اعلام شدن عراق ، برای بخش عمده ای از مردم ما، تمام شد و حالا بیش از سی سال از پایان آن در سال ۱۳۶۷ می گذرد اما در واقع برای عده ای هنوز که هنوز است، جنگ ادامه یافته است. کسانی که بخشی از جسمشان را در جبهه ها جاگذاشتند و یا یادگاری هایی از آن دوران با خود دارند. گروهی هم نه فقط جسم، که روح و روانشان در آن ایام آسیب دید و این آسیب برای برخی بسیار عمیقتر از آسیب های جسمانی است.
- جوانانی که در اوج شادابی و قدرت جسمانی و روحانی دوران دفاع مقدس آسیب نخاعی دیدند و حالا پس از گذشت سه دهه، اکثرا در حالی پا به دوران پیری می گذارند که در بیشتر عمر، نگاهشان به آسمان دوخته شده و فاقد هر گونه قدرت حرکتی اند.
- عده ای دیگر شاید به ظاهر سالم به نظر برسند اما گازهای سمی چنان ریه ها و جگرشان را زخم کرده که از پی هر دمی آرزو می کنند کاش بازدمی نباشد. جانبازان شیمیایی که صدای نفس های خسته برخی از آنان همان حکایت معروف نی هایی است که از هجران شاکیند و اگر غوغای غوغاسالاران سیاسی و روزمرگی های معیشتی اجازه بدهد، هنوز می توان این شکایت جان سوز را پس از سی و اندی سال شنید.
- جوانانی که خود را با موج بی بی سی و وی او ای و... غیره تنظیم نمی کردند و فقط گوش به فرمان حضرت روح الله بودند اما سال هاست که در گوشه آسایشگاه ها ماوی گزیده اند، چون موج گلوله توپ یا موشک صدامیان چنان اعصاب و روان آنان را به هم ریخته که دیگر در جامعه ی دنیا زده ما، جایی برای آسایش و آرامش ندارند.
حقیقت این است که این جانبازان سرفراز سال هاست در قرنطینه هستند!
جنگ همیشه بد است اما برای آنان بدتر! اگر چه این کهنه سربازان سلامت جسم و جانشان را با خدای خود معامله کرده اند و مقامات معنوی بالا و والای آنان برای امثال نگارنده، نا آشنا و دست نیافتنیست؛ اما وظیفه ما و مقامات کشور ما در برابر آنان نباید فراموش شود!
کدامیک از ما در سی سال پس از جنگ به این عزیزان سر زده ایم؟ پای سخنان و گاه درد دلشان نشسته ایم؟ از خانواده های این عزیزان چه خبری گرفته ایم؟ از کادر درمانی و پرستارانشان چطور؟
اصلا سر زدن و دلجویی پیشکش، کدامیک از ما می توانیم سی سال، بی تحرک در کنج یک آسایشگاه دوام بیاوریم؟ یا با هر دم و بازدم، جگرمان بخواهد از حلقمان بیرون بیاید ولی از مشکلات دم نزنیم؟
قرنطینه اجباری ناشی از ویروس منحوس کرونا هر چقدر که بد باشد، لااقل این حسن را دارد که بتوانیم حال و روز این جانبازان را که چند دهه در قرنطینه هستند، کمی درک کنیم.
اگر دو سه هفته هست که در کنار خانواده بالاجبار در خانه نشسته ایم و محدودیت تردد و حرکت داریم، بدانیم هستند کسانی که سال هاست نمی توانند هیچ تحرکی داشته باشند.
اگر شنیده ایم که از عوارض تلخ کرونا تنگی نفس است، بدانیم که در اطرافمان انسانهایی حضور دارند که سی و اندی سال است با تنگی نفس، شیرین خو گرفته اند و ساخته اند گرچه از درون سوخته اند.
اگر روح و روانمان از در خانه ماندن و به سفر نرفتن برای چند هفته آن هم برای حفظ سلامت خودمان، آزرده است؛ بدانیم گروهی سالها پیش عزیزترین داشته شان را برای صیانت از ما و میهن، در طبق اخلاص گذاشتند و حالا بیش از سه دهه با جسم و جانی رنجور در آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان، عمرشان را سپری می کنند.
حداقل کاری که می توانیم در قرنطینه تحمیلی کرونا انجام دهیم این است که لختی خود را جای آنان بگذاریم.
البته اگر در ایام کرونا روحیه تان را باخته اید، حتما پس از این ایام به جانبازان سربزنید تا روحیه بگیرید. آنان خدای روحیه اند.
این شهیدان زنده و قاطبه جانبازان دوران جنگ، نه طلبی از ما دارند و نه خواسته ای! اما آیا ما در قبال آنان وظیفه ای نداریم؟ چقدر عالم و عامل به وظایفمان در این باره بوده ایم؟
مسئولان و نمایندگان فعلی و بعدی ، سری به آنان بزنند تا شاید بیاموزند چگونه دوران سختی و عسرت را بگذرانند و هم یادشان باشد که به چه قیمتی، امانت مسئولیت بدستشان رسیده است و یادشان باشد سفارش و وصیت پیر و مراد جانبازان خمینی کبیر را که فرمود : من در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند. صحیفه امام - ج ۲۱ - ص ۹۳
روز جانباز و سالروز ولادت اسوه معرفت و ادب حضرت ابوالفضل العباس امسال فرصت خوبیست که در قرنطینه ناشی از کرونا به دلیرانی بیندیشیم که سال هاست در قرنطینه هستند و هیچ گله ای ندارند!
آیا می توانیم چون آنان برای حفاظت از این ملک و ملت ، قدری از خودگذشتگی و ایثار کنیم؟
آیا می توانیم مانند این کوه های صبر و استقامت، بردبار، شکیبا و به آینده امیدوار بمانیم؟
یا لااقل با آنان همنوا شویم و بخوانیم:
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نِه ای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
یا باب الحوائج
*جماران