برای حسین شیخالاسلام؛ ایراندوست و اسلامخواهِ بیادعا و فروتن این روزها خبرهای تلخ از در و دیوار میبارد. هر روز خبر درگذشت دوستی و عزیزی میرسد و غمی بر غمهای ایرانیان افزوده میگردد. حسین عزیز هم به بارگاه باری تعالی شرف حضور یافت. خدای تعالی او را غریق دریای رحمت فراخ خود کند و به شایستهترین وجه او را به درگاه خود بپذیرد. و به خانوادهی محترمش شکیبایی و پاداش نیک عطا نماید.
بیش از 40 سال بود که با او دوستی داشتم. فردی ناب و باخدا. منصف و درستکردار. ایراندوست و اسلامخواه. بیادعا و فروتن. پایبند به اصولی که بدانها باور داشت و پایمرد بر راهی که به آن ایمان داشت.
اکنون که این یادداشت را که مینویسم بدین معنی نیست که با تمام مواضع و اولویتهای سیاسی که بدانها باور داشت، همدل و همراستا هستم. ولی، بدین معنی هست که در تمام این فراز و نشیبهای 40 سال گذشته همواره او را راستگو و راستکردار یافتم. هیچگاه ندیدم که انصاف و مروتش، و دین و شخصیتش را به اندک بهای نفع و موقعیت سیاسی بفروشد. او شخصیتی استوار و بر مبنای راستی داشت.
در سالهای 61 تا 64 که من معاون سیاسی و اجتماعی وزیر کشور بودم، او معاون سیاسی وزیر امور خارجه بود و بهترین ارتباط کاری را با هم داشتیم. در جریان جنگ و مسائل عراق، پیامدهای اشغال افغانستان توسط روسیان و کویت توسط عراق و سایر مسالههای مشترک به یاد ندارم که حتی یکبار هم با هم کوچکترین اختلاف کاری پیدا کرده باشیم. چون واقعا به منافع ملی میاندیشید و عاری از کیش شخصیت بود. هیچگاه افطاری که در خانه پدریاش با یک قیمهپلو ساده و بیآلایش به ما داد از یادم نمیرود.
در وقایع سیاسی این چهار دهه موقعیتهای متعددی پیش آمد که ضرورتا با هم همموضع نبودیم. ولی، هیچگاه پیش نیامد که او مرام دوستانه را کنار بگذارد. به خاطر دارم که پس از رویدادهای سال 88 او را در حیاط مجلس دیدم و با هم قدم زدیم. گفت عباس فکر میکنی من دوستیهای دوستان قدیم و کسانی که پای این کشور ماندند را از یاد میبرم؟
او را از عمق جان دوست داشتم و خاطرش برای من بسیار عزیز بود. خدایش او را رحمت کناد و ما را با نیکی به او ملحق نماید.
*جماران
|