تاريخ انتشار: 17 بهمن 1398 ساعت 21:01:21
حرمت امامزاده را متولي پاس مي‌دارد

اظهارات اشرف غنی؛ رئیس جمهور افغانستان درباره نقش این کشور در توسعه زبان فارسی پای ایرانی‌ها را به بحث همیشگی زبان در افغانستان باز کرد.
دو روز پیش رئیس جمهور افغانستان در مراسمی با عنوان» گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی» گفته بود: افغانستان مهد زبان دَری است. ما زبان و ادبیات دَری را انکشاف دادیم. حالا به ما می‌گویند ایران شرقی!‌ ای برادر. دزدی هم حدی دارد. اگرچه بحث درباره زبان رسمی در افغانستان یک بحث همیشگی است؛ و فارسی زبان‌ها از ظلمی که به زبان آن‌ها می‌شود شاکی هستند. اما حرف‌های اشرف غنی این بار پای ایرانی‌ها را هم به این بحث قدیمی باز کرده است. تا آنجا که برخی فعالان فرهنگی تا آنجا پیش رفتند که ثابت کنند زبان فارسی از کجا شروع به توسعه پیدا کرده است.
 
احمد مسجد جامعی؛ فعال فرهنگی و عضو شورای شهر تهران در یادداشتی با عنوان «چند صدا و یک حنجره» در این باره نوشت: این باغ، دو مرغ خوش الحان دارد. یکی ملک‌الشعرای بهار و دیگری خلیل‌اله خلیلی که هر دو در سبک خراسانی شعر فارسی درخشیدند. این سروده مقدمه گفتار خلیلی است در سوگ ملک الشعرای بهار. خلیلی خود چهره پرآوازه‌ای در ایران است تا جایی که کتاب‌های مستقلی درباره او و ایران نوشته‌اند.
در سال‌هایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد بودم، همیشه نویسندگان، ناشران و محققان افغانستان یا کسانی که درباره آنها کار می‌کردند از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند. برخی از آنها در مشهد فعالیت می‌کردند و در میان آنها نسخه شناس‌های معتبری وجود دارند. آثار نویسندگان ایرانی بویژه در متون نظم و نثر از کارهای ماندگار آنهاست. از مواردی که همکاری مشترک برای شناسایی، نگهداری، حفظ و انتشار آنها ضروری است همین فهرست نویسی و احیای نسخه‌های خطی است که میراث مشترک ماست.
بارها بخش ویژه نمایشگاه بین‌المللی کتاب یا قرآن کریم، دو کشور فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان را در فهرست میهمانان خود داشت. در همان سال‌ها اثر ارزشمند آقای حسن انوشه با عنوان دانشنامه زبان و ادب فارسی در افغانستان منتشر شد و در آن برخی از دانشمندان آن دیار مقالات گرانسنگی ارائه دادند. این در شرایطی بود که کشور افغانستان در اشغال طالبان بود.
یکی از هدایای رئیس جمهوری اسبق ایران، آقای خاتمی، در سفر به کشورهای آسیای میانه و همسایگان حوزه زبان فارسی و
مراکز زبان فارسی و ایران شناسی در نقاط دیگر جهان اهدای همین کتاب بود که با همت مشترک دانشمندان ایران و افغانستان و تاجیکستان تدوین شد. این کتاب فایده دیگری هم داشت و آن تشکیل کتابخانه تخصصی درباره افغانستان در دل کتابخانه این دانشنامه بود. و اینک که این پایه استوار نهاده شده بجاست که در این روزگار هم، پژوهشگران ایران و افغانستان کارهای مشترک بیشتری در این زمینه پدید آورند و از تجربیات یکدیگر بهره ببرند. در همان سال‌هایی که شبکه ISBN (شابک ایران) به ثبت جهانی رسید پیشنهادی مبنی بر ثبت کتاب‌های فارسی سه کشور فارسی زبان در یک جا در دستور کار قرار گرفت.
این همکاری‌ها سابقه بیشتری هم دارد. از مجموعه انتشارات بنیاد دکتر محمود افشار، سه جلد افغان نامه است به نظر او افغانستان در قلمرو زبان فارسی هم وطن ماست اما نه در مرزهای سیاسی. این کتاب‌ها به تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و ادبیات افغانستان می‌پردازد. او گفته است هیچ دو کشوری در جهان نیست که به اندازه ایران و افغانستان به یکدیگر شبیه باشند.
آخرین اثر مهم مشترک ایران-افغانستان فرهنگنامه «فارسی ناشنیده‌ها» تألیف آقای حسن انوشه و غلامرضا خدابنده‌لو است که در آن با استناد به آثار فراوانی از نویسندگان افغانستان، 10 هزار واژه فارسی را بیرون کشیدند که در ایران کاربرد ندارد. در واقع این کتاب حاکی از ثروت زبان فارسی در آن سوی مرز، در افغانستان است و ناگفته پیداست که برای کار بزرگی مانند واژه گزینی، این کتاب تا چه حد با ارزش است.
نيوشا طبيبي؛ فعال فرهنگی هم در این رابطه نوشته است: لابد خبرهاي مربوط به سخنراني رييس‌جمهور محترم افغانستان را درباره زبان فارسي شنيده يا خوانده‌ايد. ايشان گفته‌اند: «افغانستان مهد زبان دري است. ايران پهلوي زبان بود. ما زبان و ادبيات دري را انكشاف داديم. حالا [به‌ ما] مي‌گويند ايران شرقي.‌ اي برادر، دزدي هم حد دارد، حد دارد.» البته كه آقاي غني فردي فرهيخته است كه بارها در بزرگداشت فرهنگ و ميراث مشترك افغاني - ايراني سخن گفته. اخيرا عكسي از ايشان در راه داووس منتشر شده كه كتاب تاريخ بيهقي چاپ ايران را در دست دارند.
شايد كه گفتن اين سخنان دلايل سياسي داشته باشد، شايد در پاسخ صحبت‌هاي رييس‌جمهور محترم خودمان است كه بي‌قصد توهين انتخابات الكترونيك در افغانستان را مثال زده بود. به هر صورت و به هر قصد و منظوري كه گفته باشند، قطعا عقلا و فرهيختگان افغان براي رد اين اظهارات، دلايل محكم و متين دارند كه در اين چند روز در فضاي مجازي و رسانه‌ها گفته‌اند. اما عرض ديگري در اين مورد دارم: گفته‌اند: «حرمت امامزاده را متولي نگه مي‌دارد». آنها كه در اين روزها براي اثبات اينكه زبان فارسي متعلق به كجاست، غيرت ورزيده و عصباني شده‌اند، آيا براي حفظ و حراست از ميراث آن و بزرگداشت اديبان و حكما و دانشمنداني كه گنجينه ادبيات فارسي را غنا بخشيده‌اند همين قدر حساسيت داشته‌اند؟
موج‌هاي احساسي مي‌آيند و مي‌روند و عده‌اي بر واكنش‌هاي احساسي جامعه سوار مي‌شوند و بار خود را مي‌بندند و اظهارنظري مي‌كنند كه از قافله عقب نمانند.
اما ما تا چه ميزان در درست خواندن و درست نوشتن كوشيده‌ايم؟ چقدر با آثار فاخر گنجينه ادب فارسي آشنا هستيم؟ آيا تلاش مي‌كنيم كه آنچه مي‌نويسيم املا و صورتي درست داشته باشد؟ آيا در به كار نبردن كلمات بيگانه در گفتار روزانه‌مان وسواس به خرج مي‌دهيم؟ آيا بزرگان و اديبان كشور خود را مي‌شناسيم و ارج مي‌نهيم؟
دردا كه پاسخ بسياري از اين پرسش‌ها نااميد‌كننده هستند. در حالي كه شعر فارسي ارجمندترين هنر و ميراث معنوي ايرانيان است و هر ايراني باسواد و بي‌سواد شعري از بر دارد و از شنيدن و خواندن غزل، رباعي، دوبيتي، قصيده و نثر زيبا لذت مي‌برد، دستگاه‌هاي رسمي فرهنگي كشور چقدر براي اشاعه گويش و كتابت صحيح اين زبان بين مردم كار كرده‌اند؟
معمولا آدمي نعمت‌هايي را كه دور و بر خود دارد، نمي‌بيند و آنها را عادي و معمولي تلقي مي‌كند. سرزمين كهن ما، چنان آكنده از آثار و ابنيه تاريخي و نمونه‌هاي بي‌بديل معماري است كه ديدن آنها در هر شهر و روستا براي بسياري از ما عادي شده. متاسفانه عده‌اي از مديران، اين آثار را موانعي براي رشد و توسعه تلقي مي‌كنند و مي‌كوشند كه به خيال خود اين سدهاي پيشرفت را از سر راه بردارند. دردا كه نگاه توسعه‌گراي بسياري از مديران و نمايندگان مجلس، آينده‌محور نيست و بيشتر براي آراستن كارنامه خود آنها طراحي مي‌شود. كارهاي بسيار خوبي كه در نقاط مختلف كشور انجام شده و مي‌شود را ناديدن گرفتن عين بي‌انصافي است. در اين سال‌ها، هزاران پروژه براي ارتقا و پيشرفت وضعيت زندگي مردم و توسعه كشور انجام شده ولي اگر حتي يكي از اين طرح‌هاي اجرايي به ميراث فرهنگي آسيب زده باشد، همان يكي هم زياد است.
خبرهاي بسيار ناراحت‌كننده‌اي از فدا شدن ميراث و گنجينه ملي ايران به پاي طرح‌هاي توسعه هر روز روح و روان ايران‌دوستان و علاقه‌مندان به فرهنگ و تاريخ ملي را مي‌آزارد. از آسيب‌هاي فراواني كه به چهارباغ اصفهان آن هم به دليل لجبازي و رقابت شهرداري با ميراث فرهنگي وارد شده تا مرمت غيراصولي گنبد بي‌نظير شيخ لطف‌الله.
عرض كردم حرمت امامزاده را متولي پاس مي‌دارد. ما خود با ميراث فرهنگي و تاريخي و مفاخر كشورمان بدترين رفتارها را مرتكب شده‌ايم، اكنون چه جاي گله از رييس‌جمهور افغانستان براي ايراد سخنراني درباره زبان فارسي است؟ ما سبب شده‌ايم كه كشورهاي منطقه، آنها كه تاريخي ندارند با سرقت مفاخر و آثار ملي ما براي خود پيشينه‌اي دست و پا كنند. از ماست كه بر ماست.

  تعداد بازديدها: 1118
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=85421
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.