مهدی نصیری و مهدی بازرگان؛ آموزههای یک اعتراف پس از 25 سال/ سیاست و 50 سالگی اولین توییت مدیر مسؤول سابق کیهان در اذعان به بیانصافی در حق مهندس بازرگان، موضوع این نوشته است با اشاره به نامۀ بیش از 50 سال پیش جمالزاده به جلال آلاحمد که در آن نویسندۀ حارجنشین برای نویسنده پر سر و صدا مینویسد: «استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به 50 سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.» جلال آل احمد به 50 سالگی نرسید تا نامه را دوباره بخواند. مهدی نصیری اما در گذر از 50 سالگی مجال تجدید نظر یافته است.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هفتۀ گذشته و به مناسبت بیست و پنجمین سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت انقلاب اسلامی و از پیشگامان روشنگری دینی در تاریخ معاصر، یکی از جدیترین منتقدان او در اولین توییت خود اذعان کرد: «احساس میکنم در تمام این سالها در نقد نظری و معرفتی او جانب انصاف را رعایت نکردهایم.»
این توییت را مهدی نصیری سردبیر و مدیر مسؤول روزنامۀ کیهان در سال های 1367 تا 1374 نوشت که پس از خروج از کیهان همان خط مشی را با زبانی تندتر در هفته نامۀ «صبح» و از 74 تا 78 ادامه داد و پس از آن از مطبوعات و رسانههای سیاسی فاصله گرفت و سال هاست وقت و همت خود را صرف اثبات این گزاره میکند که اسلام ناب با «عرفان» و «فلسفه» سازگار نیست و البته میکوشد دیدگاه های خود را متفاوت از انجمن حجتیه معرفی کند و بیش از هر مقوله دیگر به نقد مدرنیته می پردازد.
توییت «مهدی نصیری» آن هم در اولین حضور در دنیای توییتر به کام اصولگرایان رادیکال، خوش نیامد زیرا دوست ندارند این تصور ایجاد شود که رفتار آنان با مهندس بازرگان درست نبوده است.
از این رو آقای نصیری اقدام به انتشار پیامهای تسلیت آیتالله خامنهای خطاب به دکتر یدالله سحابی در بهمن 1373 و به مناسبت درگذشت مهندس بازرگان و نیز پیام ایشان به مناسبت درگذشت دکتر سحابی در فروردین 1382 کرد که به خصوص دربارۀ دکتر سحابی بر «انصاف» او تأکید ورزیده اند.
ناخشنودی ها اما ادامه یافت و آقای نصیری را به این توضیح مجدد وا داشت که یادآور شود: «در مورد بازرگان بسیاری از ما انقلابیون، ناخشنودی خود را از مواضع سیاسی آن مرحوم به اصل دیانت و همۀ باورهای دینی او سرایت دادیم و من بر این باورم که دچار خطا و بی انصافی شدیم و از این بابت باید طلب عفو و مغفرت کنیم.»
مدیر مسؤول پیشین کیهان که با حملات به روشنفکران عرفی مانند احمد شاملو و احسان نراقی و روزنامه نگارانی چون مسعود بهنود و چهره های ملی مذهبی همچون مهندس بازرگان شناخته می شد البته همچنان به گونه ای سخن می گویند که انگار تمام حقیقت نزد آنان است و باز دیگران را قضاوت می کند و تنها اعتراف او «تسری مواضع سیاسی به باورهای دینی» است در حالی که همکار او – یوسف علی میر شکاکِ شاعر- که در نقد شاملو هیچ حرمتی را رعایت نمی کرد به شکل صریح تری اظهار تأسف کرده و یادآور شده این جنجال ها مربوط به دورۀ جوانی او بوده و در واقع گفته از کجا معلوم که ما درست می گوییم و دیگران نه؟
از این منظر اعتراف یوسفعلی میرشکاک از سردبیرش شجاعانه تر است. چون اولی به خاطر این که خود را و یافته های خود را مصداق اتَمّ حقیقت می دانسته سرزنش می کند و دومی از این بابت متأسف است که مواضع سیاسی را به باورهای دینی تسری می داده و نمی گوید که در باور سیاسی هم بازرگان پیش بینی هایی کرد که درست درآمدند و مشهورتر ازهمه تأکید بر پایان جنگ و نشان به آن نشان که کیهان دو روز قبل از قبول قطعنامه این موضع را به تندترین زبان سرزنش کرد.
در گفته های آقای میرشکاک اما کلمه ای هست که کلید ماجراست: جوانی.
او گفته اینها مربوط به «جنجال های جوانی» است. جالب است که خیلی سال پیش در اوایل دوره پهلوی دوم مهندس بازرگان، در جزوه ای جوانان را انذار داده و نوشته بود:
«... آیا حیثیت و سرنوشت یک مملکت هجده میلیونی کمتر از مال شخص شماست که اینطور بی گدار به آب زده بی پروا با آن بازی می کنید؟ اگر مقدرات آتیه کشور ما در نتیجه ی ناشیگری دخالت امثال شماها خراب شود ثمر تلخ آن را پس فردا خودتان نخواهید چشید؟»
مهدی نصیری متولد سال 1342 است. یعنی در سال 1370 هنوز سی ساله نشده بود ولی به بازرگان که دو برابر کل سن او کار سیاسی کرده بود طعنه می زد. اکنون اما آقای نصیری 56 ساله است. تفاوت در همین است. آن موقع نصف سن امروز را داشت.
بیش از نیم قرن پیش، جلال آل احمد از حضور و اقامت محمد علی جمال زاده در ژنو به تندی انتقاد کرده بود. پاسخ پدر داستان نویسی ایران به او بسیار قابل تأمل است: « از کتاب من – صحرای محشر- خوش تان نیامده است. خیلی از هم وطنان با شما هم عقیده اند ولی خودم از آن بدم نمی آید. نوشتن آن برای من تفریح بزرگی بود و اگر از عهده برنیامده ام تقصیر من نیست... می بینم که خیلی غضبناک هستید و وقتی نامۀ شما را خواندم جوانان انگلیسی امروز در نظرم مجسم شدند که در عالم ادب و هنر به آنها لقب " غضبناک" داده اند.... یقین دارم وقتی این مطالب را برای من نوشتید صورت تان گل انداخته بوده و در چشمان تان شراره و غضب عصبانیت شعله ور بوده و از همین راه دور از تماشای آن لذت بردم اما استدعا دارم آن را جای مطمئن و محکمی بگذارید که مفقود نشود و وقتی به 50 سالگی رسیدید بار دیگر آن را بخوانید.»
جلال آل احمد البته قبل از 50 سالگی درگذشت ولی آقای نصیری به 50 سالگی رسیده و از آن عبور کرده و حالا که به نظرات دورۀ جوانی نگاه می کند از این که جانب انصاف را دربارۀ یک سیاست مدار کهنه کار رعایت نکرده، پشیمان است.
|