جماران، بین اهل ایمان معروف است که تفاوت بین انسانهای مومن و جامعه آنان با جامعه کفر، در این است که جامعه اسلامی دارای پشتوانه حمایت خداست ولی کافران از چنین حمایتی بهرمند نیستند.
این سخن درست است اما مشروط به دونکته؛ اولا این حمایت مربوط به«دین» است و نه افراد متشبث به آن، بین این دو از زمین تا آسمان فاصله است و ثانیا حمایت خداازدین، به معنای بقاء«اصل دین» در مواجه با دشمنان است.
«جامعه ایمانی» درصورتی مورد حمایت خدا قرار می گیرد که دو شرط مهم را دارا باشد:
اول؛ باید جامعه و حاکمیت«دینی» باشد. و روشن است که«دین» فقط به ظواهر آن نیست! بلکه دینی بودن به محترم بودن تمام حقوق مادی ومعنوی انسان در جامعه است.
دوم؛ هیچ حرکتی در آن جامعه از صدر تا ذیلش، برخلاف خاستگاه نظام خلقت نباشد. چون هر«باطل گفتاری ورفتاری» را جهان خلقت، پس می زند.
استاد مطهری می نویسد:《یک نفر مادی هر اندازه به مسلک و روش و آیین خود مؤمن و معتقد باشد، به هر اندازه سعی و کوشش و مجاهدت در راه تحقق آرمان خود باشد، نتیجه میگیرد. امّا یک مسلمان و معتقد به قضا و قدر الهی عقیده دارد که جهان طوری ساخته شده است که اگر او در راه عقیده و ایمان خود فداکاری کند و کوشش به خرج دهد، دستگاه علّی و معلولی جهان به حمایت او برمیخیزد واو را از پشتیبانی خود بهرهمند می کند》(انسان وسرنوشت/۹۸)
اجازه دهید به صورت گذارا موضوع را از دیدگاه قرآنی بررسی کنیم. اصول قرآنی در مورد حمایت خدا در خصوص سه گروه آمده است:
۱ ) حمایت ازانبیاء:《وعده قطعی ما درباره بندگان به رسالت فرستاده شده، محقق است که مورد نصرت اند. ولقد سبقت کلمتنالعبادناالمرسلین إنهم لهم المنصورون.》 (صافات / ۱۷۲)
۲ ) حمایت از مظلوم:《خدا بر یاوری مظلومان قدرتمند است... بانهم ظلمواوان الله علی نصْرهمْ لَقدیر》.( الحج: ۳۹)
۳ ) حمایت از مومنین:《یاری مؤمنان، همواره حقی است بر عهدهی ما.... وَکانَ حَقًّا عَلَینا نَصرُ المُؤمِنینَ》(روم/۴۷)
نکته مهم اینجاست که حمایت خدا هر چقدر هم که قطعی باشد، اما براساس آیات قرآن، با توجه تحصیل مقدمات و رسیدن زمان مناسب است.
در مورد برخی انبیاء حصول و یا تحصیل مقدمات نزول حمایت الهی زمان بر بوده بطوریکه خود انبیاء نیز به چالش هایی کشیده می شدند!
شاهد این آیه است:《چه بسا رسولان در یاس قرار گرفته و گمان آن می رفت که مورد تکذیب قرار گیرند، نصرت الهی فرا رسیده و افراد مورد نظر خدا نجات می یابند..حَتى إِذا استیأَس الرسُل و ظَنوا أنهم قد کذبوا جاءهم نصرنافنجی من نَشاء》(یوسف/۱۰۰)
دینداران خوش خیال
در این بین دینداران خوش خیالی هستند که بر این باورند که چون متدینیم پس خدا حمایت مان خواهدکرد!
قرآن این گمانِ بی پایه را ره آوردِ "تفکرِجاهلی" معرفی نموده.
علامه طباطبائی(ره) می گوید: مراد از «ظنّ الجاهلیه» در قرآن گروهی بودند که گمان میکردند، چون مسلمانند؛ حتماً باید در جنگ پیروز شوند و بر خدا واجب است براساس وعدهاش، بدون هیچ قید و شرطی، دین خود و پیروانش را یاری کند...(المیزان ۴۷/۴)
براین اساس خواندن آیات مربوط به نصرت الهی در تریبون ها و عدم ذکر شروط آن، غیر از شرمساری در آینده برای گویندگانش که منجر به«تخریب باورهای دینی» شده، عائد دیگری نخواهد داشت.
دو سوال رایج:
1- چرا مسلمین در مراحل حساس ناکام هستند؟
نمونه اش جنگ اُحداست که با حضور رسول الله(ص)، مسلمین شکست خوردند! وقرآن این شکست و پاسخ به آن سوال را چنین ترسیم نمود.《هنگامی که مصیبتی به شما در جنگ احد رسید، گفتید: این مصیبت از کجاست؟! - پاسخ خدا در ادامه بیان نموده که "مشکل از خود شماست"!》.(آل عمران/۱۶۵)
پس درجستجوی ناکامی ها باید باور کرد که روش های انتخابی اگر روش غلط و فاقد کارشناسی صحیح باشد در هیچ صورتی نتیجه بخش نیست.
2- چرادرکشورهای کفر، دردانش و مهارت و سیاستهای اجرائی شان موفقیت دیده می شود؟
علامه طباطبایی پاسخ این شبهه را چنین داده که؛《آنان برای آبادانی دنیا و توسعه قدرت شان برنامه دارند، موفق می شوند چرا که در جهان خلقت همه چیز براساس سبب و مسبب است و هرکسی که در این مسیر گام بردارد نتیجه می گیرد》.
خلاصه سخن: ملاک درموفقیت ها وناکامی ها«حق» بودن است و بس:《ویرید اللَّه أَنْ یُحق الْحَق》(انفال/۷)
در«حق بودن» ، دارا بودن باورهای توحیدی یکی از نیازهاست، اما هیچ گاه در راستای الگوهای رفتاری جای«روش های عقلانی» را که با فکر و مشورت و تجربه می توان به آن رسید را نمی گیرد.
تردید نفرمایید؛ اگر توهمات متعصبانه و مغرورانه در راستای اهداف شخصی و جناحی معیار برنامه ریزی ها قرار گیرد، دیگر نبایدتواقعِ بهرمندی ازحمایت الهی رود.