لیاخوف کجایی؟ یادداشتی از: عبدالزهرا شاهرودی
جماران: باور کنید وقتی یکی از دوستان گفت که در راهپیمایی مردم تهران به نفع امنیت پلاکاردی وجود داشته که روی آن نوشته شده بوده: «لیاخوف کجایی؟» فکر کردم شوخی می کند و با تلخی گفتم که این از آن دسته اموری است که شوخی اش هم خوب نیست. اما وقتی همان دوستمان گفت برو خودت ببین و رفتم و دیدم، نمی دانستم بخندم یا گریه کنم.
«لیاخوف کجاست؟» دقیقاً چه معنایی دارد؟ یعنی «محمد علی شاه و تمسک به روس ها » شده است آرزوی یک عده؟ یعنی بعد از ۱۰۰ سال از مشروطه و ۴۰ سال استقلال و آزادی حالا باید بنشینیم به فکر یک افسر روس باشیم؟ به قول عزیزی ، یکی مثل آن شاعر بزرگ به دنبال اسکندر است و می سراید« نادری پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود» و یکی به دنبال لیاخوف!!
اما روشن است که این یک خبط بچه گانه است و هیچ کس در جریانات اصیل انقلاب به دنبال باز کردن راه خارجی-چه روسی و چینی و چه آمریکایی و انگلیسی- نیست. ولی مشکل کجاست؟
مشکل از وقتی شروع شد که عده ای فهمیدند با یک تکه کاغذ می توانند حرف و شعار خود را در یک عکس ثبت کنند و آن یک عکس هم از صد خبر نوشتاری می تواند اثرگذارتر باشد. این را اضافه کنید به برداشت غلط از مفهوم « آتش به اختیار» و ضمیمه کنید به ذوق یک نوجوان ناشی که می خواهد هیجان خود را فریاد بزند و اتفاقا بهتر از بزرگسالان رسانه های جدید را می شناسد؛ یک روز می شود پلاکارد مدرسه فیضیه قم. یک روز هم می شود آرزوی لیاخوف.
راه حل آن است که برگزارکنندگان هر مراسم توان خود را همانطور که در برگزاری آن اعمال می کنند، در کنترل آن هم به کار گیرند و از ورود آنچه از آنها نیست ممانعت کنند. در همه دنیا هر کس درخواست تجمع می دهد حق دارد که اقلام فرهنگی آن را تهیه کند و این منحصرا در اختیار اوست. این روش باید در ایران هم اعمال شود. و هر کس غیر از خواسته مسئولان تجمع مطلبی را خواست بگوید، خود تجمع جداگانه ای برگزار کند. در این صورت راهپیمایان تجمع با شکوه تهران، ناخواسته هم صدای با یک شعار زشت و «ضدّ استقلال» نمی شوند و مدعیان هر شعار هم ، تعداد خود را در می یابند و نمی توانند خود را به کثرت مردم گره بزنند.
|