چهار تن از امامان شيعه فرصت نشر اسلام را پيدا كردند. اين چهار تنعبارت بودند از امام على، امام باقر، امام جعفر صادق و امام رضاعليهم السلام.اگر چه تمام ائمه در اين مهم كوششهايى به خرج دادهاند، اما شرايط براىاين چهار تن بيش از ديگران آماده بود.
يقطينى روايت كرده است :
چون مردم در امامت امام رضا اختلاف نظر پيدا كردند مسائلى را كهاز آنحضرت پرسيده بودند و پاسخهايى كه او داده بود گرد آوردند، كه به15 هزار مسأله رسيد.(37)
امامعليه السلام خود يك بار فرمود : "در روضه مىنشستم. در مدينه علماىبسيارى بودند و هرگاه يكى از آنان از پاسخ در مىماند به من اشاره مىكردو مسائلى را پيش من مىفرستاد و من بدانها پاسخ مىگفتم".(38)
امام در حالى كه تنها بيست و اندى از عمر شريفش مىگذشت، درمسجد رسول خدا مىنشست و فتوا مىداد.
براى آن كه با نقش امام رضا در اين باره بيشتر آشنايى حاصل كنيم بايداندكى به عقب بازگرديم.
حزب عبّاسى كه پس از خلاء سياسى ناشى از عدم سلطه اموى، برگردهمسلمانان سوار شده بود خود را در برابر جريانهاى سياسى مخالف يافت.اين جريانها بر فكر و انديشه تكيه داشتند و به نظريات فرهنگى و علمىمسلّح بودند. در مقدّمه جريانها بايد از جريان علوى ياد كرد. اين جريانعلاوه بر رهبرى مردم در مسائل فكرى، رهبرى مخالفتهاى سياسى را نيزدر دست داشت. حزب عبّاسى كه در خلاء فكرى كُشندهاى به سرمىبردچارهاى جز اين نيافت كه در صدد كاوش از منابع فكرى خارجى برآيدوبر همين اساس بود كه نهضت ترجمه را نيرو بخشيد و پيش از پرداختنبه كتابهاى علمى به ترجمه كتابهاى فلسفى توجّه كرد. اين حركت موجباضطراب فكرى و آشفتگى فرهنگى امّت اسلامى شد و وحدت امّت را باخطر روبهرو ساخت. عواملمتعددى در پديدآوردناينخطر نقش داشتند :
اوّلاً: دور نگهداشتن متفكران از مسائل و مشكلات سياسى.
ثانياً: ازدياد نافرمانىهاى سياسى و جنگهاى داخلى كه طبعاً امّت رابه نگرانى فكرى بيشتر مىكشانيد.
ثالثاً: وجود جريانهاى ناآشنا كه هدف آنها تباه كردن فرهنگجامعه و مبارزه با اسلام به نام اسلام بود. اين امر از طريق حركتهاىسياسى مرتبط با كفّار تغذيه مىشد.
در دوران خلافت مأمون، اين اضطراب فكرى به اوج خود رسيدوهمين مسأله موجب شد تا امام رضاعليه السلام عهدهدار برخورد با آن شود.
انتقال آنحضرت به پايتخت ديار اسلام و پذيرفتن ولايتعهدىمأمون، باعث شد كه وى در متن برخوردهاى فكرى قرار بگيرد.
امام رضا با ارباب ملل ومذاهب گوناگون، مناظرههاى بسيارى ترتيبداد. اين مناظرهها توسّط علماى بزرگوار ما، هم چون شيخ صدوقرحمه الله،در كتابهاى مستقلى مثل عيون اخبار الرضا به رشته تحرير درآمده است.
هنگامى كه در سخنان و دلايل امام رضا در مقابل مخالفان دقيقمىشويم، آنها را بسيار علمى و عميق مىيابيم. اين خصوصيات خودبيانگر سطح فرهنگى روزگار آنحضرت است، زيرا ائمهعليهم السلام نيز هم چونپيامبرانعليهم السلام متناسب با عقول مردم و در حدّ افكار و انديشههاى آنان، باآنها سخن مىگفتند.
هم چنين از تأمل در سخنان آنحضرت در مىيابيم كه وى در صددبرخورد با تشكيكها و ترديدهايى بوده كه از سوى دشمنان، به ويژه جنبهعقلانى احكام آن انتشار مىيافته است. از همين روست كه احاديثبسيارى از امام رضا در خصوص علل وفلسفه شرايع و حكمتهايى كه درپس احكام دينى نهفته، نقل شده است.
دستهاى ديگر از سخنان درخشان آنحضرت به امور مربوط به زندگىاختصاص دارد. رساله طبى آنحضرت موسوم به "طب الرضا" جزوهمين دسته است.
يكى از ويژگيهاى حيات علمى امام رضا آن است كه سخنان آنحضرتدر تمام محافل اسلامى مورد قبول واقع مىشد. به نظر نگارنده حتّى ورودامامعليه السلام به شهر نيشابور، يكى از پايتختهاى علمى جهان اسلام در آنروزگار، نمودار توجّه و اهتمام علماى اسلام به احاديث امام رضامىتواند باشد.
اجازه دهيد به اين ماجراى شگفتانگيز گوش بسپاريم :
امام رضاعليه السلام در سفر خود كه منجر به شهادت او شد، به نيشابور قدمنهاد. او در كجاوهاى كه بر استرى سياه و سپيد قرار داشت و ركابى از نقرهخالص بر آن بود، نشسته بود. دو تن از پيشوايان و حافظان احاديثنبوّى، ابوزرعه و محمّد بن اسلم طوسى، كه خدايشان رحمت كند، دربازار با آنحضرت برخورد كردند و گفتند :
اى سرور فرزند سروران، اى امام فرزند امامان، اى از تبار طاهرهرضيه، اى چكيده پاك نبوّى! به حق پدران پاك و اجداد بزرگوارت،سيماى مبارك و خجستهات را به ما بنمايان و حديثى از پدرانت و ازجدّت رسول خداصلى الله عليه وآله براى ما روايت كن.
امام فرمود تا استر را نگهدارند. سايبان را كنار زد و چشمان مسلمانانبه ديدن رخسار مبارك و خجستهاش روشن گرديد. دو سر گيسوان اوهم چون گيسوان رسول خدا صلى الله عليه وآله بود. مردم از هر صنف و طبقهاى بر پاىايستاده بودند. عدّهاى فرياد مىزدند و گروهى مىگريستند و دستهاىجامه چاك مىزدند و برخى چهره در خاك مىماليدند. گروهى پيشمىآمدند تا افسار استر او را به دست گيرند وعدّهاى هم به طرف كجاوهگردن مىكشيدند. روز به نيمه رسيده بود. سيل اشك جارى شد و صداهافروخوابيد و پيشوايان و قاضيان بانگ برآوردند :
"اى جماعت بشنويد و به ياد بسپريد و با آزردن عترترسول خداصلى الله عليه وآله، او را ميازاريد و خاموش باشيد".
آنگاه امام رضا حديث زير را براى آنان ايراد فرمود. 24 هزار قلمدانبه جز مركبدانها در آن روز شمرده شد.ابوزرعه رازى و محمّد بن اسلمطوسى آماده نوشتن حديث رضا امام شدند.
پس آنحضرت فرمود: "حدثنى ابى موسى بن جعفر الكاظم قال:حدثنى ابى جعفر بن محمّد الصادق قال : حدثنى ابى محمّد بن على الباقرقال : حدثنى ابى على بن الحسين زينالعابدين قال : حدثنى ابى الحسين بنعلى شهيد ارض كربلاء قال : حدثنى ابى اميرالمؤمنين على بن ابىطالبشهيد ارض الكوفه قال : حدثنى اخى و ابنعمى محمّد رسول اللَّه صلى الله عليه وآلهقال : حدثنى جبرئيلعليه السلام قال سمعت رّب العزة سبحانه و تعالى يقول :
كَلِمَةُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنى، فَمَنْ قالَها دَخَلَ حِصْنى، وَمَنْ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْعَذابى.
صدق اللَّه سبحانه و صدق جبرئيل و صدق رسول اللَّه و الائمةعليهم السلام".
استاد ابوالقاسم قشيرى گويد: "اين حديث با اين سند به يكى ازاميران سامانى رسيد. او اين حديث را با طلا بنوشت و وصيّت كرد كه آن رابا وى به خاك سپارند. چون بمُرد در خواب ديده شد.
از او سؤال كردند، خداوند با تو چه كرد؟
پاسخ داد: خداوند مرا با گفتن لا اله الَّا اللَّه وتصديق خالصانهام بهرسالت محمّدصلى الله عليه وآله و نوشتن اين حديث به طلا از روى تعظيم و احترام مراآمرزيد.(39)
پاورقي ها :
37) بحارالانوار، ج49، ص97.
38) همان مأخذ، ص100.
39) بحار الانوار، ج49، ص127 - 126.
منبع : هدايتگران راه نور - زندگانى ثامن الائمّه حضرت على بن موسى عليه السلام ، نويسنده: آية الله حاج سيد محمد تقى مدرسى ، مترجم: محمد صادق شريعت
(استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)