اگر به حفظِ امانت خیانتی بشود
چو اعتراض نمایی، اهانتی بشود
بنای خویش نمودی به امرِ بر معروف
به جای پاسخِ نیکو، شقاقتی بشود
نه پوزشی و نه عذر، از سرِ پشیمانی
به تازیانه ی تهمت جسارتی بشود
شکایتی چو نمودی به جانبِ قاضی
ز بدبیاری و غفلت قضاوتی بشود
به حقِّ هر که به دادِ تو همصدا گردد
به جای ارج نهادن حماقتی بشود
و چون گلوی تو گیرند و خویش نعره زنند
چه بی عدالتی به ندای عدالتی بشود
بدون نیم نگاهی به سبقه ی پاکت
بسی جفا، همه از بی درایتی بشود
مهاجر از نگهِ دیگر این سخن تلخ است
همین عباره که حفظ امانتی بشود
1387/4/26 - تهران