تاريخ انتشار: 01 دي 1396 ساعت 23:48:06
طنز تلخ "گفتگو" (قسمت صدو پنجاه ودوم)

رسم شيطانی

گفتم: آقاجون کسی به بهانه تبعيت مردم از عقلانيت خدادادی که همان پيامبر درونی است نوشت زلزله تقریبا" ده ثانیه احساس شد.
گفت: زلزله احساس نشد واقع گردید و با همين اندازه در کرمان و سرپل ذهاب، خانه های بسياری را بر سر صاحبانش آوار کرد مردم نيز به حکم خدايی که حفظ جان خود و ديگران را اوجب واجبات تکليف فرموده به فرمان خدايشان اقدام کردند اينکه برخی با انکار تکليف الهی و بر خلاف رويه حضرت ختمی مرتبت(ص) با تمسخر عمل به تکليف در صدذ خود آرائی و تظاهر به ديانتند.
گفتم: يکی نوشه میلیون ها نفر به خیابان ریختند. نیمه برهنه، با دست خالی، بدون سوئیچ ماشین، سند خانه، دسته چک و حتی مدارک شناسایی... میلیون ها نفر همه ی آن چیزهایی که یک عمر برای داشتن شان جنگیدند، عرق ریختند یا خون دیگران را در شیشه کردند را بدون لحظه ای درنگ رها نمودند و فقط جان ناقابل را برداشتند و به خیابان زدند.
گفت: دروغگويان همواره ديگران را نيز چون خود فاقد راستی و درستی می دانند لذا نويسنده نيز ميليون ها مومن مکلف به حفظ جان را که در کنار خانواده از زير آور ماندن استقبال نمی کنند را برهنه می خواند. دروغ نويس هنوز نمی داند مومنين و عشاق اهل بيت عليهم السلام دنيا را برای دنيا نمی خواهند که برای حفظش جان دهند اما چه پلشت هستند آنانی که در غوغای زلزله و وحشت مومنين که با ناموس و فرزندانشان سرپناهی می جويند نيز بدنبال خود ستايی و نيش زدن و ديگر آزاریند.
گفتم: چرک نويسان نوشتند میلیون ها زن طلاهای عزیزشان، چکمه هایی که روزها پاساژها را برای خریدن شان وجب کرده بودند، یخچالی که دوستش داشتند، دکوری که ده بار برای چه جور چیدنش با همسرشان جوری بحث کرده بودند که انگار مهمترین اتفاق زندگی است، غذایی که برای پختنش از صبح زحمت کشیده بودند... را از یاد بردند و گریختند.
گفت: الله اعلم شايد نويسنده در هنگامه نوشتن به زنان خانواده اش توجه داشته است زنانی که با زنان مومن و ياحسين گوی هنگام شير دادن به فرزندان نسبت ندارند رحمت بيکران خدا به روح حضرت امام(ره) که دامان زنان ايران را معراج گاه مومنين و شهدای ايران زمين می ديدند.

گفتم: پلشتی کرده و نوشتند میلیون ها نفر حتی یادشان رفت کی هستند؟ تا دقایقی پدر و مادر و همسر و فرزند و معشوقه از یادشان رفت.
گفت: کور نويسان حتما مردم در خيابان ، پارک ها و اماکن عمومی را نديدند تا به وجود شرافت خانواده ها واقف گردندد و شاید در روزهای بعد مادر و پدرشان را نيز بخاطر آورند.
گفتم: سياه دلان در نيش نامه ها نوشتند هیچکس به فکر این نبود که فلان لباس مارک، فلان کفش گران قیمتش را با خودش بردارد. یا حتی مدرک تحصیلی و حکم انتصاب به عنوان مدیر فلان جای مهم که برایش زیرآب صدها نفر را زده بود،
گفت: نيش عقرب نه از ره کين است ، اقتضاء طبيعتش اين است که از سياه دلان انتظار جز سياهی شنيدن خطا است.
گفتم: نوشتند آن چند دقیقه محشر بود.
گفت: بر نديدن نويسنده همين بس که محشر مورد اشاره باريتعالی چنين حقير پنداشته بی آنکه بفهمد محشر بيش و پيش از همه محل روسياهی کسانی است که ميليون ها مومن خدا ترس و دلداده ولايت را غرق گناه بشمارد. نويسندگانی از اين دست هرگز نفهميدند که ملت مومن به بنيان گذار جمهوری اسلامی ايران بعدها حماسه سرای دفاع مقدس و حافظان انقلاب بودند سال های بسيار طولانی جنگ همه جانبه اقتصادی دشمن را در هم شکستند و حافظان حرمين شريفين در شام و عراق بودند.
گفت: آقاجون ايکاش نويسندگانی از اين دست که شايد تمامی کلماتشان مملو از بدگمانی به خدا و مردم مومنين ايران زمين است از فضای زلزله بهره گرفته و به دامان پر مهر باريتعالی بازگردند

  تعداد بازديدها: 3511
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=78946
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.