نام گذاری شام
شام را از دو جهت به این نام خوانده اند. نخست این که شام به معنای شمال است و دلیل این نام گذاری، قرار گرفتن آن در سمت شمال قبله میباشد. هم چنان که یمن به معنای راست است و از آن جهت که در سمت راست قبله قرار دارد به آن یمن گفته اند. علت دیگری که برای نام گذاری شام گفته اند آن است که: سام بن نوح بر آن سرزمین حکومت میکرده و هنگام برگرداندن آن به لغت عربی، به شام تبدیل شده است. ۱
ریشه پیوندهای خاص این سرزمین با تاریخ اسلام، به سالهای پیش از فتح دمشق باز میگردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در دوران نوجوانی و جوانی به همراه عمویش، ابوطالب، به آن سرزمین سفر کرد، ولی هنوز به مقصد نرسیده بود که رویدادی برای ابوطالب رخ داد و مجبور شد سفرش را نیمه کاره رها سازد و به مکه باز گردد.
شام در گذرگاه تاریخ
این سرزمین در دوران باستان شامل کشورهای کنونی سوریه، لبنان، فلسطین و بخشهایی از اردن میشد که پس از جنگ جهانی اول و در پی تقسیم بندیهای کشوری و سیاستهای تفرقه افکنی انگلستان و فرانسه، به صورت کشورهای کنونی درآمده است. امپراتوری روم در سال ۶۳ میلادی، شام را به تسخیر خود در آورد که پس از تجزیه، دولت روم به دو بخش روم شرقی و غربی در سال ۳۹۵ میلادی، شام جزو قلمرو امپراتوری روم شرقی (بیزانس) گردید. البته سیطره بیزانس بر شام به تدریج کم رنگ شد و سرانجام در قرن هفتم میلادی به دست مسلمانان افتاد. ۲
شام پس از اسلام
ریشه پیوندهای خاص این سرزمین با تاریخ اسلام، به سالهای پیش از فتح دمشق باز میگردد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در دوران نوجوانی و جوانی به همراه عمویش، ابوطالب، به آن سرزمین سفر کرد، ولی هنوز به مقصد نرسیده بود که رویدادی برای ابوطالب رخ داد و مجبور شد سفرش را نیمه کاره رها سازد و به مکه باز گردد. آن رویداد، خبری بود که بُحیری، راهب نصرانی درباره پیامبری محمد دوازده ساله به ابوطالب داد و او را از خطر گزند رساندن یهودیان به پیامبر آخرالزمان، برحذر داشت. ۳
دومین سفر حضرت محمّدصلی الله علیه وآله به شام در ۲۵ سالگیاش انجام گرفت. ایشان در این سفر، سرپرستی کاروان تجاری حضرت خدیجه علیها السلام را بر عهده داشت و با سود خوبی بازگشت. ۴
پس از تحکیم پایههای اسلام در جزیرةالعرب، سرزمین شام در سال ۱۴ هجری برابر با نیمه قرن هفتم میلادی، به تسخیر مسلمانان درآمد و به قلمرو اسلامی پیوست. شام از سال ۴۰ هجری تا سال ۱۳۲ هجری، پایتخت حکومت بنی امیه بود. در این تاریخ و در پی سقوط بنی امیه که به دست عباسیان و با پشتیبانی ایرانیان انجام پذیرفت، شام اعتبار گذشتهاش را از دست داد و بغداد به عنوان پایتخت اعلام گردید. ۵
شام؛ خاستگاه عُقدههای کهنه
شهر شام یکی از سرزمینهای پرخاطره صدر اسلام و از کهنترین خاستگاههای کینه توزی دشمنان اسلام به شمار میآید؛ سرزمینی که وطن سرسختترین دشمنان اسلام یعنی امیه، ابوسفیان و معاویه است.
داستان این کینه توزی از زمانی آغاز میشود که امیه در اثر آتش حسادتی که از عمویش، هاشم ۶ در وجود پلیدش زبانه میکشید، همیشه با وی دشمنی میکرد. با این حال و با وجود کوششها و کارشکنیهای زیادی که برای بدنام کردن هاشم به عمل میآورد، روز به روز بر عزّت و بزرگی هاشم در میان مردم، افزوده میشد. سرانجام امیه، عمویش را وادار کرد تا به همراه او پیش کاهنان عرب روند و آنان در باره ایشان داوری کنند؛ هر کدام مورد تحسین آنان قرار گرفت، او زمام امور قبیله را به دست گیرد. هر چند بزرگواری هاشم مانع از آن میشد که بر سر قدرت با برادرزادهاش درگیری داشته باشد اما به ناچار، پیشنهادش را میپذیرد و امیه شرط میگذارد که هر کس بازنده این جنگ سرد شد، باید از مکه بیرون رود و هر ساله، صد شتر سیاه چشم در روزهای حج قربانی کند.
از حسن اتفاق، کاهن همین که هاشم را میبیند، ناخواسته زبان به مدح وی میگشاید و پیش از آغاز رسمی رقابت، هاشم برنده میشود. امیه نیز به ناچار با پرداخت غرامتی سنگین، مکه را به سوی شام ترک میگوید. اینجا نخستین جرقه دشمنی میان دو خانواده بنی امیه و بنی هاشم زده میشود. دشمنی و حسادتی که تا ۱۳۰ سال پس از ظهور اسلام ادامه مییابد و سبب پیدایش جنایتهایی میگردد که سیاهترین صفحههای تاریخ را به خود اختصاص میدهد.
شام از دیدگاه معصومین علیهم السلام
امام باقرعلیه السلام در مورد شام میفرماید: «شام؛ چه سرزمین خوبی، اما چه اهالی پستی!» ۷ در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام نیز آمده است : «وقتی خبر سرپیچی معاویه، به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و گفتند که صد هزار نفر با او هستند، حضرت پرسید : از کدام طایفه اند؟ گفتند : اهل شام اند. فرمود : نگویید اهل شام، بلکه بگویید اهل شوم.» ۸ این روایت از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده است؛ «هنگامی که به امیرالمؤمنین علیه السلام خبر رسید که معاویه با لشکری یکصد هزار نفری برای جنگ با ایشان صف آرایی کرده، امام پرسید: این جمعیت انبوه از کجا [به جنگ با ما] برخاسته اند؟ گفتند: آنها اهل شام اند. امام فرمود: مگویید اهل شام، بگویید اهل شوم [و پستی] . اینان فرزندان شهری هستند که داودعلیه السلام آنها را نفرین کرده است.» ۹
در روایت دیگری از امام باقرعلیه السلام آمده است : «قائم علیه السلام ظهور نخواهد کرد مگر پس از آن که از شام فتنه و آشوبی سترگ برانگیخته شود ومردم راه نجاتی نداشته باشند…» ۱۰
رقابتی که آن روز از روی حسادت شکل گرفت، افزون بر این که ریشه دار بودن کینه بنی امیه را نسبت به خاندان هاشم روشن میسازد، علل نفوذ امویان را در سرزمین شام تبیین میکند. هم چنین آشکار میشود که روابط دیرینه امویان با اهالی این مرز و بوم، زمینه را برای شکل گیری حکومت بنی امیه در این منطقه فراهم ساخته است. ۱۱
رگههای بزرگی از عقدههای جاهلی و کینه امویان در دوران زندگانی نخستین پیشوایان معصوم به خوبی هویداست. جنگهای امویان با امیرالمؤمنین علی علیه السلام، تیرباران کردن بدن مسموم امام مجتبی علیه السلام، حادثه دلخراش کربلا، اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام، سنت زشت سبّ امام علی علیه السلام، از همان بغضِ کهنه سرچشمه گرفته است. یزید نیز در مجلس خود، هنگام چوب زدن بر لب و دندان مبارک امام حسین علیه السلام، دقیقاً از این بغض چندین ساله پرده بر میدارد و میسراید : «ای کاش! پدرانم که در جنگ بدر کشته شدند، عجز و زاری قبیله خزرج را میدیدند و در آن حال از شادی فریاد میکشیدند که دست مریزاد ای یزید. بنی هاشم با سلطنت بازی کردند زیرا نه خبری بر ایشان میآمد و نه وحیی از آسمان نازل میشد. از دودمان خویش نباشم اگر به خاطر آن چه محمدصلی الله علیه وآله انجام داده، از فرزندانش انتقام خویش را نگیرم.» ۱۲
اجمالی از چهره و عملکرد حکمران وقت شام
سرزمین شام چهل سال زیر سیطره سلطنت معاویه بود و اهالی آن با شایعهها و تبلیغات سوء بنی امیه علیه خاندان وحی خو گرفته بودند. از روزی که شامیان به اسلام گرویدند، حکمرانان فاسقی هم چون معاویه و پسر فاسقش یزید بر آنان حکم رانده بود. در واقع، اسلامِ آنان از بنی امیه به ارث رسیده و تربیت یافتگان حکومتی سراسر فساد و تزویر بودند. تا آن جا که معاویه، صد هزار نفر از آنان را در جنگ صفین علیه امیرمؤمنان علی علیه السلام شوراند. او چنان پردهای از دورویی و نفاق بر دل آن مردم افکنده بود که امام علی علیه السلام را واجب القتل میدانستند و سالها به او و فرزندانش در بالای منبرها دشنام میدادند.
یزید، فرزند معاویة بن ابی سفیان دومین خلیفه از سلسله امویان و یا به تعبیر دقیقتر سفیانیان ۱۳ بود که در نیمه رجب سال ۶۰ هجری به قدرت دست یافت. ۱۴
او جوانی درشت اندام و تنومند با موهای پر پشت بود. ۱۵ مادرش را میسون دختر بجدل کلبی ۱۶ که زنی بادیه نشین بوده، خوانده اند که نژاد اصلی او به رومیان میرسیده است.
یزید شدیداً تحت تأثیر تربیتهای مادرش قرار داشت و به همین جهت، دارای خلق و خویی بدوی بود و زندگی صحرا و بازی با حیوانات در روان او رخنه کرده بود، به گونهای که در هنگام حکمرانی نیز او را مشغول بازی با سگها و میمونها میدیدند. او بوزینه زشتی به اسم ابو القیس داشت که علاقه بسیاری به او نشان میداد. وی، آن را در مجلس کنار خود مینشانید، و در حالی که لباسهای رنگارنگی به آن پوشانیده بود، با آن هم پیاله میشد و ته مانده جام شراب خود را به او مینوشاند. گاه در مسابقات اسب دوانی، ابوالقیس را بر الاغی چابک، سوار میکرد و در مسابقه شرکت میداد. شاعران دربار نیز در وصف آن قصیدهها میسرودند و… ۱۷
علاقه یزید به شراب خواری و زن پرستی، مثال زدنی بود، به گونهای که کمتر او را در حالت هشیاری مییافتند. افراط او در شراب خواری و عیاشی در مردم نیز تأثیر منفی گذاشت، تا آن جا که مردم مدینه نیز به او تأسی کرده و در مکه و مدینه؛ در شهر پیامبرصلی الله علیه وآله، میگساری و زن بازی میکردند. ۱۸
او گذشته از فساد اخلاقی شدیدی که داشت، تحت تأثیر مستقیم مسیحیت تحریف شده نیز قرار گرفته و این دو عامل مخرب، از او چهرهای منفور و اسلام ستیز ساخته بود. زیرا در درجه اول، میسون مادر یزید از قبیلهای مسیحی به نام بنی کلب، که دیری از اسلام آوردن شان نمیگذشت ،بود. بر این اساس، یزید لحظهای تحت آموزش تعالیم و آموزههای اسلامی قرار نگرفته و شخصیت او در فضایی شکل و قالب گرفته بود که بویی از اسلام در آن به مشام نمیرسید و در هم آمیختگی و بی فرهنگی بادیه و آموزههای ضد اسلامی مسیحیت تحریف شده، وی را بر آن میداشت تا با تقدس زدایی و هنجار شکنی در برابر اسلام قد علم نماید.
از سوی دیگر، نفوذ مسیحیان در دربار یزید و تأثیرپذیری او از آنان، گام مهم دیگری در اسلام ستیزیاش بود. فردی مسیحی به نام سرژیوس ۱۹ در دربار یزید، سمت وزیر و مشاور را داشت. او از زمان معاویه با سمت منشی گری دیوان مالی، به دربار راه یافت و پس از معاویه نیز به فعالیت و حفظ سمت خود ادامه داد. ۲۰ تاریخ بیان گر آن است که یزید در تصمیم گیریهای کلان حکومتی و عزل و نصبها با او مشورت میکرده است. ۲۱
هم چنین او دارای آموزگاران و اساتیدی مسیحی و حتی شاعری مسیحی به نام اخطل بود که در دربار، خدمت میکرد. نگاشته اند؛ روزی یزید به وی فرمان میدهد تا هنرش را به کار گیرد و در هجو انصار شعری بسراید.
یزید حتی تربیت فرزندان خود را نیز به آموزگاران مسیحی سپرد. این موضوع به وضوح، سر سپردگی او نسبت به مسیحیت تحریف شده و کینه توزی ریشه دارش را نسبت به اسلام میرساند. ۲۲
اسیران کربلا در شام
بیشتر تاریخ نویسان بر این عقیده اند که اهل بیت علیهم السلام در روز اول ماه صفر وارد شام شده اند، ولی شهید مطهری رحمه الله تاریخ ورود اسیران را به دمشق، روز دوم ماه صفر میداند. ۲۳
یزید دستور میدهد که دروازهها را به روی اسیران بسته و سه روز شهر را آذین بندی کنند. ۲۴
با چنین اوصافی، هنگام ورود اسیران به شام، آنان را از شلوغترین دروازه شهر، به نام دروازه ساعات وارد میکنند ۲۵؛ در شهر، شادی عمومی اعلام شده و مردم لباسهای نو پوشیده و صدای هلهله و شادی بلند است. زنان دف میزدند و اسیران از میان شلوغیها، میگذرند.
ساربانان برای سوزاندن دل اهل بیت علیهم السلام، سرها را پیشاپیش محملها میبرند. جلوتر از همه، سر علمدار کربلا جلوه گری میکند و بنابر بعضی نقلها، سر مقدس امام حسین علیه السلام را پشت سر محملها وارد میکنند تا مردم به اشتباه بیفتند و احدی از دوست داران، اهل بیت علیهم السلام را نشناسد و عیش مردم را بر هم نزند. هتاکیها شروع میشود؛ پیرزنی به سر بریده حضرت سنگ میزند و مردم که مست هوسرانی و ولنگاری هستند، از او تقلید میکنند. ۲۶
امام سجادعلیه السلام میفرماید: «در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا پایان بی سابقه بود؛ ساربانان با کعب نی و تازیانه، ما را از میان جمعیت مطرب گذراندند. نیزه داران با سرها بازی میکردند و نیزه هایشان را در هوا میچرخاندند. گاهی سرها از بالای نیزهها روی زمین و زیر دست و پای مردم و مرکبها میافتاد. زنان شامی از بالای بامها روی سر ما آتش و خاکستر داغ میریختند که تکهای از آن روی عمامهام افتاد و چون دستهایم را با زنجیر به گردنم بسته بودند، عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید. از طلوع آفتاب تا غروب ما را در کوچهها میگردانیدند و میگفتند : «این نامسلمانها را بکشید!» ما را با یک رشته طناب به هم بسته بودند و از دهلیز خانه یهودیان و مسیحیان میگذراندند و به آنان میگفتند : اینها قاتلان پدران و فرزندان شما هستند، انتقام خودتان را بگیرید! آنان همگی در این لحظه به سوی ما سنگ و چوب پرتاب کردند.
افزون بر آن، ما را به بازار برده فروشان برده و ما را در معرض فروش قرار دادند. هم چنین ما را در خرابهای جای دادند که روزها از گرما و شبها از سرما آسایش نداشتیم.» ۲۷
امام رضاعلیه السلام در توضیح رفتار یزید با اسیران سرفراز کربلا در مجلس او فرموده است : «وقتی سر مقدس حضرت حسین بن علی علیهما السلام را به شام آوردند، یزید دستور داد سفره غذا بگسترند. ابتدا به همراه اطرافیان خود، مشغول خوردن غذا و نوشیدن شراب شد. سپس دستور داد تا سر مقدس امام را داخل تشتی از طلا بگذارند و بیاورند. او سر امام را زیر تختی که بر آن نشسته بود قرار داد. وی هم چنان شراب مینوشید. پس از مدتی دستور داد تا شطرنج بیاورند. آنگاه مشغول بازی با شطرنج شد و شروع به مسخره کردن امام حسین علیه السلام، پدر و جدش رسول خدا نمود و در همین حین هر گاه از حریف خود در بازی میبُرد، جامی از شراب سر میکشید و ته مانده آن را داخل تشت میریخت. پس بر شیعیان ماست که از شراب و شطرنج (قمار) دوری کنند و هر گاه شراب و شطرنج میبینند، [مصایب] امام حسین علیه السلام را به یاد آرند و بر دشمنان او؛ یزید و آل زیاد لعنت فرستند تا خداوند متعال، گناهان آنان را بیامرزد حتی اگر به تعداد ستارگان آسمان باشد.» ۲۸
پی نوشت :
۱) معجم البلدان، فرید عبدالعزیز الجندی، ج ۳، ص ۲۵۴٫
۲) گیتاشناسی کشورها، چاپ ۱۳۶۵، ص ۱۸۵٫
۳) کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۵ ه. ق، ج ۱، ص ۱۸۳٫
۴) فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج ۱، ص ۱۵۶٫
۵) شام سرزمین خاطرهها، مهدی پیشوایی، ص ۱۹٫
۶) جد دوم پیامبرصلی الله علیه وآله.
۷) سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج ۴، ص ۳۶۱٫
۸) همان.
۹) بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج ۶۰، ص ۲۰۸٫
۱۰) همان، ج ۵۲، ص ۲۹۷٫
۱۱) برگرفته از: فرازهایی از زندگانی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، جعفر سبحانی، ص ۴۱ (با گزینش) .
۱۲) تذکرة الخواص، سبط ابن الجوزی، ص ۲۶۱٫
۱۳) سلسله امویان به دو سلسله سفیانیان و مروانیان تقسیم میشود.
۱۴) الارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۲۰۰٫
۱۵) تاریخ الخلفاء، جلال الدین سیوطی، ص ۲۲۹٫
۱۶) تتمة المنتهی، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۳۶٫
۱۷) نک، مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن الحسین مسعودی، ج ۲ ص ۷۲٫
۱۸) مروج الذهب، ج ۲، ص ۷۳؛ تتمة المنتهی، ج ۱، ص ۳۸٫
۱۹) معرب سرجون.
۲۰) تجارب الامم، ابو علی مسکویه، ج ۲، ص ۲۱۱٫
۲۱) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج ۴، ص ۲۳٫
۲۲) الامام الحسین علیه السلام، عبدالله العائلی، ص ۵۹٫
۲۳) حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج ۱، ص ۱۷۷٫
۲۴) فرسان الهیجاء، ذبیح الله محلاتی، ص ۲۸۵٫
۲۵) لواعج الاشجان، علامه سید محسن امین عاملی، ص ۲۲۰٫
۲۶) فرسان الهیجاء، ص ۲۸۵٫
۲۷) تذکرةالشهدا، ص ۴۱۲٫
۲۸) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۲۱؛ قمقام زخّار و صمصام بتّار، فرهاد میرزا، ص ۵۶۸؛ منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ج ۱، ص ۷۹۰؛ فرسان الهیجاء، ص ۲۸۹٫
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۷۶٫
** با تشكر از ارسال كننده : جناب آقاي علمدار **