تاريخ انتشار: 09 خرداد 1396 ساعت 23:47:09
داغ تو (غزلی در هجران امام راحل (س) سروده ی علی اکبر پورسلطان (مهاجر) ،

از بدِ واقعه ، روزی به فغان آمده بودم

آخر ای ‌دوست ، بجانِ تو به جان آمده بودم


ره  به بیراهه ‌زدم ، از گذرِ عمر گذشتم

چشم ها بستم و از غم ، به زبان آمده بودم


مدعی گفت:  فراموش کنم داغِ غمت را

گویی از محفل آن ، بی خبران آمده بودم


دیده‌ بگشودم و عالم ، همه‌ محزون ‌تودیدم

زانکه درفصل بهاران ، به‌خزان‌ آمده بودم


گفتم از بهر تسلّا ، بزنم سر به بیابان

با لبی تشنه من از ، آب روان آمده بودم


ازهمان روز ازل ، بردلم این داغ نوشتند

و من از روز نخستین ، نگران آمده بودم


ای دلا! بی تو دگر ، عصر شبابم‌ سپری شد

پیر و فرتوت شدم ، با تو جوان آمده بودم


گر از این معرکه‌ی‌ ، عالم هستی بگریزم

گویم ای کاش ، ز داغ تو جهان نامده بودم


تو پرستوی مهاجر ، خبر از  یار چه پرسی

که من از وادی آن ، دلشدگان آمده بودم

برگرفته از کتاب: ساقی مستان

  تعداد بازديدها: 4045
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=76839
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.