زندگي نامه شهيد والا مقام « رضا مشعوف »
شهيد رضا مشعوف درسال 1345 دريك خانواده مذهبي درشميران تهران ديده به جهان گشود. دوران طفوليت ونوجواني او درمحله ابوذر(خزانه فلاح) سپري شد. دوران ابتدائي وراهنمائي را درهمين منطقه دردبستان حزب الله و مدرسه راهنمائي ابوذر(شهيد محسني فعلي) گذراند. دوران دبيرستان ترك تحصيل نموده ومشغول كسب وكار شد. درپيروزي انقلاب اسلامي ايران او دوازده سال بيشتر نداشت ولي جذبه امام خميني (ره) وانقلاب او را به فعاليت در مسجد تازه احداث مسجد امام در ميدان گلچين محله ابوذر كشاند. روزها به كسب وكار مي پرداخت وبعد ازظهرها با اخلاص وتلاش در مسجد وبسيج وشوراي محله به خدمت رساني اشتغال داشت. سه سال بعد ازآغاز جنگ تحميلي يعني درسال 1362 درسن هفده سالگي به جبهه ها عزيمت كرد. دربار دوم به منطقه طلائيه (جزاير مجنون) رفت ودرعمليات خيبر مورد اصابت گلوله قرار گرفته وبه خيل عظيم شهداي والا مقام جنگ تحميلي پيوست ولي جنازه اش به وطن بازگردانيده نشد تا اين كه پس از چهارده سال در عمليات جستجوي پيكر پاك شهداي مفقود الاثر درسال 1376 پيكر مطهر او كشف شده وبه آغوش وطن وخانواده چشم منتظر وداغ ديده اش بازگشت. وطي مراسمي با شكوه تشيع شده ودر قطعه 50 ، رديف 69 ، شماره 12 ،بهشت زهرا (سلام الله عليها) به خاك سپرده شد.
قسمتي از وصيت نامه آن شهيد عزيز:
« اي برادران خوبم ، تا جائي كه مي توانيد درس بخوانيد تا دشمنان اسلام با علمشان شما را شكست ندهند ؛ واي خواهران خوبم، باحجاب وعفتتان چشم بيگانگان را كور كنيد وزينب وار پيرو رهبرتان باشيد.»
خداوند بر درجات رفيع او افزوده وبه ما توفيق پيروي وقدرداني از آن شهيد گرامي وشهداي عزيزمان عنايت فرمايد.
|
12 مهر 1390
فاطمه برادرانخداوند روحش را شاد کند و به بازماندگانش صبر جمیل عنایت فرماید .
مثل همین امروز روزی رو که پیکر مطهر این شهید رو آوردند یادمه. من اون موقع کلاس پنجم ابتدایی بودم که خواهر این شهید هم کلاسی من بود که با آوردن و گذراندن پیکر این شهید از خیابان گلچین خواهر عزیزش که الان خیلی دلم میخاد بعد 14 سال ببینمش شروع به گریه کرد و تازه اون موقع بود که ما فهمیدیم شهید رضا مشعوف برادر دوستمونه. روحش شاد و یادش گرامی.