نوشته : امير علي حسنلو
فرهنگ عبارت است از مجموع عناصر عینیت یافته میراث مشترك اجتماعی نسلهای متوالی گروههای انسانی كه به سبب ماهیت عینی قابلیت انتقال و انتشار را در زمان و مكان دارد. به عبارت دیگر، فرهنگ شامل الگوهای رفتاری عینی و ذهنی است كه از عناصر میراث اجتماعی به شمار میآیند، زیرا همه آنها تولید تاریخی نسلهای پی در پی انسانهاست. الگوهای نهادی شده رفتار به شیوهای نمادی از نسلی به نسل دیگر انتقال یافتهاند. نهادهای اختصاصی هر فرهنگ باروی هم انباشته شدن تجربیات اشخاص كثیری در طی دورهای طولانی ساخته شدهاند. اشخاص میآیند و میروند امّا فرهنگ باقی میماند، میراث فرهنگی از راه فرآیندهای تربیتی و آموزشی انتقال مییابند.[1]
فرهنگ شامل علامت "ساخت" است كه جامعهها را از هم دیگر متمایز ساخته و مرزها را مشخص میكند، فرهنگ یكی از استوارترین پایههای همبستگی اجتماعی را فراهم میكند، فرهنگ الهامبخش وفاداری و فداكاری در راستای اهداف جامعه است.[2]
اگر فرهنگ، جامعهها را از هم دیگر متمایز میسازد، جامعه اسلامی نیز به سبب فرهنگ خاص از سایر جوامع متمایز است، فرهنگ تشیع نیز از فرهنگ اسلامی در برخی از شئون متمایز است، حال باید دید تمایز فرهنگها و فرآیند فرهنگسازی چگونه انجام میپذیرد؟ چه عواملی در تشكیل یك فرهنگ مؤثر است؟ چه ابزار و راه كارهایی برای ساختار فرهنگها و ساختهشدن فرهنگها لازم است؟ بعد از تشكیل یك فرهنگ چه عواملی در حفظ و بسط و گسترش و پویایی و استمرار آن مؤثر میباشند؟
ساختن یك فرهنگ و پیدایش فرهنگها امری بسیار پیچیده است كه زمان بسیار طولانی را میطلبد، فرهنگپذیری جوامع یعنی انتقال یك فرهنگ و جایگزین كردن آن به جای فرهنگ موجود نیز یكی از مشكلات اساسی و از مراحل فرهنگ سازی است. این جاست كه قدرت اعجاز و معجزه محسوس است كه پیامبران الهی خصوصاً پیامبر اكرم چگونه توانست آن فرهنگی را كه در اعماق جان مردم جزیره العرب رسوخ داشت و با زندگی آنها كاملاً عجین شده بود آن را محو نموده و فرهنگ اسلامی را جایگزین كند؟ فرآیند تشكیل فرهنگ شیعه با توجه به وجود موانع جدی سیاسی و ستیزهای خون بار، كاری بسیار مشكل و طاقتفرسا بوده است. نهاد امامت كه میراث نبوت خاتم است عامل اساسی در تشكیل فرهنگ شیعه بوده است، عامل مهم دیگر كه پایداری فرهنگ شیعه را تضمین نمود، علمای شیعه هستند كه حلقه اتصال به هسته مركزی فرهنگ شیعه (امامت) بودهاند.
نقش آنها در مسیر فرهنگ سازی بسیار كلیدی بوده كه همواره فرهنگ را حفظ و به نسلهای بعدی منتقل نمودهاند. فرهنگ سازان در مسیر انتقال و حفظ و نشر فرهنگ شیعه از ابزارهای مختلفی كه متناسب با شرایط زمان بوده بهرهگیری نمودهاند. ابزارها متفاوت امّا اهداف علماء در طول تاریخ اسلام و تشیع مشترك بوده است، چون فرهنگ واحد در زمانی به وجود میآید كه عوامل از وحدت حركت برخوردار باشند. در غیر این صورت تقابل و ستیزههای فرهنگی در بستر فرهنگ سازی مهمترین مانع رشد و بقای فرهنگ خواهد بود. لذا از وجود فرهنگ واحد شیعی چنین بر میآید كه با تفاوت ابزارها و اندیشهها، اهداف مشترك بوده است كه فرهنگ شیعه امروز با مبانی محكم و استوار در جهان درخشش و خودنمایی داشته و از ترویج و رشد روزافزون برخوردار است. منازعات و مناظرات و كشمكشهای علمی سبب تضعیف مسیر فرهنگ سازی نبوده است. بلكه رشد روز افزون آن را به بار آورده است.
ابزارهای مهم و كلان علمای شیعه در رسیدن به اهداف خود عبارت بوده است از:
1. ابزار نقلی؛
2. ابزار عقلی؛
3. و ابزارهای فرهنگی دیگر.
علما برای بهرهگیری جامع از این ابزارها شیوههای كاربردی مؤثری را در فرهنگ سازی به كار بردهاند.[3]
1- تشكیل حوزههای علمی : علم همواره یكی ازمهمترین عوامل به وجود آورنده فرهنگ و اصلیترین عنصر تشكیل دهنده فرهنگها مورد توجه فرهنگ اسلام بوده است، علم به معنی شناخت و معرفت محور فرهنگ است، و جامعهای كه قرار است فرهنگی در آن به وجود آید بایداول شناخت آن را تغییر داد و معرفت را در آن بالا برد، قدم اول تشكیل مراكز علمی در اسلام از مدینه با وجود پیامبر خاتم و آغاز حكومتی بر اساس وحی شروع شده است.
ابلاغ وحی و بیان آن "قرآن" علوم آغازین معرفتی اسلامی است، كه در دوران امامت امام باقر و امام صادق ـ علیهم السّلام ـ برای شیعه یك تمایز جدّی به وجود آورده است. شاگردان مكتب امام باقر ـ علیه السّلام ـ و امام صادق ـ علیه السّلام ـ با بهرهگیری از حضور آن دو امام كه دریایی از معرفت و علوم از آنها در حال جوشیدن بود به پایهگذاری حوزههای دیگر اقدام كردند، و این روند در شهرهای مختلف در تصاعد و تزاید روزافزون بود كه در دوره خلفای عباسی مدارس بزرگی نظیر، نظامیه، دار الترجمه، مستنصریه و... در بغداد و شهرهای دیگر[4] تأسیس شد و شیعه نیز در این دوران چون از وجود امامت مستفیض بود، میراث گذشته را حفظ و تدریجاً ترویج میداد تا آغاز دوران غیبت كبری، مدارس دینی شیعه چندان تفكیك نشده بود. بعد از غیبت كبری مدارس شیعی به شكل دیگری از مدارس اهل سنّت تفكیك شد و شاخه جداگانهای را تشكیل داد، اگر چه بزرگانی چون شیخ مفید و شهید اول تدریس عمومی داشتند، ولی حوزههای شیعه در این دوره عملا متمایز شده بود.
روند تدریجی پیشرفت حوزههای دینی استمرار داشت تا این كه حوزه نجف توسط شیخ طوسی تأسیس شد و حوزههای علمی جبل عامل و حلّه و شام دركنار آن فعالیت داشتند كه علمای بزرگی چون علامه حلی و محقق كركی از آنها برخاسته و فرهنگ اسلام و شیعه را پاسداری و رونق دادهاند، میراث حوزه نجف بعد از روی كارآمدن صفویان حوزه عظیم و كمنظیر اصفهان میباشد كه خود نقطه عطفی در تكامل حوزههای علمی شیعه میباشد و در واقع بسط حوزههای علمی ایران از این زمان آغاز گردید. اگر چه فراز و فرودهایی در راه تكامل آن وجود داشته، با این حال مهمترین فرآیند تشكیل حوزههای ایران تأسیس و تكامل حوزه علمیه قم بوده است كه نقش حوزه نجف را پس از فروكش كردن آن به علت اوضاع سیاسی ایفا كرده و مهمترین نقطه بسط و گسترش فرهنگ شیعه شده است و یكی از بزرگترین انقلابهای جهان از آن سرچشمه گرفته و تمام جهان را تحت تأثیر قرار داده است.[5]
2- تألیف و تدوین كتب در موضوعات متنوع :
الف. علمای شیعه در عصر امامت و بعد از آن به جمعآوری و تدوین دستاورد مكتب امامت از حدیث و علوم نقلی، علوم عقلی و غیره اقدام نمودند و در كتابهای كوچكی آنها را جمع آوری نموده و از آنها نسخههای گوناگونی تهیه شد، از جمله محصولات مهم این دوره كتب اربعه شیعه (اصول كافی و تهذیب و استبصار و من لایحضر میباشد) علاوه بر این در علوم دیگر از جمله تفسیر و تاریخ و نجوم و هیئت و علم طب و... آثاری را جمع آوری نمودند و فرهنگ شیعه را با این میراث پایداری و غنا بخشیدند.
مراحل بعدی تألیف با نوشته شدن مجموعههای گرانسنگی چون، وافی، بحار الانوار، وسایل الشیعه و تفاسیری نظیر تبیان، مجمع البیان، و نور الثقلین و... استمرار یافت.
علمای شیعه در هر عصر علاوه بر دفع شبهات از دامن تشیع ونوشتن جوابهای شبهه افكنان آثاری را با توجه به مقتضیات زمانی تألیف و تدوین نمودهاند. محوریت تلاش علمای شیعه پاسداری از خوشهچینیهایی از خرمن معرفت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ بوده است. مجموعههایی چون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه نمونه بارز این رهآوردها بوده است.
این شیوه كاربردی در طول تاریخ اسلام به عنوان یكی از اساسیترین عملكرد علمای شیعه است چرا كه از این راه كوشیدهاند تمام متون و منابع را با قلم خود پاسداری نمایند، و به نسلهای بعدی انتقال دهند، از جمله علمای بزرگ شیعه كه در این راه كوشیدهاند، عبارتند از: كلینی، شیخ طوسی، و مفید، سیدمرتضی، سید رضی، شیخ صدوق، شیخ حر عاملی، علامه مجلسی، فیض كاشانی، علامه امینی، علامه طباطبایی، و بزرگترین حامی اسلام در عصر حاضر امام خمینی (ره).
ب. فقهای شیعه با تألیف كتب فقهی همراه با استنباط و استدلالهای ژرف و عقلانی پایدار، در فرهنگ سازی نقش بسیار برجستهای را ایفا كردهاند. فقها در حقیقت با بیان فقهی احكام شرعی زمینههای علمی نمودن فرهنگ اسلام را فراهم نمودهاند. كتب فقهی و فتوائی در دورههای اول به صورت روایی بود، مثل من لایحضره الفقیه صدوق ولی به مرور زمان به شكل كتابهای استدلالی در آمده مانند شرایع الاسلام حلی و روضه البهیه شهید اول و شرح روضه (لمعه) شهید ثانی و جواهر الكلام شیخ محمد حسن در نهایت به صورت كتب فتوائی و رسائل عملیه به زبانهای فارسی و عربی نوشته شد كه در قرون نهم به بعد رایج شد و شیخ بهائی اولین رساله عملیه فارسی را (به نام جامع عباسی) به جوامع شیعه ارائه نمود.[6]
كتابهای اصولی نیز سابقه دیرین در میان علمای اسلام دارد كه نمونههای مهم آن الذریعه سید مرتضی، و عالم الاصول شیخ حسن، و زبده الاصول شیخ حسین جبل عاملی و اصول وحید بهبهانی و رسائل شیخ انصاری و كفایه آخوند میباشند.
ج. كتب اخلاقی بهترین نسخه عملی است كه پالایش رفتار افراد جامعه را میتواند عهدهدار شود و هنجارهای فرهنگ دینی را در جامعه رواج دهد و مردم را با فرهنگ اسلام به صورت رفتاری مانوس نماید.
متون فقهی وحدیثی همواره از اخلاق متمایز نبوده، بلكه به طور هماهنگ به فرهنگ جامعه اسلامی تزریق شده است ولی در این میان كتب اخلاقی زیادی به طور مجزا تألیف و تدوین شده، مانند كتاب اخلاق ابن مسكویه، و مكارم الاخلاق طبرسی و جامع السعادات و معراج السعادات و اربعین حدیث امام خمینی، و كتابهای اخلاقی علمای سلف و... كه همه نقش مؤثری در فرهنگسازی داشتهاند.
د. كتب فلسفی و عقلی و كلامی كه چارچوبهای دینی را به صورت استدلالی و محكم تبیین نموده و به پایداری آنها دوام بخشیدهاند، توسط علمای بزرگ شیعه و فلاسفه بزرگ تألیف شده از ابن سینا و فارابی و ملاصدرا، و علامه طباطبایی و امام خمینی همه در تألیف این كتب نقش اساسی داشتهاند، كتابهایی نظیر اشارات، شفا، سیاست مدینه، اسفار اربعه، المیزان و بدایه و نهایه و... از آثار این بزرگان است.
هـ . تألیفات شیعه در راه دفاع از اسلام و فرهنگ شیعه در جهت پاسخ گویی به شبهات وارده از سوی دانشمندان غیر مسلمان و مسلمان نیز یكی از راههای حفظ فرهنگ اسلامی بوده، كتابهایی نظیر النقض قزوینی و تأسیس الشیعه و اكمالالدین صدوق و....
و. علمای شیعه علاوه بر تألیف كتابهایی در رشتههای فوق در علوم دیگر نیز تألیفات زیادی داشتهاند در علم طب مانند كتابهای ابن سینا و در علم نجوم كتابهای خواجه طوسی، كتابهای در ریاضی مثل كتب خوارزمی و غیاثالدین كاشانی و عمر خیام نیشابوری. و در علوم حدیثی و رجالی و منطق و... كه همه آنها یك خلأ مهم علمی را در نوبه خود پر كرده و میراث عظیم فرهنگی را به آیندگان منتقل ساخته است.[7]
3. تربیت و پرورش شاگردان برجسته در علوم مختلف و گسیل آنها برای ترویج و تبلیغ فرهنگ شیعه كه از تأسیس حوزههای دینی سرچشمه گرفته است، یكی از كاركردهای علمای شیعه در فرهنگ سازی بوده است.
4. چهارمین روش ابزاری علما در راه فرهنگ سازی تأسیس كتابخانهها و مساجد و تكایای مذهبی و برگزاری مجالس علمی و عزاداری و تبلیغ احكام اسلام كه از پویندگی و بالندگی قابل ملاحظهای برخوردار بوده است.
5. برگزاری جلسات مناظره كه یكی از روشهای حراست از فرهنگ شیعه و از اهرمهای فرهنگساز و فرهنگگستر علمای اسلام و خصوصاً شیعه بوده است. كه از دوره امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ شروع شده و در دوره امام صادق و امام باقر ـ علیهما السّلام ـ نیز استمرار و رونق داشته. امام رضا ـ علیه السّلام ـ كه یكی از مهمترین مناظرات اسلامی را در عصر مأمون با علمای تمام ادیان انجام داد، و شناختی تازه از امامت به تمام جهان عرضه نمود و تمام فرقههای جهان را با علم الهی خود درباره شبهات وارده به دین اسلام مجاب نموده و پاسخ داد. امام جواد ـ علیه السّلام ـ در كودكی یحیی بن اكثم را با مناظره ساكت نمود.[8]
علمای اسلام با تأسی و الگوپذیری از شیوه ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ این شیوه را به طور مستمر در طول تاریخ استمرار داده و در فرهنگسازی شیعه نقش بسیار برجستهای را از این رهآورد داشتهاند. در دورههای مختلف تاریخی خصوصاً در دوره ایلخانی علامه حلی مناظره بزرگی با علمای چهار مكتب فقهی اهل سنّت برقرار نموده[9] تا این كه به خاطر این مناظره ایلخان مغول مكتب شیعه را به عنوان مذهب رسمی كشور ایران اعلام نمود. و در عصر صفوی، روند ترویج فرهنگ شیعه سیر صعودی با شتابی داشته است.
6. نفوذ و حضور در مراكز قدرت سیاسی و نزدیكی به هرم قدرت و دولت یكی از نقشهای مهم علمای شیعه برای فرهنگسازی به شمار میرود كه از این رهآورد ثمرات بسیار مثبت و ارزندهای، نصیب تشیع و فرهنگ شیعه شده است. نقش حكومتها در فرهنگسازی و القای عناصر تشكیل دهنده فرهنگها بسیار اساسی است، علمای اسلام با درك شرایط با فتانت و زیركی خاص از این ابزار در راه توسعه فرهنگی با تدابیر خاص هوشمندانه خود را به نقاط حساس قدرت و حكومت نزدیك نموده و از این طریق در راه هدف متعالی خود بهرههای بسیار وافر گرفتهاند، این شیوه مورد تأیید ائمه شیعه بوده است كه در زمان خود از نفوذ اصحاب در دربار خلفای جور برای حمایتهای عملی از شیعه و میراث تشیع پشتیبانی كرده و به آن تشویق نمودهاند كه نمونه بارز آن حضور علی بن یقطین[10] در دستگاه عباسی بوده است.
علمای شیعه با تأسی از سیره معصومان این شیوه را در دورههای حساس تاریخی به كار گرفتهاند. از آل بویه تا آغاز تصرفات مغولان كه نفوذ خواجه نصیرالدین طوسی[11] در دربار هلاكو و رام كردن او فرهنگ اسلام را با میراثهای گرانبهایش حفظ نمود. علامه حلی از نفوذ خود میراث اسلامی را كه درونمایههای فرهنگی شیعه بود پاسداری نمود. در تمام دورهها، این عامل ابزاری به كار گرفته شد و نتایج پرباری داشته است. در دوره صفوی علمای شیعه با نفوذ خود در حكومت با استفاده از زمینهها و فرصتهای به دست آمده مشاغل مهمی را در مجموعه دولت صفوی به وجود آوردند و با مناصب دولتی مثل صدر و شیخ الاسلام، و رئیس دیوان به تولیت آستانههای مقدسه و مدارس علمی و قضاوت و امامت جمعه و جماعت به تزریق فرهنگ شیعه در جامعه ایران پرداختند و با به كارگیری تمام نیروی خود سعی وتلاش بلیغ در راه بسط فرهنگ شیعه و حفظ میراث دورههای گذشته نمودند و مجموعههای بزرگ علمی و فقهی و حدیثی و فلسفی را به وجود آوردند. و قسمت بزرگی از جهان اسلام را به فرهنگ شیعه تغییر دادند، این برهه از تاریخ برجستهترین نقطه بسط فرهنگ اسلامی شیعه است كه در تحولات سیاسی و اجتماعی دورههای بعدی تاریخ ایران نقش كارسازی داشته است.[12]
--------------------------------------------------------------------------------
پاورقي ها :
[1] . بروس كوئن، مبانی جامعه شناسی، ج چهارم، تهران، سمت، 1372، ص 59.
[2] . عبدالحسین نیك گوهر، مبانی جامعه شناسی، ج چهارم، تهران، انتشارات رایزن، 73، ص 263؛ و ریمون آرون، مراحل اساسی اندیشه در جامعه شناسی، ترجمه باقر پرهام، چاپ سوم، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372، ص 63 و 121.
[3] . اقتباس از حكمت سیاسی در اندیشه و عمل امام خمینی، خلاصه مقالات، ج اول، قم، ناشر موسسه آموزش عالی باقر العلوم، سال 79، مقاله "نقش علمای شیعه در بسط اندیشه شیعی"، ص 47.
[4] . دكتر كسائی، مدرسه نظامی، ج دوم، تهران، امیركبیر، 63، ص 19، 106، 82، 107 و 218؛ و كالین رنان، تاریخ علم كمبریج، ترجمه حسن افشار، ج دوم،تهران، مركز نشر، 71، از ص 281 تا 333.
[5] . عبدالرحیم غنیمه، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه دكتر نورالله كسائی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1372، از ص 50 الی 124، و 165 الی 178، و مدارس نظامیه، پیشین، ص 19 الی 107.
[6] . خوانساری،روضات الجنات، ج 7، قم، اسماعیلیان، 1392 هـ، ص 56.
[7] . شهید مطهری، پیشین، ص 130 تا 139، و 210 الی 298 و ص 140؛ و سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج 9، چ بیروت، 1403، دار التعارف، ص 107.
[8] . خوانساری، روضات الجنات، ج 2، قم، اسماعیلیان، ص 80 الی 379.
[9] . طبرسی، الاحتجاج، ج 2، بیروت، اعلمی، 1403، ص 404 و 442.
[10] . شیخ مفید، الارشاد، ج 2، قم، آل البیت، 1413، ص 226 ـ 229.
[11] . خوانساری، روضات الجنات، ج 6، ص 300؛ محمد مدرس زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیر الدین طوسی، تهران، امیركبیر، 63، ص 53.
[12] . حكومت سیاسی در اندیشه و عمل امام خمینی، خلاصه مجموعه مقالات، چ اول، قم، ناشر موسسه باقر العلوم، 1379، مقاله ش 47، از امیر علی حسنلو، اقتباس و خلاصه.
(استفاده بدون ذكر نشاني سايت جايز نيست)