تاريخ انتشار: 25 خرداد 1390 ساعت 11:06:20
امام علی(عليه السلام) در اندیشه و سیره امام خمینی(ره)

 مقدمه

امیرمؤمنان علی علیه السلام، بعد از پیامبر اسلام (ص) ، شاخص ترین و بارزترین نمونه کمالات انسانی و الهی است، پس گفتار و رفتار او می تواند، به عنوان بهترین سرمشق آموزنده برای همه اعصار و امصار، در تمام زمینه های فردی، اجتماعی و سیاسی مطرح گردد. چون امتیاز اساسی امیرمؤمنان و سایر مردان الهی که در پرتو نور حق، روشن بوده اند، این است که گذشته از مشغول داشتن خاطره ها و اندیشه ها، به دل ها و جانها نور، حرارت، عشق، نشاط، ایمان و استحکام می بخشد. چه اینکه امام متقیان علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد، و درباره آنها به عدل رفتار کند، خود انسان متعال بوده و همه کمالات انسانی با هم در وجود او جمع شده است، زیرا او سرچشمه اوصاف چون شجاعت، صلابت، فتوت، محبت، شرافت، عدالت، عبادت، ایثار، سخاوت، گذشت، اخلاص، تدبیر، معرفت، حکمت و صدها فضیلت دیگر انسانی بوده است. مطالعه و شناخت هر کدام از ابعاد وجودی و صفات روحی آن حضرت می تواند زمینه امید به زندگی، نشاط، پویایی، عشق و محبت در جان و روان انسان در همه زمانها و مکان ها، بخصوص عصر حاضر که بشر، بیشتر از هر زمانی دیگر در سراشیب سقوط ارزشهای اخلاقی و انسانی قرار دارد، ایجاد نماید.

بدون تردید طرح شناخت جلوه ای از سیما و پرتوی از کلمات و زوایای زندگانی آن حضرت، آن هم در آینه اندیشه و سیره فرزند صالحش، مصلح بزرگ قرن امام خمینی (ره) ، بخوبی می تواند تشنگان حقیقت را از کوثر زلال معرفت علی علیه السلام سیراب نماید و پویندگان راه علوی را باید با سیره و روش آن پیشوای راستین آشنا کند. بخصوص در سالی که به ابتکار حکیمانه خلف صالح امام خمینی حضرت آیت الله خامنه ای، به نام مبارک علی علیه السلام مزین شده است این گونه طرح ها ضرورت و جاذبه خاصی داشته و روشنگری عمیقی بوجود خواهد آورد، چون در شرایطی که زمینه های فراوان سقوط از مرتبه کمالات انسانی، برای همه اقشار به ویژه نسل آسیب پذیر جوانان جوامع اسلامی وجود دارد، تبیین سخنان علی و ترسیم عملکرد او در اندیشه و سیره عملی امام امت خمینی بزرگ برای همه آنان که اندیشه و سیره خمینی را جلوه ای از اندیشه و سیره علوی می دانند، ضرورت خاصی دارد.

قابل توجه آن است که وقتی انسان، اندیشه و سیره عملی امام خمینی را مورد تحقیق و مطالعه قرار می دهد، می بیند که بسیاری از اوصاف وجودی امام متقیان چون شجاعت، صلابت، عدالت، نشاط، زهد، اخلاص، ایثار و مانند آن در فرزند صالحش، از باب «الولد سر ابیه » جلوه کرده است، و در اینجا تنها به عنوان نمونه کلامی از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام آورده می شود که در نهج البلاغه فرمود: «کنت احفضهم صوتا و اعلاهم فوتا، فطرت بعنانها، و استبددت برهانها کالجبل لا تحرکه القواصف و لا تزیله العواصف، الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له، و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه » (1) حضرت در یک بیان معجزه آسا، نقش خود را درباره حمایت و پیش برد اسلام چنین تشریح نموده: . . . در آن موقع صدای من از صدای همه آنان پایین تر بود، و در بقت به خیر و صلاح جامعه از همه بالاتر بود، من با عنان کمالات به پرواز درآمدم، و وسیله سبقت در اختیارم بود، همانند آن کوه بودم که بادهای تند، از متزلزل ساختن آن ناتوان، و طوفانها از برکندن آن عاجز است، افراد زورمند، نزد من ضعیف اند تا حق دیگران از او بگیرم، چه اینکه، انسان های ضعیف نزد من عزیز است تا حق او را، برایش از زورمندان بگیرم .

کسانیکه اهل انصاف باشند خواهند پذیرفت که پرتوی از این حقایق که امام متقیان علیه السلام به عنوان سیره عملی خود با اسلام مطرح نموده، در زندگی سیاسی امام خمینی تجلی کرده است، لذا توانست که رستاخیز بزرگی امت اسلامی را در عصر کنونی بوجود آورده، و احکام نجات بخش قرآن راکه رو به سوی فراموشی گذاشته بود، دوباره احیاء نماید. و مسلمانان را به فکر احیاء عزت و تمدن بزرگ اسلامی شان انداخته، و جرات و جسارت در برابر قدرتهای ستمگر جهان را در آنان ایجاد کند.

بخش اول: جایگاه امام علی (ع) در اندیشه و سیره سیاسی امام خمینی (ره)

یکی از بارزترین جلوه های وجودی امیرمؤمنان علیه السلام، مدیریت سیاسی و اجتماعی اوست که در اندیشه و سیره عملی امام خمینی، تبلور ویژه ای داشته است، تشریح این بحث که یکی از مباحث زنده روز به شمار می آید، از جمله نیازهای شدید جامعه اسلامی و جهان اسلام است، زیرا، در شرایطی که به برکت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام امت، اندیشه سیاسی اسلام تجدید حیات یافته است، تبیین روش و منش سیاسی امیرمؤمنان از دیدگاه امام خمینی و بازگو نمودن تاثیر عملی آن در سیره سیاسی او، از ضروری ترین مسایل طرح دیدگاه های امام است.

سیاست از دیدگاه مکتب نجات بخش اسلام و در قاموس سیره سیاسی امیرمؤمنان علی علیه السلام، نوعی عبادت است، چون سیاست الهی به معنای مدیریت و تربیت انسانها و هدایت آنان به سوی کمال انسانی است. و این پدیده مقدس اگر به طور صحیح اعمال شود، یکی از با ارزش ترین تلاش های انسانی است که در اهداف پیامبران الهی نیز منظور گردیده است، و از آن جا که سیاست در فرهنگ دینی با هدایت و تربیت انسان ها همراه است، پیغمبران الهی و امامان معصوم که هادیان بشر هستند، سیاستمداران، مردم و سیاستگذاران جهان معرفی شده اند، لذا در زیارت جامعه کبیره که در آن بارزترین صفات ائمه معصوم علیهم السلام، بیان شده، چنین آمده است: «السلام علیکم یا ساسة العباد و ارکان البلاد» (2) پس سیاست از منظر الهی و بینش اسلامی عبادت از «تهذیب و اصلاح روابط فردی و اجتماعی، بگونه ای که قسط و عدل در تمام شئونات فرد و جامعه تجلی نماید» (3) و براساس این دیدگاه الهی و قرآنی است که امیرمؤمنان در تشریح معنای سیاست گفته است: «خیر السیاسات العدل » (4) بهترین سیاست اجرای عدالت است. و نیز فرمود: «جمال السیاست، العدل فی الامرة و العفو مع القدرت » (5) زیبایی و [درخشندگی] سیاست، اجراء عدالت در حکومت، و گذشت در حال قدرت است، و در جای دیگر فرمود: «حسن السیاست قوام الرعیت » (6) سیاست نیکو موجب استواری ملت می شود. بنابراین معلوم می شود که سیاست از دیدگاه علی علیه السلام، از شرایط اساسی حکومت و اداره جامعه می باشد، و اگر کارگزاران نظام، دچار ضعف مدیریت و سوء سیاست باشند نه آن نظام می تواند دوام داشته باشد، و نه مردم روی آسایش می بینند. لذا در عهدنامه مالک اشتر، اصول اساسی فراوانی را برای اداره جامعه و اجراء عدالت و تامین آسایش مردم، طرح و تبیین نموده و در فرازهایی از آن فرمود است: یا مالک! با مردم با قلب رئوف و مهربان رفتار نموده و با آنان محبت نما، و هرگز با خشونت و پرخاشگری با آنها رفتار نکن، زیرا آنان دو دسته هستند: عده ای برادران دینی شماست، و عده دیگر مانند شما انسان است و حقوق انسانی برعهده شما دارند.

و نیز فرمود: محبوب ترین امور نزد شما، همانهایی باید باشد که به حق نزدیکتر بوده و تامین کننده عدالت عمومی است و باعث رضایت مردم بشود.

و نیز فرمود: مبادا بر مردم در برابر خدمت هایی که برای آنان انجام می دهی، منت بگذاری، زیرا منت گذاشتن ارزش احسان را از بین می برد.

و دیگر فرمود: نیروهای تامین کننده امنیت، حصار و حفاظ مردم، و شوکت حکومت است، و موجب عزت و صلابت دین و حافظه امنیت کشور است و مردم را تنها در سایه نیروهای توانمند می شود از خطرات حفظ نمود پس در تامین آنان تلاش نما.

سیاست از دیدگاه علی علیه السلام، نوعی از کمال انسانی و الهی است، لذا همه کس را شایسته چنین کمال نمی بیند، و هرگز فریبکاری و پیمان شکنی و بیدادگری افرادی چون معاویه را عمل سیاسی نمی داند.

از همین رو حضرت خطاب به معاویه فرمود: «متی کنتم یا معاویه ساسة و الولایة امر الامت بغیر قدم سابق و لا شرف باسق » (7) حضرت فرمود:ای معاویه: چه زمانی بود که شما سیاست مدار مردم و سیاست گذار امور ملت بودید، با اینکه هرگز در مسابقه کارهای نیک گامی برنداشته اید و از کمال و شرافت انسانی سپرده کافی ندارید. و نیز فرمود: «ما انت و الفاضل و المفضول، و السایس و المسوس » (8) فرمود: شما چه می دانید که فاضل و برتر چه کسانی است، و مفضول و غیر لایق چه افرادی می باشد، و نیز شما چه می دانید که سیاستمدار کدام فرد و مورد سیاست چیست؟

پس واژه سیاست از دیدگاه سیاستمداران الهی کلمه مقدس و ارزشمندی است که ریشه در متون دینی دارد، و سیاستمدار واقعی کسی است که بشر را به سوی عزت دنیا و سعادت آخرت رهنمون نموده، و زمینه رشد و شکوفایی استعدادهای انسانی را ایجاد نماید، تا در سایه آن بشر در مسیر تکامل فردی و اجتماعی خویش حرکت کند. و عمده ترین اهداف انبیاء الهی و اوصیاء آنان، اقامه قسط و عدل در جامعه بوده که همان یاست حقیقی و الهی است، لذا امام خمینی در این زمینه گفته است: «رسول خدا که سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد یک حکومت سیاسی ایجاد کرد، برای این که عدالت ایجاد شود، مساله حکومت در زمان پیامبر بوده و سیاست هم بوده، در زمان امیرمؤمنان هم سیاست و حکومت بوده است، رسول خدا سیاست داشت و حکومت بدون سیاست ممکن نیست » (9) بدون تردید، یکی از خصوصیات بارز امیرمؤمنان از منظر امام خمینی آن است که او یک مرد بزرگ سیاسی بوده است. لذا سخنان فراوان در تشریح سیاست های علوی در آثار امام امت وجود دارد و ما در این جا تنها به چند مورد، راجع به جلوه های سیاست علوی در سیره امام خمینی اشاره می نماییم:

 

1- وحدت امت اسلامی:

مساله وحدت امت اسلامی، از شاخص ترین مقوله ها در سیاست امیرمؤمنان علی علیه السلام است. حضرت در سخت ترین شرایط با تحمل دردناک ترین حوادث، وحدت امت اسلامی را حفظ نمود و نگذاشت که نظام نو پای اسلام با اختلافات داخلی مسلمانان از هم فروپاشیده و مسلمین دچار تفرقه گردند چنان که در خطبه شقشقیه از رنجی که در این زمینه برده اند چنین یاد نموده اند: «صبرت و فی العینی قذی و فی الحلق شجا» (10) یعنی همانند کسی که خار در چشم و استخوان در حلق دارد، من حوادث را تحمل نموده و صبر کردم. این سیاست الهی امیرمؤمنان که حفظ مصالح اسلام و وحدت امت اسلامی را بر همه چیز مقدم می داشت، در سیره سیاسی امام خمینی (ره) جلوه های فراوان یافته است، زیرا امام امت معتقد بود که در سایه وحدت امت اسلام و کشورهای اسلامی است که می توان اسلام ناب را که پیامبر اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام برای استقرار و حفظ آن خون دل ها خوردند و فشارها تحمل کردند، دوباره احیاء نموده و مسلمین را به هویت اصلی و عظمت اسلامی شان بازگرداند و ارزش های دینی که در جهان اسلام بر اثر تبلیغات مسموم اجانب و عملکرد حکام جور در ممالک اسلامی رو به فراموشی گذارده است دوباره زنده کرده و امت اسلام را بسوی تمدن بزرگ اسلامی پیش برد. بدین لحاظ همیشه جهان اسلام و امت اسلامی را به وحدت فرا خوانده و خطرات تفرقه و پراکندگی را به آنان گوشزد می نمود.

«آن ضربه ای که ما از این افتراق خوردیم، از هیچ چیز نخوردیم، یعنی اساس تمام ضربه ها این ضربه بود و ما دیدیم آنچه که در این قرن های اخیر واقع شد، با تبلیغات وسیع بین برادران اهل سنت و برادران تشیع، کوشش کردند که تفرقه ایجاد کنند. . . پس ما می بینیم که آن چیزی که آنها اصرار به آن دارند که ما با هم مجتمع نشویم، و یک مشکل دیگر، ملی گرایی است و این امری است اساس دعوت انبیاء را بهم می زند، پیامبرها که از اول تا آخر آمده اند، مردم را به برادری، دوستی دعوت کرده اند (انما المؤمنون اخوة) از این آیه استفاده می شود که کانه مؤمنین هیچ شانی ندارند الا برادری، همه چیزشان در برادری خلاصه می شود، ابرقدرتها می دانند که اگر این کلمه تحقق پیدا کند آنها دیگر نمی توانند در این کشورها دخالت کنند» (11) امام، دعوت به اتحاد را در همه سخنرانیهای خود حتی در وصیت نامه الهی و سیاسی خویش که سند زنده و عصاره اندیشه و دیدگاه سیاسی و الهی آن بزرگ ربانی است از یاد نبرده و اصرار شدید برای ایجاد وحدت بدون تردید طرح شناخت جلوه ای از سیما و پرتوی از کلمات و زوایای زندگانی آن حضرت، آن هم در آینه اندیشه و سیره فرزند صالحش، امام خمینی (ره) ، بخوبی می تواند تشنگان حقیقت را از کوثر زلال معرفت علی علیه السلام سیراب نماید و پویندگان راه علوی را با سیره و روش آن پیشوای راستین آشنا کند.

اسلامی نموده و فرموده است: «اگر این برادری ایمانی روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهانی را مسلمین تشکیل می دهند». (12)

2- ظلم ستیزی و حمایت از محرومان:

و یکی از صفات حضرت که سرمشق مصلحان در طول تاریخ قرار گرفت است، روحیه ظلم ستیزی و حمایت از محرومان و مظلومان بوده، البته هیچ کسی نتوانسته و نمی تواند، چون علی علیه السلام، عمل نماید، اما هدف آن است که آن حضرت الگوی شایسته ای برای آزاداندیشان بوده و تا ابد خواهد بود. حضرت امیرمؤمنان نه تنها خود با تمام توان با ظلم مبارزه نمود، بلکه به عنوان یک اصل کلی به تمام آزادی خواهان تاریخ پیام مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم داده و چنانکه خطاب به فرزندانش فرمود: «کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا» (13) یعنی بکوشید همواره با ظلم در ستیز بوده و یاور مظلوم باشید. این روحیه انسانی که در سیاست علوی جایگاه ویژه ای داشته، در اندیشه و سیره سیاسی امام خمینی با ابعاد گسترده مشهور است، زیرا امام نه تنها در محدوده داخل کشور، بلکه در سطح بین المللی و تمام جهان، ندای حمایت از مظلوم و مقابله با ظالم و مستکبرین را، سر داد و همه همگان را به مبارزه با پدیده ظلم و استکبار فراخوانده است و در یک فراز از سخنان خود فرمود: «امیدوارم که یک حزب مستضعفین بر تمام دنیا بوجود بیاید و قیام در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب کند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند» . (14)

امام امت با الهام از بینش سیاسی و قرآنی جدش علی علیه السلام، می کوشید تا روحیه مقابله با ظلم و استکبار را در بین امت اسلامی بوجود آورد و در مناسبت های مختلف، امت اسلامی را به مبارزه با استبداد فراخوانده و با سخنان آتشین خود جرات و جسارت در برابر حکام جور را در روح و جان ملت های مظلوم و تحت ستم القاء نموده در جای می گوید: «ما وظیفه داریم که مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم، ما باید پشتیبان مظلوم و دشمن ظالم باشیم علمای اسلام موظفند مبارزه کنند و حکومتهای ظالم را سرنگون نمایند و حکومت اسلامی تشکیل دهند» (15) امام خمینی با چنین نظریه پر صلابت علوی با جدیت تمام در حمایت از مظلومین فلسطین، روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان را برای همیشه روز مبارزه با اسرائیل و حمایت از مظلومین فلسطینی اعلام نمود و در این باره فرمود: «روز قدس یک روز جهانی است، روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است، روز ملت هایی است که در زیر ظلم امریکا و غیرامریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز شوند و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند و روزی است که باید مستضعفین را از چنگال مستکبرین بیرون بیاوریم » . (16)

3- اصلاح امت و احیاء حدود الهی:

اصلاح طلبی یک روحیه اسلامی و الهی است که هر فرد مسلمان به دلیل این که مسلمان است باید اصلاح طلب و یا لااقل طرفدار اصلاح طلبی باشد، چه اینکه اصلاح خواهی به عنوان یک شان بزرگ برای پیامبران الهی در قرآن کریم مطرح شده، و بخاطر اهمیت اصلاحات است که در سیره امیر مؤمنان اصلاح امت و احیاء احکام الهی قرار گرفت، و در یک بیان نورانی، نقش خود را از نظر فعالیت های اجتماعی به عنوان یک معلم بزرگ الهی چنین بیان فرمود: «اللهم انک تعلم و انه لم یکن الذی کان منا، منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام و لکن سردالمعالم من دینک و نظهر الا صلاح فی بلادک فیاءمن المظلومین من عبادک و تقام المعطلة من حدودک » (17) حضرت فرمود: اساس برنامه های من احیاء دستورات دینی و پدیدار شدن اصلاحات در امور زندگی مردم است، و خداوند می داند که آنچه ما انجام می دهیم برای رقابت قدرت و یا افزون طلبی از امور دنیا نبوده، بلکه هدف، آن است که سنتهای اسلام احیاء شده و صلاح و اصلاح را در سرزمین حق پدیدار نمایم تا مظلومین امنیت یافته و حدود الهی که محجور شده دوباره احیاء شود. این دیدگاه امیر مؤمنان گذشته از آن که سرلوحه کار تمام فرزندان معصومش بوده، در تاریخ اسلام حرکتهای اصلاحی فراوان را پدید آورده است، و در عصر حاضر، نهضت بزرگ امام خمینی جلوه ای از سیاست های اصلاح خواهی امیر مؤمنان و سایر امامان معصوم علیهم السلام، است که هدف تنها عمل به تکلیف الهی و احیاء احکام فراموش شده اسلام عزیز بوده است، روی این اساس، زیربنای اندیشه سیاسی و سیره عملی امام خمینی را در تمام مراحل مبارزاتی ایجاد اصلاحات و احیاء حدود الهی شکل داده است که این حقیقت را باید در آثار علمی و عملی او تحقیق و مطالعه نمود، و نکته بسیار برجسته در این زمینه آن است که در زمان حضرت امیر مؤمنان عده ای معتقد بودند که حضرت در اجرای اصلاحات خوب است به تدریج عمل کرده و با بعضی افراد نااهل چون معاویه مدتی مسامحه و مدارا نماید، و نیز اصلاحات اقتصادی، و تقسیم عادلانه بیت المال کوتاه بیاید. اما علی علیه السلام لحظه ای در پیاده کردن احکام و اجرای اصلاحات در تمام سطوح اداره سیاسی و حکومت درنگ را جایز نمی دانست و این صلابت سیاسی حضرت در سیر سیاسی فرزندش امام خمینی کاملا مشهود است لذا در یکی از سخنان خود در این باره گفته است: «از مهمات مساله این است که اولا اسلامی بشود، همه چیز و ظواهر اسلام باید در آنجا حکمفرما باشد، این که بعضی ها عقیده دارند که حالا ظاهر را کاری نداشته باشیم و برویم سراغ مکتب، اینها برخلاف اسلام است ما باید این محتواها را با جدیت اصلاح کنیم و افراد ناصالح را اگر واقعا برخلاف مکتب هستند از اول باید کنارشان زد» . (18)

نکته دیگر اینکه، همانگونه که از دیدگاه امیر مؤمنان علیه السلام، تشکیل حکومت و پذیرش خلافت تنها برای اجرای عدالت و احیاء احکام الهی و اصلاح امت اسلامی بوده است، از منظر امام امت نیز حکومت وسیله ای برای تحقق اهداف اسلام و زنده نمودن حدود الهی بوده و ارزش دیگری ندارد و این حقیقت در گفتار و سیره عملی او کاملا معلوم است، و علاقه مندان می توانند در این زمینه به کتاب ولایت فقیه امام مراجعه نمایند.

4- روحیه سازش ناپذیری با معاندان:

یکی از صفات بارز امام علی علیه السلام، روحیه صلابت و مقاومت و سازش ناپذیری با دشمنان دین و امت اسلامی بوده که نمونه های بسیار فراوان از پایمردی و استقامت او در تاریخ اسلام ثبت گردیده است و از آن میان در دوران خلافت، هرگز با خواستهای نامشروع سه گروه موافقت نکرده و حفظ مصالح امت اسلامی را بر همه چیز مقدم داشت. تا آخر در برابر سه پدیده شوم، ناکثین، قاسطین و مارقین، مقاومت نمود، پس علی علیه السلام با انحرافات گوناگون مقابله کرده و در برابر خواستهای باطل و نامشروع هیچ کسی تسلیم نگردید.

این روحیه ارزشمند و الهی حضرت امیر علیه السلام، در سیره علمی و عملی امام خمینی جلوه های بسیار روشن و انکارناپذیر داشته است، زیرا او در تمام عمر با برکت خود هرگز با دشمنان اسلام و امت اسلامی، و قاسطین، مارقین و ناکثین زمان خود سازش نکرده و مصلحت اسلام را بر همه چیز مقدم داشت، و در این زمینه می گوید: «پیشوای بزرگ ما حضرت امیر علیه السلام، سکوت را در مقابل ستمکاران جایز نمی دانست و عمر خود را در پیکار با ستمگران که خود را مسلمان معرفی می کردند به سر بردند. » (19)

بدین لحاظ در برابر مرفهین بی درد و طاغوت زمان و یاغیان عصر خود چون علی می اندیشید و همانند او با شدت عمل می کرد و هرگز از موضع اسلامی خود عقب نشینی نمی نمود، زیرا او نه تنها یک عالم دینی بلکه یک مصلح دینی، سیاسی و اجتماعی بود و این کلام امیر مؤمنان سرلوحه کار او در همه موارد اصلاح گریهای دینی، سیاسی و اجتماعی او بود که فرمود: «انما یقیم امرالله، من لا یصانع، و لا یضارع و لا یتبع المطامع » (20) این کلام حضرت بسیار زیبا و برای همیشه زنده است که فرمود: موقعی می رسد که دستورات الهی در ابعاد مختلف در یک جامعه زمین می خورد و محجور می گردد، تنها کسی می تواند آن را احیاء نموده و از محجوریت رها کرده و در متن زندگی مردم باز گرداند که در زندان این سه صفت ناپسند اسیر نباشد: یکی این که گرفتار مصانعه نباشد یعنی روحیه سازش کاری و ملاحظه کاری و ظاهرسازی نداشته و اهل معامله گری سیاسی نبوده و واقع بین باشد. دیگر این که کسی که می خواهد اصلاحاتی را در جامعه ای پدید آورد باید خودش مشابه و همرنگ و گرفتار صفات ناپسند همان مردم نباشد. و نقاط ضعف را که باعث بیماری اجتماعی آن ملت گردیده، دچار آن نگردیده باشد. سوم آنکه اسیر طمع نباشد. زیرا کسی می تواند مردم را آزاد و اصلاح کند که خود آزاداندیش بوده و از اسارت همه آرزوهای زودگذر دنیا و هواهای نفسانی از جمله طمع آزاد باشد.

بخش دوم: جایگاه امام علی (ع) در ره آورد عرفانی امام خمینی

یکی از حقایق دیگر راجع به سیمای نورانی امام علی علیه السلام جنبه ملکوتی آن حضرت است که در بخش اندیشه عرفانی امام خمینی باید مورد توجه قرار گیرد و بدیهی است که در این بخش همانند بخش دیگر حقایق و مطالب بسیاری وجود دارد، لکن به اندازه ظرفیت این نوشتار تنها فرازهای کوتاهی از اسرار وجودی آن حضرت که در آینه معرفت امام خمینی تجلی کرده بطور خلاصه اشاره می گردد:

1- معیت علی علیه السلام با عالم و آدم:

آن گونه که از آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام برداشت کرده اند، انسان کامل خلیفه خدا در زمین بوده و علت غائی آفرینش است، چه این که عالم و آدم در پناه انسان کامل حفظ می گردد، چنان که حضرت صادق علیه السلام فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخة » (21) اگر فرض شود که زمین خالی از وجود امام باشد هر آینه از درجه وجود ساقطه می گردد و متلاشی می شود. در این کلام نورانی بدین حقیقت اشاره شده که نیاز مردم به وجود انسان کامل تنها برای امور دینی نیست بلکه عالم هستی با وجود او استوار و حفظ می گردد، مصداق بارز انسان کامل بعد از پیامبر وجود مقدس علی علیه السلام است چنان که فرمود: «ما لله آیة اکبر منی » (22) چون علی علیه السلام بمنزله نفس و جان رسول خداست و چیزی مانند رسول اکرم اسماء و صفات خدا را نشان نمی دهد، پس او مثل آینه ای است که در پهنه نظام هستی گسترده شده و اسماء و صفات خدا را بخوبی نشان می دهد، و یکی از اسماء حق سبحانه قیوم است و علی علیه السلام مظهر اسم شریف قیوم بوده و با عالم و آدم معیت قیومی دارد، لذا امام خمینی در این باره گفته است: «از آنچه تاکنون گفته شد ممکن است معنای فرمایش سرور موحدان و پیشوای عارفان امیر مؤمنان برای شما مفهوم گردد که فرمود: من با همه انبیاء در باطن بوده ام و با حضرت خاتم در ظاهر نیز هستم، زیرا آن حضرت صاحب ولایت مطلقه کلیه است و ولایت، باطن خلافت است، و ولایت مطلقه کلیه، باطن خلافت کلیه است، پس آن حضرت با مقام ولایت کلی که دارد قائم و محیط بر همه نفوس بوده و شاهد اعمال همگان است و با معیت قیومی الهی که ظل معیت قیومی حقیقی الهی است، با همه چیز همراه است، لکن چون جنبه ولایت در انبیاء بیشتر است از این جهت در روایات فقط انبیاء علیهم السلام ذکر شده است » . (23)

2- هماهنگی وجودی امیر مؤمنان با قرآن کریم:

یکی از حقایق که بزرگان حکمت و معرفت عنوان نموده، مساله مراتب تنزل قرآن و هماهنگی کامل میان مراتب وجودی انسان کامل با قرآن کریم است، صدرالمتاءلهین در این زمینه می گوید: بدون تردید قرآن کریم با هزار حجاب از جانب خدای سبحان بسوی خلق نازل گردیده، بخاطر آن که چشم ها ضعیف تر از آن است که قرآن را با همان حقیقت آن بتواند مشاهده کند، اگر بفرض تنها - باء - بسم الله، با همان عظمتی که در لوح برای آن است به سوی عرش نازل می شد، هر آینه عرش از شدت نورانیت آن ذوب گردیده و کرسی مضمحل می شد، چه رسد به آسمان دنیا (24) امام خمینی پس از بیان این کلام صدرالمتاءلهین، در مورد هماهنگی وجودی انسان کامل با مراتب قرآن کریم می گوید: «من می گویم که کتاب تکوین الهی و قرآن ناطق ربانی نیز از عالم غیب با هفتاد هزار حجاب نازل شده تا این کتاب تدوین حق را با خود همراه داشته و نفوس انسانی را از زندان طبیعت رهایی داده و بسوی موطن اصلی شان رهنمایی کند، این کتاب تکوین و همه اولیاء الله کتابهای آسمانی هستند که از نزد خداوند نازل شده و حاملان قرآن کریم هستند» (25) حضرت امام در خصوص هماهنگی مراتب وجودی قرآن ناطق علی بن ابی طالب با قرآن کریم گفته است: «حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم و در روایات است، این نازل شده است به منازل مختلف تا به ما رسیده رسول خدا هم این طور است مراحل طی شده است تا رسیده به عالم طبیعت، و این وجود مقدس - پیامبر - و آن وجود مقدس - علی - شده است » . (26)

3- اسرار نهفته علی علیه السلام:

حقیقت دیگری از مقام و منزلت علی علیه السلام که در اندیشه عرفانی امام خمینی مورد توجه قرار گرفته است، عظمت و عشق الهی آن حضرت به خدای سبحان است، این ویژگی حضرت که منشا تمام کمالات او گردیده و او را فانی در توحید نموده و یدالله و عین الله کرده است، در ره آورد عرفانی امام راحل به عنوان اسرار نهفته امیر مؤمنان تبیین گردیده است لذا فرمود: «بعضی از کمالات حضرت که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیه حضرت معلوم می شود، کی می تواند آن طور بگوید؟ کی آن طور عشق به خدا دارد که از جهنم نمی ترسد لکن می ترسد که با جهنم رفتن از مقام خودش به مرتبه ای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حق ناله می زند، این عشق بخداست و ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی است، روی این فنا در توحید است، این روی عشق و توحیدی است که قلب او هست لذا، یدالله، عین الله شده است » . (27)

یکی دیگر از اسرار نهفته در وجود علی علیه السلام که کمتر گفته و شنیده شده آن است که حقیقت پیامبر و علی علیه السلام ما در نخستین و اولین ظهور هستی است، که حضرت امام راحل در آثار عرفانی خود بخصوص مصباح الهدایه حقایقی بسیار عمیق در این زمینه طرح و تبیین کرده است.

4- جامعیت علی علیه السلام:

یکی از راههایی که سالکان عارف برای شناخت حق پیموده اند، آن است که حق سبحانه را جامع صفات متضاد یافته اند. (28) این حقیقت در انسان کامل نیز جریان دارد، زیرا انسان کامل که مظهر همه اسماء و صفات الهی است، گاهی از نظر امعیت بجایی می رسد که در او صفات متضاده جمع می شود و در این جهت نیز مظهر حق سبحانه می گردد، لکن تفاوت در آن است که حق سبحانه از جهت واحده متصف به صفات متضاده است و مظهر او: یعنی انسان کامل، از جهات مختلفه به صفات متضاده متصف می گردد و بعد از پیامبر اسلام، علی علیه السلام مصداق بارز این صفت است. لذا امام خمینی در این زمینه گفته است: «این موجود یک اعجازی است که نمی شود در اطراف او آن طور که هست صحبت کرد، هر کسی به اندازه فهم خودش در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر این معانی است، آن صفات متضاده که در اشخاص نمی شود باشد، در ایشان است، از همین جهت است که این صفات متضاده که هست این که هر کسی یک طرفش را گرفته و خیال می کند که ایشان اوست کسی که عارف است و در راس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، و کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشت، مع ذلک در زهد، تقوا و کناری از خلق آن طور بوده است و آن بعد معنوی که ایشان دارند بر کسی کشف نشده است مگر اشخاصی هم طراز خودش » (29)

نهج البلاغه از دیدگاه امام خمینی بدون تردید بعد از قرآن و کلام پیامبر (ص) ، نهج البلاغه مائده بزرگ و پر برکتی است که در اختیار امت اسلامی قرار گرفته است و با جرات می توان گفت که نهج البلاغه جلوه بزرگی قرآن کریم است، زیرا علی علیه السلام کسی است که تمام حقایق و معارف قرآن در نهانخانه جان او پیاده شده، آنگاه بصورت خطبه های نهج البلاغه در بیان او تجلی نموده است. پس نهج البلاغه که چون کوثر زلال و نسیم روح بخش است مانند آب جاری است که از بلندای قله وجود امیر بیان بر دامنه کوهسار هستی اندیشه ها سرازیر گردیده و مصداق بارز کلام مولاست که فرمود: «ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر» (30) و مانند نسیم صبحگاهی است که امت اسلام را جان دوباره می بخشد، بدین جهت باید گفت که مطالعه کردن نهج البلاغه همت، مردانگی، شهامت روحی و عظمت نفس برای انسان ایجاد می کند، [زیرا آن کتاب از جان پر صلابتی جوشیده است که با سختی ها و مشکلات بسیار سنگینی دست و پنجه نرم کرده است] نکته قابل توجه آنکه همان گونه که ادیبان سخنور در برابر قله بلند «ینحدر عنی السیل » ناتوان اند، حکیمان ژرف نگر و عارفان بلند پرواز هم در مقابل آسمان، «لا یرقی الی الطیر» ضعیف و عاجز هستند. لذا چه آنان که با دانش سخنوری کاخهای بلند سخن ساخته اند، و چه آنهایی که مراحل و منازل حکمت و معرفت را پیموده اند، همه و همه در پیشگاه نهج البلاغه سر تعظیم فرود آورده اند.

 

امام خمینی که حکیم فرزانه و عارف سترگ بود، درباره جامعیت و عظمت نهج البلاغه گفته است: «اما کتاب نهج البلاغه نازله روح او و معجون است برای شفا و مرهمی است برای دردهای فردی و اجتماعی و مجموعه ای است که دارای ابعاد به اندازه یک انسان و یک جامعه بزرگ انسانی، از زمان صدور آن هر چه تاریخ به پیش رود و هر چه جامعه بوجود آید و دولت ها و ملتها متحقق شوند و هر قدر متفکران و فیلسوفان بیایند، و در آن غور کنند و غرق شوند. هان فیلسوفان و حکمت اندوزان، بیایید و در جمله اول این کتاب الهی به تحقیق بنشینید و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این جمله کوتاه را به تفسیر بپردازید تا میدان دید فرزند وحی را دریافته و به قصور خود و دیگران اعتراف کنید و این است آن جمله: مع کل شی ء لا بمقارنة و غیر کل شی ء لا بمزایلة. و این جمله تفسیر و بیان مبارکه، هو معکم اینما کنتم است شما دانشمندان و متفکران ابعاد فلسفی و اخلاقی، و اجتماعی و نظامی و فرهنگی و دیگر ابعاد را به مقدار میسور بیان فرمائید و این کتاب را به جوامع بشری معرفی کنید و عرضه بدارید که این متاعی است که مشتری آن انسانها و مغزهای نورانی است » (31)

آنچه در این چند صفحه بصورت بسیار مختصر راجع به جلوه های وجودی امام متقیان علی علیه السلام در اندیشه و سیره فرزندش امام خمینی، حقایقی مطرح شده قطره ای بسیار اندک از دریای حقایق است که در این زمینه وجود دارد، و باید طرح و تبیین شود.

پی نوشتها:

1. نهج البلاغه، خطبه 37.

2. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.

3. حکیم متاءله جوادی آملی، خمس رسایل ص 5 انتشارات جامعه مدرسین، سال 1363.

4. غررالحکم و دررالکلم، تاءلیف عبدالواحد آمدی، ج 1 فصل 29 کلمه 2 حرف خ، با ترجمه محمدعلی انصاری.

5. غررالحکم و دررالکلم، تاءلیف عبدالواحد آمدی، ج 1 فصل 16 کلمه 17 حرف، ص 305.

6. غررالحکم و دررالکلم، تاءلیف عبدالواحد آمدی، ج 1 فصل 27 کلمه 18، ص 377.

7. نهج البلاغه، نامه 10.

8. نهج البلاغه، نامه 28.

9. امام خمینی، تبیان دفتر 12، ص 132، 124، نشر آثار امام خمینی سال 1378.

10. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.

11. امام خمینی، صحیفه نور، ص 250، ج 8 نشر سال 1361.

12. امام خمینی، وصیت نامه الهی و سیاسی امام، ص 39.

13. نهج البلاغه، نامه 47.

14. امام خمینی، صحیفه نور، ج 8، ص 250، نشر 1361.

15. امام خمینی، کتاب حکومت اسلامی (ولایت فقیه) ص 8-37.

16. امام خمینی، صحیفه نور، ج 8، ص 232، نشر 1361.

17. نهج البلاغه، خطبه 131.

18. امام خمینی، صحیفه نور، ج 12 ص 249 نشر 1361.

19. امام خمینی، تبیان، دفتر 12، ص 258 نشر مؤسسه آثار امام خمینی سال 1378.

20. نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 110.

21. شرح اصول کافی، ملاصدرا، باب ان الارض لا یخلوا من الحجة، ص 465 طبع رحلی قدیم.

22. بحارالانوار، ج 23، ص 206 / اصول کافی، ج 1، ص 207.

23. امام خمینی، مصباح الهدایة، ص 196، نشر 1360.

24. اسفار، ج 7، ص 30.

25. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص 127، انتشارات دارالکتاب قم.

26. امام خمینی، تبیان، دفتر 12، ص 210، نشر 1378.

27. امام خمینی، تبیان دفتر 12، ص 215، نشر 1378.

28. شرح خوارزمی به فصوص الحکم، فص ادریسی، ص 313، با تصحیح علامه حسن زاده آملی، نشر 1371.

29. امام خمینی، تبیان، دفتر 12، ص 224، نشر 1378.

30. نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.

31. پیام امام خمینی به کنگره نهج البلاغه سال 1360 - 12 رجب 1401.

نويسنده: محمد امین صادقی ارزگانی

منبع :   www.hawzah.net   

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=756
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.