حاشیههای یک انتخابات جنجالی انتخاب جنجالی «دونالد ترامپ» به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا، حاشیههای فراوانی را به همراه داشت.
1- این پدیده، به وضوح ابعاد ناکارآمدی شیوه و نظام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را بیش از پیش آشکار ساخت و نشان داد با سوءاستفاده از تمامی اهرمهای موجود، حتی یک سرمایهدار خوشگذران که شریفترین مشاغلش کازینوداری و اداره کلوپهای شبانه است، نیز میتواند سکاندار مدیریت بزرگترین اقتصاد جهان شود و کاخ سفید را به تصرف خود در آورد. عقل و منطق ایجاب میکرد که رقابت بین دو چهره کاردان و موفق صورت میگرفت و رای دهندگان در بین دو رقیب توانمند و برجسته انتخاب کنند.
2- نتایج غیرمنتظره انتخابات اخیر آمریکا یکبار دیگر بیاعتباری نظرسنجیها را به رخ کشید. بدین ترتیب کاملاً روشن نیست که آیا آنچه به عنوان نظرسنجیها منتشر شده، دقیق نبوده، یا دستکاری شده و «نظرسازی» بوده است. بعلاوه چه بسا که افراد بنابه ملاحظاتی ترجیح دادهاند نظر واقعی و نهائی خود را کتمان کنند. بطوری که تقریباً هیچ یک از نظرسنجیها پیروزی ترامپ را پیشبینی نکرده بود.
3- رسوائی و فضاحت در تبلیغات انتخاباتی این دوره ابعاد شرمآوری به خود گرفت. در واقع بیفرهنگی در این دوره نهادینه شد و جزو ابزارهای پذیرفته شده در منازعات انتخاباتی معرفی شد. این برای جامعه آمریکا بسیار شرم آور است که برگزیدگانش در یک رقابت پرحاشیه به مسائل جنسی و اتهامات جنسی علیه یکدیگر بپردازند و به وضوح یکدیگر را مستمراً به دروغ پردازی متهم سازند در واقع در این دوره نیز رقبا هیچگونه ارجحیتی بر یکدیگر نداشتند و رای دهندگان مجبور بودند بین بد و بدتر را انتخاب کنند.
4 – شاید هنوز قدری زود باشد درباره علل و عوامل موثر در پیروزی ترامپ سخن گفته شود، لکن یکی از دلایل مطرح این است که مطابق ارزیابیها پیشبینی میشد که کمتر از 40 درصد صاحبان حق رای در انتخابات شرکت کنند. این بدان معنی است که بقیه انگیزه چندانی برای حضور در انتخابات نداشتهاند و یا حضور خود را موثر نمیدیدهاند. با توجه به تبلیغات و جوسازیهای ساختار شکنانه ترامپ که صراحتاً به سیستم سیاسی آمریکا حمله میکرد و ارکان اصلی حاکمیت را به زیر سئوال میبرد، چه بسا عدهای که انگیزه روشنی برای حضور در انتخابات نداشته اند، به امید آنکه ترامپ بتواند برای درهم ریختن ساختار سیاسی آمریکا حرکتی را به وجود آورد، تحریک به رای دادن و انتخاب وی شده باشند تا بلکه راه تنفسی برای عناصر سرخورده در نظام سیاسی آمریکا مهیا شود.
5- یک موضوع مهم برای جامعه آمریکا و به ویژه متحدین واشنگتن این است که آیا ترامپ واقعاً شعارهای انتخاباتی خود را عملیاتی میکند؟ و اگر وعدههایش را عمل کند، چه خواهد شد؟ شوک بزرگی که به بازارهای سهام، نفت و ارز وارد شده، همین بلاتکلیفی و نگرانی را گوشزد میکند. البته دلایلی وجود دارد که نشان میدهد ترامپ هم دقیقاً مثل روسای جمهور گذشته نمیتواند و شاید نخواهد وعدههایش را عملی سازد ولی ترامپ تا این مرحله هم قابل پیشبینی نبوده و شاید از این پس هم نباشد.
6- روند انتخابات اخیر یکبار دیگر نشان داد که داوطلبان فاقد سابقه سیاسی، شانس بیشتری دارند. هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواه در گذشته هم با معرفی نامزدهای گمنامی همچون جیمی کارتر، رونالد ریگان و بیل کلینتون توانسته بودند موفقیت بیشتری کسب کنند، چرا که نامزدهای فاقد سابقه سیاسی، دستاویزی برای طرف مقابل ندارند که بتواند از کارنامه آنها ایرادی بگیرد. بهانه جوئی ترامپ از ایمیلهای کلینتون در دوران وزارت خارجه یا به زیر سئوال بردن عملکرد هیلاری کلینتون در همان دوره، جزو بدیهیترین نقاط ضعف وی ارزیابی شده است.
7- دمکراتها یکبار با ریسک معرفی یک نامزد سیاه پوست در آمریکا به پیروزی رسیدند و اوباما را به ریاست جمهوری رساندند. آنها امیدوار بودند با معرفی خانم کلینتون، اولین رئیسجمهور زن در تاریخ آمریکا را به حزب خود اختصاص دهند ولی ناتوانیهای آشکار وی از دیدگاه سلامت جسمی نیز کارساز شد و شاید ترجیح دهند که از تکرار چنین ریسکی در آینده نیز جداً بپرهیزند.
8- ترامپ از طریق جنجال تبلیغاتی توانست از بسیاری نکات موثر در تحرکات پوپولیستی و عوام فریبانه بیشترین بهرههای ممکن را ببرد. چه بسا که حتی اعلام نظرسنجیهای منابع رسانهای مرتبط با جمهوریخواهان به نفع کلینتون هم در همین مقوله قابل بررسی باشد. از جمله اینکه ترامپ را شاید هم تعمداً به عنوان «طرف ناکام انتخابات» معرفی میکردند که خود مانع تحریک رقبا شده تا آنها با خیال راحت و چراغ خاموش به تبلیغات عوام فریبانه بپردازند.
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که نتایج انتخابات نشان میدهد کلینتون در ایالتهای با سطوح علمی – فرهنگی بالاتر امتیاز آورده و در عوض ترامپ در ایالتهای با سطوح علمی – فرهنگی پائینتر که تبلیغات عوام فریبانه موثرتر است، اکثریت را کسب کرده است.
صرفنظر از این مسائل و نکات دیگری که میتوان مطرح ساخت، این انتخابات نشان داد که بخش اعظم گرایش به ترامپ ناشی از وازدگی جامعه آمریکا نسبت به نظام سلطه سیاسی – اقتصادی آمریکا است که با حمایت از ترامپ، به تصور خود فرصتی برای اعلام انزجار نسبت به روند حاکم پیدا کردهاند. از این پس، اگر ترامپ به وعدههایش عمل کند یا نکند، نظام سلطه واشنگتن را درهم بریزد یا نریزد، به هر حال اوضاع را در مسیر غیرقابل برگشتی قرار داده و فرآیند تحولات آینده را با فعال کردن گسلهای مهار شده، مثل نتیجه غیرمنتظره انتخابات اخیر، غیرقابل پیشبینی ساخته است.
*جمهوری اسلامی
|