تاريخ انتشار: 28 بهمن 1394 ساعت 00:12:47
آب و آتش " غزل تذکر "سروده ی علی اکبر پورسلطان(مهاجر)

جلوه ی دنیا که تا اینک ، پسندِ ما نشد

در طریقِ همرهی ، وفقِ روندِ ما نشد

 

عاشقی سرگشته و آواره ی کویش شدیم

این چه معشوقی است ، لختی آزمندِ ما نشد

 

با دوصد ترفند و با هر آنچه بودم در توان

صیدِ دام و بندیِ بسطِ کمندِ ما نشد

 

قهر می کرد و ذلیلانه به دنبالش دوان

در دلش تا آب گردد حبّه قندِ ما نشد

 

شوقِ وصلش بی امان بر آب و آتش می زدیم

لامُروّت لحظه ای هم ، پایبندِ ما نشد

 

در هوای کامیابی ، دل به دریا داده ایم

حاصلش روزی خوش از بختِ بلندِ ما نشد

 

عامل و همدستِ خیلِ مشکلاتِ روزگار

ای عجب ، حاضر به رفعِ چون و چندِ ما نشد

 

جانمان را همچنان کاهی ، به هر سویی فکند

جرحیِ یک زخم اندک ، از گزندِ ما نشد

 

گُرده ی ما زیر بارش خم شد و رخسار زرد

بی فتوّت قدرِ یک آنی ، سمندِ ما نشد

 

ای مهاجر، شکوه کم کن، تا در آن سویِ دگر

فاش گویی کان جهان، جز ریشخندِ ما نشد

*قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم «الدنیا سجن المومن و جنة الکافر»

دنیا زندان مومن و بهشت کافر است

*قال علی علیه السلام «الدنیا دار بالبلاء محفوفه»

دنیا خانه ای است که در و دیوار آن را بلا و گرفتاری فرا گرفته است

1392/9/10 - تهران

برگرفته از کتاب: آب و آتش

  تعداد بازديدها: 4317
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=70082
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.