شکر نعمت سعدی گوید: لطف خدا شامل گمگشتهای شد و به مجلس حقپرستان راه یافت و صفات زشت اخلاقی را به صفت پسندیده تبدیل نمود.
عیبجوها در غیاب او همچنان بدش را میگفتند و اظهار میکردند که فلانی به همان حال سابق است و نمیتوان به زهد او اعتماد کرد.
پس طاقت زخمزبان مردم نیاورد، نزد مرد فرزانهای رفت و از زبان و عیبجوییهای مردم گله کرد.
آن مرد بزرگ گفت: «شکر این نعمت چگونه میگزاری که تو بهتر از آنی هستی که مردم میپندارند؟
نیک باشی و بدت گوید خلق، بِه که بد باشی و نیکت بینند؛
نبینی مردم درباره من خوشگماناند با اینکه تقصیرکارم؟ سزاوار است که من اندوهگین شوم؛ تو چرا؟»
(حکایتهای گلستان ص 126)
|