تاريخ انتشار: 23 دي 1394 ساعت 16:28:36
اختصاصی / تدبّر در قرآن (61)

بسم اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ

::درس شصت و یکم به تاریخ: 23 دی 94

::قرار چهل روزه : ترک غیبت

::قرار روز : السلام علیک یا امام حسن مجتبی علیه السلام

::هدیه به : امام حسن علیه السلام

::تدبر در سوره مبارکه : غاشیه/بخش دوم

بيان آيات:

سوره غاشيه سوره انذار و بشارت است و (غاشيه ) همان روز قيامت است كه بر مردم از هر سو احاطه پيدا مى كند و در اين سوره قيامت را با شرح حال مردم توصيف مى كند از اين جهت كه به دو دسته تقسيم مى شوند سعيدها و شقى ها و هر طائفه اى در جايى كه برايشان آماده شده مستقر مى گردند يكى در بهشت و ديگرى در دوزخ و رشته كلام بدينجا كشيده مى شود كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را دستور مى دهد كه مردم را تذكر دهد به اينكه مقام ربوبى چه فنونى از تدبير در اين عالم بكار برده، فنونى كه هر يك دلالت دارد بر ربوبيت او براى همه عالم و براى خصوص ايشان و اينكه بازگشتشان به سوى او و حسابرسى اعمالشان با او است، و اين سوره به شهادت سياقى كه آياتش دارد در مكه نازل شده است.

هل اتيك حديث الغاشيه

وجه تسميه قيامت به (غاشيه - فراگيرنده) و معناى اينكه در قيامت وجوهى خاشعه اند و (عاملة و ناصبة)

اين جمله استفهامى است اما نه به منظور سؤال جدى بلكه به منظور مهم جلوه دادن مطلب، و مراد از كلمه (غاشيه ) روز قيامت است و اگر آن را غاشيه ناميده اند يا براى اين است كه انسانها را از هر جهت فرا مى گيرد همچنان كه در جاى ديگر درباره فراگيرى قيامت به طور شكفته و باز فرموده : (وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا)، و يا به قول بعضى ها از اين جهت است كه مواقف و مناظر هولناكش ناگهان مردم را فرا مى گيرد و يا به خاطر اين بوده كه روز قيامت وجوه كفار را به عذاب خود فرا مى گيرد.

وجوه يومئذ خاشعه

يعنى چهره هايى در آن روز از شدت اندوه و عذاب ذليل و شرمسار است و اين شرمسارى بر آن چهره ها فراگير مى شود و (خشوع )، حالت و وصف انسانها است ولى در اين آيه به وجوه آنان نسبت داده و اين بدان جهت است كه چهره از هر عضو ديگرى حالت خشوع درونى را مى نماياند.

عامله ناصبه

مصدر (نصب ) كه اسم فاعل ناصبه از آن مشتق است به معناى تعب و كوفتگى است، و در اين آيه كلمه (عامله ) خبر بعد از خبرى است كه از وجوه داده. و همچنين كلمه ناصبه كه بعد از عامله آمده، و نيز كلمات (تصلى )، و (تسقى )، و (ليس لهم )، همه خبرهايى هستند براى كلمه (وجوه )، و مراد از عمل و نصب، به قرينه اينكه در مقابل صفت اهل جنت يعنى جمله (لسعيها راضيه ) قرار گرفته، اين است كه اهل دوزخ خستگى تلاشى كه در دنيا كردند از تنشان در نمى آيد، به خلاف اهل بهشت كه وقتى تلاش خود را سودمند مى يابند خستگى از تنشان بيرون مى آيد، چون انسان هر تلاشى كه در دنيا مى كند به منظور تاءمين سعادت خود مى كند، منظورش اين است كه به هدف خود نائل آيد، و دوزخيان در قيامت مى بينند كه آنچه در دنيا تلاش كردند بى نتيجه مانده و خردلى سودمند نبوده، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : (و قدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا)، در نتيجه از اعمالى كه داشتند چيزى به جز خستگى عايدشان نمى شود، به خلاف اهل بهشت كه از سعى و عمل خود راضيند، چون همه به صورت بهشت و راحتى مبدل گشت.

بعضى گفته اند: مراد از جمله مورد بحث اين است كه اهل دوزخ در دوزخ عمل مى كنند و خسته مى شوند، چون دوزخ محل انواع شكنجه ها است، يكى از انحاى شكنجه كار بدون مزد و نتيجه كردن و خسته شدن است.

بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه دوزخيان به نافرمانى خدا عمل مى كنند، و در آتش قيامت خسته مى شوند.

تصلى نارا حاميه

يعنى ملازم آتشى هستند در نهايت درجه حرارت.

تسقى من عين انيه

یعنى از چشمه اى مى نوشند كه در نهايت درجه حرارت است.

ليس لهم طعام الا من ضريع لا يسمن و لا يغنى من جوع

بعضى گفته اند: (ضريع ) نام نوعى از تيغها است كه به آن (شبرق ) هم مى گويند، و اهل حجاز آن را وقتى خشك شد ضريع مى نامند، و ناگوارترين و تهوع آورترين گياه است كه هيچ حيوانى آن را نمى خورد، و شايد ناميدن آنچه در آتش است به نام ضريع، صرفا از نظر شباهت در شكل و خاصيت بوده باشد.

وجوه يومئذ ناعمه

كلمه (ناعمه ) يا از (نعومه ) است، پس عبارت آيه كنايه است از بهجت و سرورى كه از باطن به ظاهر انسان سرايت مى كند، و هر بيننده را از مسرت باطنى با خبر مى سازد، همچنان كه در جاى ديگر فرموده (تعرف فى وجوههم نضره النعيم )، و يا از (نعمت ) است كه در اين صورت ناعمه به معناى متنعمه خواهد بود.

بعضى گفته اند: اگر جمله مورد بحث را با حرف (واو) به جمله قبلى عطف نكرده، براى اين بوده كه به كمال بينونت و اختلاف بين حال دو فريق اشاره كند.

لسعيها راضيه

اين (لام ) را در اصطلاح، لام تقويت مى گويند و مراد از (سعى ) تلاش و فعاليت دنيايى با اعمال صالح است.

و معناى آيه اين است كه : وجوهى كه در آن روز ناعم است از كار خود راضى است، چون كارش همه اعمال صالح است، كه به بهترين جزا پاداش داده شده است.

وصف جنّت عاليه اى كه چهره هاى ناعمه در قيامت در آن جاى دارند.

فى جنه عاليه... و زرابى مبثوثه

مراد از (عالى بودن بهشت ) ارتفاع درجات و شرافت و جلالت قدر و گوارايى عيش آن است، چون در بهشت حياتى هست كه دنبالش مماتى نيست، و لذتى است كه آميخته با الم و درد نيست، و سرورى هست كه مشوب با هيچ غم و اندوهى نيست، و اهل بهشت نه تنها هر چه دوست بدارند در دسترسشان هست، بلكه لذايذى هست كه مافوق خواست آنان است.

لا تسمع فيها لاغيه

يعنى وجوه نامبرده و يا به عبارتى اهل بهشت، در بهشت حتى يك كلمه لاغيه - بيهوده و بى فايده - نمى شنوند.

فيها عين جاريه

مراد از كلمه (عين ) جنس چشمه است، نه اينكه بخواهد بفرمايد در بهشت تنها يك چشمه هست، چون در جاى ديگر صريحا فرموده در بهشت چشمه هايى هست، مانند (چشمه سلسبيل ) و (چشمه شراب ) و (چشمه طهور) و غير آن.

فيها سرر مرفوعه

كلمه (سرر) جمع (سرير - تخت ) است، و منظور از (مرفوع بودن تخت )، مرفوع بودن مقام و منزلت كسى است كه بر آن تكيه مى زند.

و اكواب موضوعه

 كلمه (اكواب ) جمع (كوب ) است، كه به معناى آفتابه بدون خرطوم و دسته است (كه در فارسى آن را تنگ مى گويند) كه در آن شراب مى گيرند.

و نمارق مصفوفه

كلمه (نمارق ) جمع (نمرقه ) است، كه به معناى بالش و پشتى است، كه بدان تكيه مى دهند. و (مصفوفه بودن نمارق ) به اين معنا است كه اين پشتى ها را در مجلس پشت سر هم بگذارند، همانطور كه در مجالس فاخر دنيا چنين مى كنند.

و زرابى مبثوثه

كلمه (زرابى ) جمع (زربيه ) است كه هم با فتحه اول و هم با ضمه و هم با كسره آن خوانده مى شود، و زربيه به معناى بساط فاخر است، و منظور از مبثوثه آن مبسوطه بودن و گسترده شدن آن است، تا رويش بنشينند.

والسلام علیکم و رحمه اله و برکاته

ف - پورسلطان

 

  تعداد بازديدها: 4555
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=69533
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.