بسم اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
::درس پنجاه و پنج به تاریخ:15 آذر 94
::قرار چهل روزه : ترک غیبت
::قرار روز : السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)
::هدیه به : حضرت زهرا (س)
::تدبر در سوره مبارکه :فجر/بخش چهارم
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ(6)إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ(7)الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ(8):
آیا ندیدی که پروردگارت با قوم عاد (اول که امّت هود پیامبر بودند )چه کرد ؟ با ارم آن شهری که پایه ها و ستون ها و (بناهای عالی) داشت که مانند آن در هیچ شهری ساخته نشده بود . مردمی با تمدنی بلند و شهری بنا شده بر ستون ها که نشانه ی استحکام آن بود ، خانه هایی محکم با خیالی آسوده از ویرانی (عماد =پایه) آنها گروهی بودند که بعد از حضرت نوح بودند و در احقاف زندگی می کردند ، مردمی درشت هیکل و نیرومند ، در عهد خود از مردم دیگر مناطق متمدن تر ، با شهر هایی خرم و زمین هایی حاصل خیز و باغتی پر محصول ، و در میان اقوام دیگر دارای مقامی ارجمند بودند .
وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ(9):
جاب= قطع کرد،( و خدا ندیدی با ثمود چه کرد ) قومی که در آن دره صخره ها را می کندند و در کوه ها خانه می ساختند (نظیر آیه: و تختون من الجبال بیوتاً (شعراء/149))
وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ(10):
و فرعونی که صاحب میخ ها بود . طبق روایات :فرعون هرگاه می خواست کسی را شکنجه کند بر زمین یا چوبی می خواباند و با چهار میخ دست و پایش را به آن میخکوب می کرد (در معنای این عبارت: ولاُصلبنّکم فی جذوع النخل (طه/171)
الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ(11)فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ(12):
همان کسانی که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها تباهی بسیار به بار آوردند .طغیان رودخانه=از حد خود خارج شدن ، سه گروه با شدت و قوت ولی طاغی ، آنهایی که در تمدن و پیشرفت مادی و نظامی و اقتصادی بی نظیر بودند از شوکت و قدرت خاصی برخوردار بودند ولی طغیان کردند و بوسیله طغیانشان فساد را زیاد کردند . این عملکرد آنها بود و اما خدا با آنان چه کرد؟
ای پیامبر! آیا ندیدی خدایت با آنها چه کرد ،عبارت :الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل در سوره فیل نیز برای این است که بگوید که گرچه آنها از ساز و برگ نظامی و قدرت ظاهری بالایی برخوردار بودند ولی ایا رفتار خداوند با آنها را ندیدی؟ توضیح ماجرا:
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ(13):
پس خدایت تازیانه عذاب شدید و متوالی را بر آنها فرود آورد ، نکره بودن "عذاب" به منظور بزرگ جلوه دادن آن است. صبّ در مورد آب = ریختن ، و در مورد عذاب =عذاب پشت سر هم و شدید است . چرا؟ چگونه؟
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ(14):
چون قطعاً پروردگارت در کمینگاه اعمال بندگان است، رصد کردن =نشستن در مکانی ، در مورد خدا کنایه ای است تمثیلی، یعنی همان طور که شخص در کمین ، مراقب اعمال دیگری است و او از این شخص خبر ندارد ولی این شخص منتظر است او را دستگیر کند یا به قتل برساند ،و خدا هم که "رب" است و تدبیر امور بندگان بدست اوست مراقب اعمال بندگان خویش است و از اضافه ربّ به ک می فهمیم این سنت قطعی پروردگار است و منحصر در امتهای پیشین نیست ، بلکه در امت تو هم جریان دارد و همان طور که آن اقوام ابر قدرت بخاطر مخالفت با پیامبرشان و احکام الهی با وجود همه مظاهر مادی و امکانات و قدرت دنیایی با عذاب شدید الهی نابود شوند کسانی هم که در قابل تو ایستادگی کنند نیز هلاک خواهند شد . آری آن زمان که همه شرایط ظاهری به نفع آنها پیروزی آنها را نشان می دهد پروردگارت تازیانه عذاب را پی در پی بر آنها فرود می آورد . چرا عملکرد انسانها چنین است ؟تفکر و دیدگاه آنها که منشاء این رفتارها می شود چیست؟
فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ(15):
(فاء، فاءنتیجه است)اما انسان به گونه ای است که وقتی پروردگارش او را می آزماید بدین طریق که عزیزش می دارد و نعمتش می بخشد می گوید :پروردگارم مرا عزیز داشته (و انجام هر کاری را بر من روا دانسته است) ال در الانسان جنس است نه استغراق، یعنی طبیعت اولیه انسان چنین است که اکرام صوری و تنعیم حدوثی خدا را تنعیم بقائی می پندارد که بقاء قدرت و نعمت برای او تضمین شده و از اینرو اجازه هر عملی را دارد، در حالیکه او باید امتحان الهی را در این نعمت می دید و شکر نعمت و بندگی بجا می آورد نه طغیان و سرکشی و فساد .
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ(16):
و اما وقتی خدا او را می آزماید بدین طریق که روزی را بر او تنگ می گیرد می گوید:پروردگارم مرا خوار داشته است ،کلّا، هرگز چنین نیست که خواری در بینوایی و کرامت در توانگری باشد اینها وسیله آزمایش شماست.
چند نکته:
الف- ابتلاء در هر دو آیه تکرار شده است یعنی خدا هم نعمت دادنش امتحان است و هم ندادنش ، نظیر : ونبلوکم بالخیر و الشرّ فتنه (انبیاء/35)
ب- نعمت الهی گرچه فضل و رحمت الهی است ولی انسان باید توجه داشته باشد که این نعمت نه بخاطر شایستگی و لیاقت اوست بلکه وسیله آزمون اوست و تضمین بقاء آن نعمت با عمل صالح است اگر آن را وسیله تحصیل آخرت و رضایت الهی قرار دهد نه وسیله عذاب دوزخ قرار دهد .
ج- انسان ملاک کرامت و اهانت الهی را در پول و ثروت و عدم آن می بیند در حالیکه ملاک کرامت در نزد خدا و قدر و منزلت و تقرب پیش خدای متعال تنها به تقوا و ایمان و عمل صالح است چه انسان غنیّ باشد و چه فقیر . خداوند انسان هاییی را که برای مال دنیا ارزش اصالی قائلند توبیخ و انذار می کند تا توجه آنها را به جهت ابتلایی انعام و امساک الهی معطوف بدارد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ف - پورسلطان