بسم اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
::درس سی و یکم به تاریخ: 26 شهریور 94
::قرار چهل روزه : نماز اول وقت
::قرار روز : یا اَوَّلُ یا آخِرُ
::هدیه به : حضرت موسی علیه السلام
::تدبر در سوره مبارکه : علق / بخش سوم
- آيه 1)- بخوان به نام پروردگارت! در نخستين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مى گويد: «بخوان به نام پروردگارت كه (جهان را) آفريد» (اقرأ باسم ربك الذى خلق(.
قابل توجه اين كه در اينجا قبل از هر چيز تكيه روى مسأله «ربوبيت» پروردگار شده است، و مى دانيم «رب» به معنى «مالك مصلح» است كسى كه هم صاحب چيزى است و هم به اصلاح و تربيت آن مى پردازد.
سپس براى اثبات ربوبيت پروردگار روى مسأله خلقت و آفرينش جهان هستى تكيه شده، چرا كه بهترين دليل بر ربوبيت او خالقيت اوست، كسى عالم را تدبير مى كند كه آفريننده آن است.
اين در حقيقت پاسخى است به مشركان عرب كه «خالقيت» خدا را پذيرفته بودند، اما ربوبيت و تدبير را براى بت ها قائل بودند! به علاوه ربوبيت خداوند و تدبير او در نظام هستى بهترين دليل بر اثبات ذات مقدّس اوست.
- آيه 2)- سپس از ميان مخلوقات روى مهمترين پديده جهان خلقت و گل سرسبد آفرينش يعنى «انسان» تكيه كرده، و آفرينش او را يادآور شده، مى فرمايد :«همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد» (خلق الانسان من علق(.
از آنجا كه نطفه بعد از گذراندن دوران نخستين در عالم جنين، به شكل قطعه خون بسته چسبنده اى در مى آيد كه در ظاهر بسيار كم ارزش است، مبدأ آفرينش انسان را در اين آيه همين موجود ناچيز مى شمرد، تا قدرت نمائى عظيم پروردگار روشن شود كه از موجودى چنان بى ارزش مخلوقى چنين پر ارزش آفريده است.
بعضى نيز گفته اند: منظور از «علق» در اينجا «گل» آدم است كه آن هم حالت چسبندگى داشت، بديهى است خدائى كه اين مخلوق عجيب را از آن قطعه «گل چسبنده» به وجود آورد، شايسته هرگونه ستايش است.
گاه «علق» را به معنى موجود «صاحب علاقه» دانسته اند كه اشاره اى است به روح اجتماعى انسان، و علقه آنها به يكديگر كه در حقيقت پايه اصلى تكامل بشر و پيشرفت تمدّن ها را تشكيل مى دهد.
بعضى نيز «علق» را اشاره به «نطفه نر» (اسپرم) مى دانند كه شباهت زيادى به «زالو» دارد، اين موجود ذره بينى در آب نطفه شناور است، و به سوى «نطفه زن» در رحم پيش مى رود، و به آن مى چسبد، و از تركيب آن دو، نطفه كامل انسان به وجود مى آيد.
درست است كه در آن زمان اين گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولى قرآن مجيد از طريق اعجاز علمى پرده از روى آن برداشته است.
از ميان اين تفسيرهاى چهارگانه تفسير اول روشن تر به نظر مى رسد، هر چند جمع ميان چهار تفسير نيز مانعى ندارد.
- آيه 3)- بار ديگر براى تأكيد مىافزايد: «بخوان كه پروردگارت (از همه) بزرگوارتر است» (اقرأ و ربك الاكرم).
تعبير اين آيه در حقيقت پاسخى است به گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در جواب جبرئيل كه گفت: من قرائت كننده نيستم، يعنى «از بركت پروردگار فوق العاده كريم و بزرگوار، تو توانائى بر قرائت و تلاوت دارى».
- آيه 4)- سپس به توصيف خداوندى كه اكرم الاكرمين است پرداخته، مىفرمايد: «همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود» (الذى علم بالقلم(.
- آيه 5)- «و به انسان آنچه را نمىدانست ياد داد» (علم الانسان ما لم يعلم).
در حقيقت اين آيات نيز پاسخى است به همان گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود «من قرائت كننده نيستم» يعنى همان خدائى كه به وسيله قلم انسانها را تعليم داد، و به انسان آنچه را نمى دانست آموخت، قادر است كه به بنده اى درس نخوانده همچون تو نيز قرائت و تلاوت را بياموزد.
جمله «الذى علم بالقلم» دو معنى دارد، نخست اين كه: خداوند نوشتن و كتابت را به انسان آموخت و قدرت و توانائى اين كار عظيم را كه مبدأ تاريخ بشر، و سر چشمه تمام علوم و فنون و تمدّن هاست، در او ايجاد كرد.
ديگر اين كه: منظور اين است كه علوم و دانش ها را از اين طريق و با اين وسيله به انسان آموخت.
و در هر حال تعبيرى است پر معنى كه در آن لحظات حساس نخستين نزول وحى در اين آيات بزرگ و پر معنى منعكس شده است.
پايه اسلام از همان آغاز بر علم و قلم گذارده شده، و بى جهت نيست كه قومى چنان عقب مانده به قدرى در علوم و دانش ها پيش رفتند كه علم و دانش را- به اعتراف دوست و دشمن- به همه جهان صادر كردند، و به اعتراف مورخان معروف اروپا اين نور علم و دانش مسلمين بود كه بر صفحه اروپاى تاريك قرون وسطى تابيد، و آنها را وارد عصر تمدن ساخت.
چقدر نازيباست ملّتى اين چنين، و آئينى آن چنان، در ميدان علم و دانش عقب بمانند و نيازمند ديگران و حتى وابسته به آنها شوند.
- آيه 6)- در تعقيب آيات گذشته- كه در آن اشاره به نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار نسبت به انسان شده بود، و لازمه يك چنين نعمت گستردهاى سپاسگزارى انسان تسليم او در برابر خداوند است- در اين آيه مى فرمايد: «چنين نيست (كه نعمتهاى الهى روح شكرگزارى را هميشه در او زنده كند، بلكه) به يقين انسان طغيان مىكند» (كلا ان الانسان ليطغى(.
- آيه 7)- «به خاطر اين كه خود را بى نياز ببيند» (ان رآه استغنى(.
اين طبيعت غالب انسان هاست، طبيعت كسانى كه در مكتب عقل و وحى پرورش نيافته اند كه وقتى به غلط خود را مستغنى مى پندارند، شروع به سركشى و طغيان مى كنند. نه خدا را بنده اند، نه احكام او را به رسميت مى شناسند، نه به نداى وجدان گوش فرا مى دهند، و نه حق و عدالت را رعايت مى كنند.
به هر حال چنين به نظر مى رسد كه هدف آيه اين است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله انتظار نداشته باشد مردم به زودى دعوتش را پذيرا شوند، بلكه بايد خود را براى انكار و مخالفت مستكبران طغيانگر، آماده سازد، و بداند راهى پرفراز و نشيب در پيش روى اوست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ف - پورسلطان