پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 57 کمیته های انقلاب اسلامی بصورت خودجوش و مردمی یکی پس از دیگری در محله ها دایر شد و بنده هم در یکی از همین کمیته ها مشغول خدمت شدم.
آنروزها هنوز نهادهای فرهنگی انقلاب شکل نگرفته بود و ما پاسداران سعی می کردیم در عرصه های فرهنگی هم دستی به آتش داشته باشیم .
تا اینکه رفته رفته به سال 1358 نزدیک می شدیم ، غالبا به این جمع بندی رسیده بودیم که دیگر پرونده عید نوروز بسته شده و باید اعیاد اسلامی را جایگزین نمود ، این نگاه کار خودش را کرد و قرار شد بنده که طبع شعری هم داشتم بیتی در مزمّت نوروز بسرایم ،
لذا فی البداهه بیتی با این مضمون سرودم ( روزی که حق پیروز است آنروز ما نوروز است ) یکی ازدوستان هم این بیت را با خط خوش نوشت و زحمت تکثیرش را هم دادیم به عکاسی محل
چند ساعتی به تحویل سال نمانده بود که تراکت ها را روی در و دیوارها چسباندیم ، به این امید که امام خمینی (ره) را بخاطر این عمل هوشمندانه مان خوشنود سازیم ، برای تحویل سال تعدادی از پاسداران به منزل رفتند و تعداد محدودی هم در کمیته ماندند .
پس از تحویل سال حضرت امام (ره) در تایید و بزرگداشت جشن عید نوروز سخنانی سرنوشت ساز ایراد فرمودند و ما تازه متوجه شدیم که چه دسته گلی به آب داده ایم !
لذا سراسیمه پاسداران را که همگی از بچه های محل بودند فراخوان کردیم و در یک اقدام ضربتی تمام تراکت ها جمع آوری شد ، خوشبختانه در آن لحظات اولیه خیابانها خلوت بود و خیلی ها متوجه این قضیّه نشدند .
بعد همگی برگشتیم کمیته و فرا رسیدن نوروز باستانی را بهم تبریک گفتیم .
برگرفته از : یادداشت های ( مهاجر )