تاريخ انتشار: 04 دي 1393 ساعت 17:07:00
داستانک / ادای تکلیف

گنجشکی به آتش نزدیک می شد و برمی گشت،

پرسیدند چه می کنی؟

گفت: در این نزدیکی چشمه ای هست و من نوکم را پر آب می کنم و روی آتش می ریزم

گفتند: حجم آتش در مقایسه با آبی که می آوری بسیار زیاد است و این کار تو بی فایده

گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما هنگامی که خداوند پرسید: زمانی که دوستت در آتش می سوخت چه کردی؟ پاسخ می دهم هر   آنچه از من برمی آمد...

  تعداد بازديدها: 1741
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=62952
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.