تاريخ انتشار: 08 آذر 1393 ساعت 01:01:22
سوگنامه ای برای کودک مرحوم علی خوان یغما + تصاویر

بچّه ی پرجنب و جوشی بود، علی خان یغما رو میگم سه سالی بود که مُحرم ها  میومد تو هیئت انصارالخمینی(ره) و به عزاداران امام حسین(ع) خدمت می کرد،

با اینکه کسی رو نمی شناخت امّا از همون روزای اوّل برای خودش توی دلا جا باز کرده بود طوری که اگه یک  شب دیر می کرد جای خالیش مشهود بود

ولی امسال محرم خبری ازش نشد، چند شبی از مراسم نگذشته بود که برادر عزیزمون آقای حمید رضایی عکسشو آورد گذاشت زیر عکس زنده یاد حاج سعید نادری و پدر محترمش هم قلّکی رو که سال گذشته تو هیئت توزیع شده بود آورد تحویل داد،

آخه می دونید که ما تازه حاج سعیدو از دست داده بودیم و براش دل تنگی می کردیم حالا تعداد عزیزای مرحوم مون شده بود دو نفر، برو بچّه ها با دیدن عکسش مبهوت و متحیّر شده بودند،

آونجا بود که اکبر آقای شاهی دبیر دلسوخته ی آموزش و پرورش که سالیان ساله بدون هیچ ادعایی مسئولیت آبدارخونه ی هیئت رو به عهده داره گفت: جدا حیف شد عجب بچّه ی خوب و پر تلاشی بود واسه اینکه بعد مراسم سینی چایی رو برداره و پذیرایی کنه از جلوی چشای من کنار نمی رفت...

راستش امسال مراسم حال و هوای خاصی داشت این بود که مجید آقای رحیمی  پیشنهاد کرد بعد از دهه برای عرض تسلیّت بریم خدمت خانواده ی داغدارش،

بالاخره دیروز بعداز مراسم دعای ندبه چند نفری رفتیم منزلشون، حاج حیدر آقای سوری همه را به تلاوت فاتحه دعوت کردند، آقا سعید رحیمی که معمولا خیلی کم حرف هستند اینجا دیگه طاقت نیاوردند و گفتند نیاز نیست برای خوب بودن و موندن در یادها پنجاه سال عمر کنیم، خیلی از ماها حتّی اسم ایشون رو هم نمی دونستیم اما درگذشتش برای همه مون سخت بود...(بعد بغضش ترکید و زد زیر گریه)     

پدرش می گفت: رفته بودیم رودسر  روز نیمه ی شعبان سوار دوچرخه بود که با یه خودرو تصادف کرد

و مادرش می گفت: از هیئت یه قلّک  آورده بود خونه تا یکسال پولاشو جمع کنه به عشق امام حسین(ع)  

(برگرفته از: یادداشت های مهاجر)

 

  تعداد بازديدها: 7361
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=62654
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.