بسیجی سلحشور و بی ادعاست
نیازش ز ما التماس دعاست
بسیجی چنان کوه ایمان بُود
بهشتی است، کاین سوی مهمان بُود
بسیجی اگر حاصل کربلاست
دمادم خریدار اوج بلاست
بسیجی که دل بر خدا بسته است
ز بیداد نامحرمان خسته است
بسیجی بُود شیر روبه شکار
توکل ندارد بجز کردگار
بسیجی همان نامی بی نشان
به عشق نبی (ص) دل بریده ز جان
بسیجی خمینی(ره) صفت آمده
به دنیای رنگ و ریا پا زده
بسیجی ندارد قرابت به نفس
مدیدی است این فتنه را کرده حبس
بسیجی بُود حافظ دین ما
شکوه نمادین آیین ما
بسیجی بُود رستم داستان
عیان است و افسانه را داده جان
بسیجی اَبَر فخر مام وطن
کند مامنِ خصم را ریشه کن
بسیجی که خود زاهد و عابد است
نکوهش گر جابر و فاسد است
بسیجی چو حق است بر باطل است
میان ستمکار و ما حائل است
بسیجی کلان پاسدار حجاب
دعایش شود نزد حق مستجاب
بسیجی که همناله با زینب(س) است
مقیّد به ذکر و نماز شب است
بسیجی ستاند نقاب از نفاق
که دارد چنین هوشمندی سراغ ؟
بسیجی مطیع و ولایت مدار
همی جان به کف باشد این سربدار
بسیجی چنان بود و اینگونه است
حرامی چشیده ازو ناز شصت
بسیجی بُود تحت الطاف یار
مهاجر تو قدرش همی زنده دار
1380/9/25 – دمشق