حاجی برای اهل دلان از سفر بگو
وز آنچه دیده ای تو به ما سر به سر بگو
از مکّه معظّمه و مسجد النبی(ص)
از مروه و صفا و ز سعی دگر بگو
از مشعرالحرام، عرفات و منا و هم
غار حرا و زمزم و رمی جمر بگو
از شور و حال لحظه وصلی که ناگهان
گردید کعبه در نظرت جلوه گر بگو
توصیف کن صفای طواف حرم به ما
از رکن و از مقام، بوسه زدن بر حجر بگو
زانجا که نام دوست بود ذکر تلبیه
دل در هوای یار شود دربدر بگو
بهر من از مدینه بگو، ناله سر دهم
از غصّه های فاطمه(س) با چشم تر بگو
شهری که عطر یاس بدل می وزد ولی
از یاس مرتضی(ع) نبود هیچ اثر بگو
از غربت بقیع، به شب های غم فزا
از ناله ی شکسته دلان، پشت در بگو
از قبر چار امام غریبی که دیده ای
بی شمع و بی چراغ به شام و سحر بگو
گاه از مزار مخفی دختر خبر بده
گاه از جلال و عزّت قبر پدر بگو
وانگه ز قبر مادر عبّاس(ع) و از احد
یا حمزه ای که بود چونان شیر نر بگو
از شعله های آتش جهلی که اوفتاد
بر لانه ی کبوتر بی بال و پر بگو
زآنجا که دست شیر خدا بسته، همسرش
در زیر تازیانه ی آن فتنه گر بگو
زان کوچه ای که مادر ما را کتک زدند
در پیش چشم غمزده ی یک پسر بگو
جاییکه روی ماه، به یکباره شد کبود
گردید بین روز، خسوف قمر بگو
از دختری چهار ساله که با گریه های خود
می زد به جان اهل مدینه شرر بگو
زآن چاه ها که مونس تنهایی علی(ع) است
باشد ز غصّه های دلش باخبر بگو
از لحظه وداع ز شهر مدینه هم
هر چند مشکل است ولی مختصر بگو
دارم امید، زائر کرببلا شوی
آمین خود بلند ز سوز جگر بگو
ناله ز دل بر آری و با یاد فاطمی
فریاد یا حسین(ع) به سرشکِ بصر بگو
14/خرداد/1382 - تهران
استفاده با ذکر منبع fajr57.ir جایز است