درسی از امام خمینی(س)/مبدأ همه خلافهایى که پیدا مى شود، نفس انسان است. جماران: یکی از انگیزه های اعمال افراط گرایانه که معمولا می تواند مورد سوء استفاده قرارگیرد، احساس مسئولیت افراطی بر پایه خود باوری های غیر واقعی است که نتیجه آن زیاده خواهیهای غیر معقول است و منجر به اقداماتی می شود که اغلب ضررآفرین و بعضا خطر ساز است و به جد نوعی آب به آسیاب دشمن ریختن و چوب لای چرخ خودی ها گذاشتن است، هرچند در تعریف خودی و غیر خودی از منظر این نوع تفکر هم باید درنگی روا داشت.
ما این قضیه را در کشور خودمان بسیار شاهد بوده ایم و نتایج و آثار زیانبار آن را هم بارها چشیده و دیده ایم. اما آنگاه که خمیرمایه جهالت چاشنی کار می شود، آفت و آسیب آن به اضعاف مضاعف بالا می رود. این همه جنایاتی که این سالها و این روزها در دنیای سلام شاهد آن بوده و هستیم، مجمل دردناکی است که حدیث مفصلی را با غصه قصه می کند. درد و رنجی که از اقدامات کور و به دور از منطق القاعده و اذناب و اسلافش به ویژه این روزها در عراق و سوریه و... بر مسلمانان وارد می شود، نتیجه این قبیل احساس مسئولیت جاهلانه افراطی است، که نه تنها باید دود آن را تحمل کنیم که باید سالها به آتش این کینه خشک بی منطق بسوزیم و این زخم جانسوز بر پیکر دنیای اسلام را به تحمل بنشینیم. اما امام خمینی(س) به عنوان معلم اخلاق و مربی نفوس، این درد بزرگ را نتیجه هوای نفس می دانند و با تمثیلی درس آموز چنین بیان می دارند:
«این را من کراراً گفته ام: اگر همه انبیا جمع بشوند در تهران و بخواهند کار بکنند، بخواهند دخالت در امور بکنند، هیچ با هم اختلاف پیدا نمى کنند؛ امکان ندارد. براى چه؟ براى اینکه آنها نفْس خودشان را کشته بودند و مبدأ خلاف، نفْس انسان است؛ مبدأ همه خلافهایى که پیدا مى شود. انسان خیال مى کند که نه، من براى مصلحت این کار را مى کنم. عمر خودش را انسان نمى فهمد، وضع خودش را انسان نمى فهمد. شما اگر بخواهید مقایسه کنید- شمایى که مى گویید که من براى مصلحت مسلمین فلان کار را مى کنم- شما فکر این را در خلوت بکنید که اگر یک کسى دیگر به جاى شما بود و بهتر هم مصالح مسلمین را انجام مى داد، شما باز همان طور بودید؟
مى خواستید خودتان نباشید و او باشد؟ یا نه، مى خواهید که این مصلحت مسلمین- به اصطلاحتان- به دست شما انجام بگیرد؟ «منم که این مصلحت را دارم ایجاد مى کنم»، این همان شیطان است؛ همان شیطانى که اغوا مى کند آدم را. اکثر اغوائاتش این است که انسان را بازى مى دهد، وسوسه مى کند در انسان؛ وسوسه هاى دامنه دار از همه طرف. وسوسه مى کند که تو حالا صاحب قدرت هستى، تو حالا صاحب کذا هستى، دیگران چکاره اند؟»
صحیفه امام، جلد 13، ص198
|